چکیده :
در مقدمه به نحوه برقراری ارتباط و کشف و شهودی که در بنای مسجد شیخ لطف الله اتفاق میافتد اشاره شده است که توجه به آن معطوف به چگونگی مشاهده و مناظره گنبد است سپس ماهیت هنری کاشی کاری و جایگاه آن در میان هنرهای تزیینی و تکنیکهای مختلف تزیین مطرح شده است. در ادامه موضوع درک یک اثر هنری مورد بحث قرار گرفته، اشارهای مختصر به مقوله مهم وحدت و کثرت و نحوه نمایش آن در اثر هنری و در نهایت چگونگی ارتباط عوامل فوق با گنبد و گنبدخانه مسجد شیخ لطف الله و کیفیت منظری آن به عنوان عنصری شاخص در میدان نقش جهان مورد تحلیل قرار گرفته است.
و اینکه غیر قابل رویت بودن تزیینات و کتیبه نگاری گنبد نوع بدیعی از حظ زیبایی را پدید آورده است.
کلمات کلیدی :
کاشی کاری، ادراک، گنبد، مسجد شیخ لطف الله
مقدمه :
یکی از مهمترین بناهای میدان نقش جهان مسجد شیخ لطف الله است که در بر دارنده کیفیات خاص معماری دوره صفویه میباشد. این کیفیات در کتب و مقالات گوناگون مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفتهاند اما موضوع مورد بحث در این مقاله صرفا در مورد چگونگی برقراری ارتباط یک ناظر حاضر در میدان در موقعیتهای مختلف نسبت به گنبد و در حالتهای ایستا و پویا است.
در میدان نقش جهان در حال قدم زدن هستیم و چشمانمان در حال عبور و حرکت یکنواختی ضلع شرقی میدان را در معیت طاقهای همسانش طی میکند. یک بدنه با خط آسمان کاملا صاف و افقی که ناگهان گنبدی به رنگ اکر روشن این حرکت را متوقف کرده و ناظر را به سوی خود میخواند به سوی مسجد که حرکت میکنیم گنبد به آرامی در پشت سر در غروب میکند تا جایی که دیگر چیزی از آن دیده نمیشود و آنچه در مقابل دیدگان ما است سردری با شکوه با کاشیهای الوان زیبا است چنانکه در مورد مسجد شاه نیز همینگونه است. که کل مجموعه بصورت پردهای درمیآید که جلوی گنبد قرار گرفته و آن را از برابر دیدگان نهان میکند گویی که مقدستر از آن است که به آسانی قابل رویت باشد]. به هر حال چنانکه از سردر به آن اندازه فاصله بگیریم که تمامیت گنبد قابل مشاهده باشد آنگاه دیگر چیزی از تزیینات آن برای ما قابل شناسایی نیست مگر تعدادی خطوط اصلی بسیار بزرگ به رنگ سیاه.
سوال اساسی اینجاست که این تزیینات پیچیده بر روی گنبد و البته در زیر و فضای درونی آن با چه منطق و استدلالی شکل گرفته اند؟ در حالی که ادراک بصری آنها بسیار دشوار و بدون چشم مسلح و با فاصله زیاد ممکن نیست. در این فاصله عنصر غالب شناسایی گنبد رنگ آن است که عنصر مهم زیبایی شناختی است و ایران آن را برای معماری مساجد به ارمغان آورده است چه از درون و چه از بیرون بنا. در واقع رنگ در تزیینانت اسلامی به صورت نمادین در میآید و معنایی بجز آنچه در نگاه اول از آن دریافت میشود در خود محفوظ میدارد. اما بحث کلی درباره امکان اداراک پیچیدگیها و دلایل وجودی آنهاست. با این مقدمه نگاهی اجمالی به ویژگیهای کاشی و کاشیکاری میافکنیم و سپس ادراک ناظر از آن مورد تحلیل قرار میدهیم.
کاشیکاری:
ساخت کاشی معرق از زمان سلاجقه در قرن شش هجری صورت گرفت و بعدها در قرن هشتم هجری به اوج شکوفایی رسیده و صنعت گران توانستند اجزای کوچکتر و دقیقتری را از موزاییک بسازند و اشکال گیاهی و هندسی را در قالب لعابهای رنگی پدید آورند که مانند ان را جز در ایران نمیتوان یافت. بعدها در زمان صفویان کاشی هفت رنگ ابداع شد که هزینه کمتری را بر بنا تحمیل میکرد. کاشی اساسا شامل قطعات سفالین است که به شکل خاصی برش میخورده و سوار میشده که با ایجاد یک کمپزسیون خاص برای محلهای مورد نظر مناسب باشد و در واقع نوعی تزیین به شمار میرفته است . مناسبت و تزیینی بودن کاشی جای بحث دارد. به لحاظ قدمت این تزیینات در قونیه برای اولین بار دیده میشود و شاید دلیل آن مهاجرت ایرانیان به آناتولی در اثر حمله مغول بوده است.
منابع گوناگون دلایل ساختن کاشی را به اتفاق در دو موضوع اصلی خلاصه میکنند. نخست زیبایی و دوم استحکام. شکوه و زیبایی معماری ایران بویژه در دوران اسلامی وابسته به تزیین و آرایش آن است. کاشی معرق از نظر زیبایی و استحکام فوق العاده بوده چنانکه آثار آن از قرن پنجم هجری در شهر جرجان باقی است این شیوه در دوره صفویه با کاربرد وسیع توسعه یافت که شاهکارهای معماری عصر صفویه را زینت میبخشید. ایرانیان برای تزیینات دیوارهایشان انواع تزیینات را میشناختهاند که ستارههای ساده یک رنگ و یا رنگارنگ و تکههای صلیبی شکلی است که رنگ آنها آبی فیروزهای یا لاجوردی تیره است.
« تزیینات معماری برای جان بخشیدن به سطح خالی دیوارها است»تزیین در هنر اسلامی برای بیان معانی قدسی است و شاخصترین تزیین در میان آنها کاشی میباشد. به لحاظ استحکام شکی نیست که دلایل استفاده از کاشی مسئله محکم بودن و مقاوم بودن این ماده در مقابل حوادث طبیعی و کنشهای فیزیکی ساختمان میباشد. دسترسی آسان، هماهنگی و هم سنخ بودن کاشی با سایر مصالح ساختمان، تنوع رنگ و انعطاف پذیری کاشی از دلایل دیگر استفاده به شمار میرود. بحث زیبایی دربارهزیبایی شناختی تزیینات معماری بیشتر بحثی فلسفی است اما اتفاق نظر متفکران بر این است که تزیینات اسلامی چیزی فراتر از یک پوشش و تزیین صرف است. به اختصار فاکتورهای اساسی زیبایی کاشی کاری را چنین میتوان نام برد:
- ارزش برابر فضای مثبت و منفی
- قرینه سازی
- تجرید و انتزاعی بودن
- بی زمانی
- تناسب و ترکیب
- بافت
- توازن
- سکون و آرامش
- رنگ و …
در ریشهیابی تشابه این تصاویر و نقوش به نمونههای غنیتری میرسیم که منشا آنها خار و بوته میباشد که این تشابه را به راحتی در خطوط کوفی میتوان یافت. هیچ هنری در پرورش هنر مسلمانان به اندازه خطاطی موثر نبوده است. چرا که الهام بخش تمام این تزیینات اشیاء طبیعی بوده است. در نهایت هدف صنعت گران از کلیت تزیینات من جمله به خاطر اکمال صفحات قرآن و به تناسب همان پوشش مناسب سطح یک بنای با ارزش بوده است. هنر مندان اسلامی که به کار تزیینات هندسی میپرداختند دایرهای را اساس کار قرار داده و بر آن مبنا تزیینات خود را مینگاشتند، محو میکردند و این نهان شدن باعث میشد خطوط راست چون اشعهی دوایری نامرئی جلوه کنند و جهانی پر ستاره نمایان گردد. از دیدگاه هنر مندان مسلمان پیچاپیچی هندسی بیگمان عقلانی ترین راه برای تزیین یک سطح بوده است که دلایل این اعتقاد در مبحث بعدی مطرح خواهد شد. تکنیکهای دیگر تزیین شامل سنگ و آجر که از جمله اصیلترین مواد و مصالح تزیینی است و سابقهای بسیار دیرین دارد، گچبری که از پیش از اسلام و سپس در قرن 8 استفاده زیادی شده است، نقاشی منبت کاری شیشه، رخام و غیره …
اسلیمی و محتوای آن:
اشکال هندسی از خالص ترین تجریدات ذهنی است که مستلزم دخالت حواس باطنی است. تمامی این طرحهای هندسی شده چه طبیعی و چه غیر طبیعی و نقوش کاملا هندسی اسلوب گره متضمن صور خیال ذهنیت است که ماهیتا برتر از طبیعتگرایی مبتنی بر ادراکات حسی میباشد. اسلیمی در حالت کلی متضمن تزییناتی است که غالبا در دو حالت دیده میشود، در حالت اول از اشکال گیاهی استفاده میشود که بصورت استریلیزه شده و با خطوط هندسی در هم پیچیده است. نوع اول دارای یک نوع موازنه و هماهنگی است. در صورتی که نوع دوم طبیعت کریستالی و متبلور شده است و مجموع این دو روح هندسی تزیینات را میسازد. درک این قواعد حائز اهمیت بسیار است که در مورد آن بحث خواهد شد در موارد کمی نیز اشکال جانوری دیده میشود که به علت کمیابی مورد بحث نمیباشد. اگر یک نقش اسلیمی گیاهی که در شیوه استریلیزه راه مبالغه را پیموده باشد مسلما هیچ مشابهتی با یک گیاه نخواهد داشت ولی جلوهای کامل را از قواعد هماهنگ نمایان خواهد نمود. بوسیله حرکات خطوط است که هماهنگی در بعد سطح پدیدار میگردد. آنچه اهمیت زیباییشناسانه این کلیت هماهنگ را موجب میشود همان آهنگ و وزن است. سوال اینکه چرا گاهی در تصاویر و نقوش مبالغه میشود؟ در پاسخ تیتوس چنین میگوید که این همان آشتی بنا با طبیعت است. بنا، به عنوان سمبلی از مردم با طبیعت در هم آمیخته میشود. این موضوع در یک سرزمین بیابانی و خشک نقش تزیین را پیدا میکند. این روند آنقدر پیشرفت میکند که به یک تعادل متعالی سه گانه یعنی توده معماری- طرحهای تزیینی و رنگ میرسد و در نهایت از این تکنیک در حد گزاف استفاده میشود و تعادل مذکور به خطر میافتد که نمود آن کاشیکاری شدن تمامی بنا است.
در اسلیمی هر گونه استذکار صورتی و فردی به علت تداوم بافت نامحدود آن محل و مضمحل میشود. پس میتوان چنین گفت که رویکرد و خواست این تزیین به هیچ عنوان قابل درک بودن تمام و کمال آن نمیتواند باشد. این تزیینات در واقع معرف ساختار درونی و وجود جسمانی یا مادی به مفهوم کلی آن هستند که در کنار گره گشایی از روح و اجتناب از سوبژکتویسم « ذهن گرایی» مطرح شده اند. اما متاسفانه عدم درک رموز تصویری این هنر اصیل باعث قضاوت نادرست در مورد آن شده و آن را بصورت یک آرایه فریبنده مینمایاند. برخی نیز تزیینات پرکار را همچون لباس تفاخر و در خور شان بانیان بنا میدانند.
در دیدگاهی دیگر میتواند به عنوان نمودی از ثروت، بسیاری نعمت و سرسبزی در برابر دیدهگان دیده شود. در اشکال پیچ در پیچ اسلیمی معمولا یک یا چند شکل هندسی شاخص شده که در انحناها و دوایر میافتد و همانگونه که قبلا ذکر شد به شکل ستارگان چند پره در میآید، در سطح گسترش پیدا کرده و شبکهای از خطوط را مستمرا میسازد. این نقوش در هم فرو رفته و چند کانون و یا مرکز را تولید میکنند. این مطلب نیز موید آن است که رویکرد این هنر به چالش کشیدن ادراکی است ورای آنچه توسط حواس پنجگانه میتوان به ان نائل آمد. اگر چنین فرض کنیم کارفرمای معمار این چنین آثاری خداوند بوده باشد موضوع پیچیدگی و غیر قابل هضم بودن اسلیمیها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. کوشش معمار نقاش و کاشی کار نیز برای این است که شاهد و دلیلی از خدا پدید بیاورد. در کل میتوان ادعا کرد خلق آثار بدیع کاشی کاری در گنبد شیخ لطف الله بدون یک ایمان و عشق مذهبی نمی توانست بوجود آید.
در کل به لحاظ معنایی میتوان چند گزینه دیگر را به بحث فوق اضافه کرد از جمله تاثیر این نقوش از بانیان آن که غالبا سلاطین بودهاند و هرچند این بناها عملکرد مذهبی داشتهاند اما تزیینات آنها از آرمانهای غیر مذهبی الهام گرفتهاند مثل شکوه و جلال و غیره.
اینکه چگونه موضوعی واحد میتواند با تکنیکهای متعددی خلق شود در پاسخ تنوع جغرافیایی، سلایق متفاوت شاهان و منابع طبیعی الهام گیری و غیره مطرح میشود لیکن پاسخ بسیار روشنی به تمام این ادعاها در مجموعه مقالات کتاب کلک دوست و با کوشش استاد ارجمند جناب دکتر هادی ندیمی داده شده است که ذکر آنها در این مجال نمیگنجد. اما همین بس که در توصیف آیین جوانمردی، معمار هرچند به دستور سلطان شروع به کار میکند اما برای وی نمیکوشد و کارفرمای اصلی او خدایش است
« هنر اسلامی خود همان مفهومی است که از نامش بر میآید بی هیچ ابهامی »
نقاط اوج و تعالی کاشی کاری در مسجد:
با تامل در کالبد مسجد در می یابیم که دروازه « ایوان ورودی»، محراب و گنبد نقاط پر اهمیت این بناها میباشند که کاشی کاری در آنها به صورت بسیار متعالی و ظریف اجرا شده است. و مسلما میتوان نکتههای فراوانی را در لابلای ارتباط میان این نقاط کشف کرد که در این مبحث راهگشای اصلی خواهد بود هر چند محراب در شیخ لطف الله صورت معمول محرابهای دیگر را دارد باز هم دارای شکوه است و عظمت دروازه را به یاد میآورد و نکته کلیدی در همین جا است که دارا بودن یک کیفیت کلیدی مقدس در مساجد نقش عمده را دارد. لازم به ذکر است که در دوران صفویه دگرگونیهایی در شکل دروازه پدید میآمد.
همچنین در مورد محراب چنانکه صرف نظر از توصیف آن بعنوان نمادی در دنیا که مظهر الوهیت است تاقچه نور الهی و مشکات و غیره که در متون دیگر پایههای دیگری قبل از اسلام برای آن متصور شدند ، آن را با پیشینه میترائیستی میدانند. لیکن محراب دروازه دستیابی به نهان است و ایوان که پیش از آن نهاده شده است همانا چهره آن است و دروازه مسجد خلاصهای است از همه این مکان مقدس. نکته مهمی که بورکهارت به آن اشاره نکرده و از آن میگذرد سوالی است که در مقدمه مطرح شده است و آن نحوه درک و لذت از آن چیزی است که دیده نمیشود «گنبد» گنبدی که پوشش آن از نظرفن ساختمانی کاملا توجیه پذیر و قابل قبول است ومرحوم پیرنیا به آن اشاره کرده است. اما به لحظ زیبایی شناسی و ماورایی بودن آن، سرپوشیده نشانه سپاس آمیخته با بیم است زیرا که سر را رها کردن در راه خوشید برابر است با عرضه کردن سر به شدت کیفر خدا.
لازم به ذکر است که قبلا محراب ساده بوده و بعدها نکته کانونی و سمبولیک مسجد شده و مرکز تزیینات میگردد. اوج کاشی کاری در دروازه و محراب است. نیز بیشترین اهمیت دروازه در مقابر است که اغلب تمام بنا تبدیل به دروازه میشد. به هر حال گاهی نفس اینکه ایا تزیین موضوعیت ساختمانی داشته یا صرفا تزیین بوده ابهام آور است.
کثرت و وحدت و چگونگی نشان دادن آن در اثر هنری:
هنرمندی که بخواهد اندیشه وحدت وجود را پدیدار سازد از سه وسیله استفاده میکند ، هندسه، که وحدت را در نظم فضایی تصویر میکند، وزن، که به صورت غیر مستقیم در وحدت فضایی و نظم دنیوی
دخالت داردو نور، که عیان کننده و بیان کننده صفات جزء به جزء یک اثر است بدانگونه که به عنوان مثال در کاشی کاری نور باعث شخصیت یافتن کاشیها « بدلیل زاویه اندکی که با یکدیگر دارند میگردد»1اما وحدت مانند «توحید» یک عمل ذهنی است و دیگر نمیتوان در خارج به جستجوی وحدت پرداخت. همانگونه که نمیتوانید عدد 2 را در جهان عینی را پیدا کنید.
وحدت همچون حقیقتی است مافوق امور مادی و تجرید شده توسط ذهن و هیچ یک از خواص و کلیات و کمیات و اشکال جهان عینی بدان راه پیدا نمی کند. انواع و اقسام عمل وحدت عبارت است از
- هماهنگ سازی
- تصور یا دریافت وحدت در اجناس یا انواع یا افراد کثیر
- وحدت عالی
فرض کنید یک منارهای را در نظر میگیرید که از پایین با قطر بزرگ شروع میشود و هر چه بالاتر میرود قطر این مناره ظریفتر و باریکتر میگردد تا اینکه وقتی که به بالاترین نقطه میرسد یک حالت سایهوار پیدا میکند. تا آنجا که میتوان گفت از کثرتها به جانب وحدت رفتهایم در صورتی که ما هرچه نقاط بالاتر مناره را در نظر بگیریم در حقیقت به واحدهای بالاتر میرسیم نه وحدتها در پی وحدتها. یا مثلا فرض کنیم که رودخانهها را در یک تابلوی نقاشی و یا در یک کار معماری طوری تصویر و تجسم کنیم که چندتا رودخانه بیاید از کنار درختها و غارها امتداد پیدا کند و به یک رودخانه وصل شود اما باز هم این رودخانهها به «واحد» وصل شدهاند، نه به وحدت. حال باید دقت کنیم در اینکه اگر رودخانه و یا منبعی که ده سنگ آب داشته باشد و از آن چهار یا پنچ شاخه جدا کنند و به کشاورزان بدهند یکی به آن یکی به دیگری لاجرم در طول جریان آب مرتبا از حجم آن کاسته خواهد شد. در صورتی که از وحدت والای حکمی و عرفانی هر چه از کثرات بود و نبود پیدا کند چیزی کاسته نخواهد شد همچنین در مثال مذکور «مناره» هر چه از کثراتها به واحدها صعود میکنیم کثرتها را از دست میدهیم زیرا هر جا بالاتر میرویم مناره باریکتر میشود.
«وحدت عالی نه از کمیتها باید بکاهد نه از کیفیتها»
درباره ادارک اثر:
شنوایی و بینایی مهمترین حواس درک زیبایی است نور و رنگ دو فاکتور ایجاد و تولید زیبایی بدون اینکه فرایند تجزیه و تحلیل را در ذهن مخاطب طی کند اشکال ریاضی و همهی مدرکات موضعی بینابین دارند یعنی در بساطت از مقولات نازلتر و در دقت از محسوسات عالیتراند.
« هرچه اداراک آن موجب لذت و راحت شود محبوب مدرک او است ».
اینکه لذت سمع و بصر حاصل ملایمت و موافقت صورتها و کیفیات است توجه عمیقی را به این موضوع میطلبد که به هر حال وی در چه جایگاه و موقعیتی قرار گرفته است تا آثار این ملایمتها و نقوش را درک نماید.
در موقعیتهای مختلف سه دسته عمده از ادراک حاصل میآید:
- احساس صرف
- ادراک اجمالی« مثل دیدن کلمه الله» که بلافاصله است.
- ادارک تاملی «کشف هندسه»
که این هر سه در شیخ لطف الله امکان وقوع دارد.
«چون باصره معطوف به شیء گردد که حسن آن حاصل ربط کیفیات و حاصل تناسب آنهاست و این اداراک در مدرک حاصل شود… ».
مطلب دیگری که از نظریه روانشناسی اپتیک ابن هیثم به دست میآید این است که پیچیده کردن تعمدی امر دیدن با استفاده از سطوح مزین ظریف طریقی سنجیده برای ایجاد نظر تاملی و آن نوع « نظر کردن » است که آن را امعان نظر خواندهاند.
در اینجاست که دیگر دیده شدن یا نشدن نقوش گنبد شیخ لطف الله تاثیر چندانی در زیبایی آن ندارد. و نمیتوان بر آن خرده گرفت که به علت دیده نشدن یک یک اجزا آن نمیتواند باعث ایجاد وجد و ارضای زیبایی خواهی انسان شود چرا که رویکرد آن صرفا برای نمایاندن نقوش برای انسان نیست که حتی کتیبه خط آن هم به دور گنبد میچرخد و بعد از اندکی، دیگر هیچ از ان قابل رئویت نیست. بلکه حضور آن در اربانه گنبد موضوعی است که گویا گنبد را قداست میبخشد و دانستن این حضور کافی است تا با هر بار یاد آوری آن همان لذتی از آن برده می شود که گویی از فاصله نزدیک آن را میبینیم.
نتیجه گیری :
با جمع بندی از مباحث فوق نتیجه میگیریم که در هنگام رویت شدن کل گنبد این بنا با بر افراشتن سقف سمبولیک خود دو نوع کنتراست جذاب برای بیننده منظر جداره میدان نقش جهان ایجاد میکند که هر دو آنها وی را به سمت خود فرا میخواند. نخست کنتراست رنگ ان با آسمان فیروزهای است و دیگری کنتراست شدید فرمال آن که با خط آسمان افقی و بی پس و پیش آن جداره چه به لحاظ دو بعدی و چه در فاصله اپتیک ایجاد میکند. با نزدیک شدن به سردر، گنبد پنهان شده و نقوش بسیار ظریف و مبالغه شده دروازه ورودی و طاق نماهای آن در نظر آمده، با ایجاد سوال ناگهان ما را به یاد گنبد ناپدید شده میاندازد و حس زیباییشناختی ما را به سمت کتیبه و نقوش آن بر روی گنبد « ارجاع» میدهد. این است که باعث ایجاد لذت دوباره از آنچه که قبلا به صورت کلی دیده میشد –گنبد- میگردد.
با ورود به داخل بنا و طی مسیر معروف آن همین امر با حضور محراب در مقابل ما اتفاق میافتد. ولی در مسیری معکوس بدین ترتیب که با حضور در مقابل محراب و غرق شدن در نقوش آن، نگاه ما با توجه به خطوط قائم و عناصر رو به بالای فضای درونی گنبدخانه به سمت زیر گنبد متمایل شده و این بار اسلیمیهای محراب ما را از زیبایی مبهم نقوش فراکتالی زیر گنبد آگاه، مطمئن و سپس محضوض مینمایند که این نیز زاییده یک ادارک کاملا ذهنی و لذتی عمیق در مقام عقل و احساس است.
درباره وحدت عالیه نیز یک استوانه با ارتفاع بینهایت میتواند بدون خدشهدار کردن کمیت و کیفیت اجزا نمودار آن وحدت باشد که گنبد نزدیکترین حالت دستیابی به شکل کالبدی آن است.
منابع :
-جعفری، محمد تقی، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری. 1381
-خزایی، محمد، مجموعه مقالات اولین همایش هنر اسلامی، تهران، انتشارات موسسه مطالعات هنر اسلامی. 1380
-هیل، درک/ گرابر، اولگ، معماری و تزئینات اسلامی، مترجم: مهرداد وحدتی دانشمند، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی. 1375
-کیانی، محمد یوسف، تزئینات وابسته به معماری ایران، تهران، ناشر سازمان میراث فرهنگی. 1376
-محمد حسن، زکی، هنر ایران در روزگار اسلامی، مترجم: ابراهیم اقلیدسی، تهران، ناشر صدای معاصر. 1377
-جیب اوغلو، هندسه و تزئین در معماری اسلامی، مترجم: مهرداد قیومی بیدهندی، تهران، انتشارات روزنه. 1379
-بورکهارت، تیتوس، هنر اسلامی زبان و بیان، مترجم: مسعود رجب نیا، تهران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. 1365
-بورکهارت، تیتوس، جاودانگی و هنر، مترجم: سید محمد اوینی، چاپ اول، تهران، انتشارات برگ. 1370
-بورکهارت، تیتوس، هنر قدسی، مترجم: جلال ستاری، تهران، سروش.1369
-رهنورد، زهرا، حکمت هنر اسلامی، چاپ اول، تهران، سازمان سمت. 1378
-نصر، سید حسین، هنر و معنویت اسلامی، مترجم: رحیم قاسمیان، تهران، دفتر مطالعات دینی هنر. 1375
-پاپادوپولو، الکساندر، معماری اسلامی، مترجم: حشمت جزنی، چاپ اول، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجا. 1368
-کیانی، محمد یوسف، مقدمه ای بر هنر کاشیکاری ایران، تهران، موزه رضا عباسی. 1362