چکیده:
در این مقاله با بیان ضوابط و مقررات ساخت و سازهای جدید و تأثیر آن ها بر منظر شهری ایجاد شده در شهرهای حال و گذشته، به بررسی این ضوابط و مقررات و تأثیر آن ها بر منظر شهری شهرستان آران و بیدگل و بیان تفاوت ایجاد شده بین قسمت تاریخی و ساخته شده در گذشته و حال می پردازیم.
در ادامه این سؤال مطرح میشود که آیا ضوابط ساخت و ساز شهری در یک بستر و شهر تاریخی باید به مانند همان ضوابط و مقررات در یک کلانشهر باشد؟ و آیا این ضوابط جدید منجر به یک تجربه موفق در ساخت و سازهای جدید در میان ساخت و سازهای گذشته میشود؟
مقدمه:
به هنگام گردش در شهر آران و بیدگل بدون هیچ ادعایی شهر در کنار شما زمان را طی میکند و نقش خاطره را برای آنان که در خانه های شهر خاطره داشته اند روایت میکند.
اما در هنگام گذر از میان چند خانه و یا بنا و گره های شهری قدیم که ساختار و نظم قالب یکسانی دارند به ناگاه ساختمانهای جدید روحیه حاکم را برهم میزنند و نمود بسیاری در ذهن مخاطب دارند. در واقع دلیل اصلی، وجود نظم در شهرهای گذشته ماست و هنگامی که ساخت و سازهای جدید در کنار آن شکل میگیرند مقایسه ناخودآگاه شکل میگیرد و این بی نظمی و هرج و مرج و ساخت و سازهای جدید به وضوح نمایان میشوند. این چنین بی نظمی و ساختهای جدید در کلانشهرها هم وجود دارند و به وضوح دیده میشود اما چنین تاثیر ناگهانی بر ما ندارد به آن دلیل که در کلانشهرهای ما بستر، همین ساخت و سازهای جدید است و دیگر ساختی در کنار آن برای مقایسه وجود ندارد.
ساخت و ساز با قوانین جدید:
حال آیا تحمل زندگی در شهرهای گذشته ما با آن نظمی که از آن صحبت شد دشوار است ویا اساسا آیا آن یک نظم کامل است و یا کلانشهرهایی همچون تهران با بی نظمی های موجود در آن که براساس یک سری قوانین و ضوابط شهری شکل گرفته که نتیجتا می بایست یک شکل منظم و مطلوب داشته باشد یک شهر منظم یا بی نظم است؟
نکته اساسی آن است که تحمل نظم کامل و یا بی نظمی کامل در دراز مدت دشوار است. در واقع تمام کارهایی که ما می سازیم ترکیبی از نظم و بی نظمی هستند و به همین جهت در کنار آنها زندگی می کنیم اما متاسفانه در شهرهای امروزی، ما شاهد ضوابط شهری هستیم که تنها مجاز به ساخت و ساز و اشغال زمین در 60٪ شمال زمین هستیم.
با این رویکرد به نوعی نتیجه معلوم است. آن چنانکه مصداق ها هم مشخص شده اند و نتیجه کار طبیعتا بر اساس این الگو شکل منظمی به خود می گیرد. اما بر خلاف آن در شهرهای امروز ما، نظم با تعریف یک قانون برای همه به نوعی شکل بی نظمی به خود می گیرد نکته اساسی این مساله است که ساخت و ساز با قوانین جدید چه نتیجه ای را برای شهرهای ما خواهد داشت؟
آیا ایجاد نظم هدف اساسی ماست؟
آیا این تصمیم در قالب زیرشاخه هایی منجر به رعایت دید نسبت به همسایه – عدم تخلف و سود اقتصادی برای سازنده های مسکن – کنترل بهتر و زمینه سازی برای تصمیمات بهتر شهری و یا حتی ایجاد منظر ایده آل شهری میشود؟
در گذشته که ما شاهد وجود هیچ یک از قوانین ساخت و ساز نبوده ایم، روند ساخت و ساز منجر به شکل گیری و خط راهنمای ساخت و سازها بوده است که به نوعی موجب اصالت در ساخت و ساز شده است و به دلیل اصالت این تجربه، برخورد متفاوت در زمان حال با این رویه بسیار حساس می باشد و این سوال مطرح می شود که ایجاد قوانین و ضوابط برای ساخت و سازهای شهری صرفا به عنوان یک دستور همگانی آیا در حوزه کالبدی در یک بستر که خود دارای تاریخچه و عینیتی از گذشته است منجر به تجربه موفق ساخت و سازهای جدید در میان ساخت و سازهای گذشته میشود؟
انسان به طور کلی با ساخت شهر در میان بستر طبیعی نظمی را ارائه می کند که برخلاف طبیعت قابل اندازه گیری است. در این تلاش برای ایجاد سکونت طبیعت از همان ابتدا در کنترل است و به همین جهت اگر به شهر به عنوان مجموعه ای از خانه ها و اماکن عمومی نگاه کنیم، شهر به عنوان محصول اساسا خود یک تلاش حاصل نظم است. همچنین در مرحله بعدی با ساخت خانه ها در یک تلاش نظام مند و گرد هم آوردن عناصر تکراری همواره به دنبال صرفه مندکردن تلاشهای خود بوده است که اساسا به این طریق نظم موجود در شهر تاکید می شود. در مرحله بعدی در حقیقت این قالب اساسی یعنی نظم دادن به محیط که همواره در طی زمان بر ما غالب بوده است و اساس زندگی روزمره ما بوده است بر حس زیبایی شناسی ما تاثیرگذار میشود که در مراحل ساخت وساز آینده موثر است و ساخت شهر با این رویه به نوعی تاکید بر نظم میشود و عامل نظم به سه دلیل فوق در ساخت شهر نمود دارد.
ایده اساسی ساخت که به حتم بر شکل گیری فرم تاثیرگذار است در طی گذر سالها همچنان ثابت مانده است در واقع در اساسی ترین بخش ساخت یعنی مسکن، هدف اساسی یعنی سکونت همچنان باقی است که بر فرم بسیار تاثیر گذار است اگرچه شکل زندگی از سنتی به مدرن تغییر یافته و نیازهای اساسی به مسائلی همچون انرژی وابسته گردیده است اما معنای زندگی بشر تغییر نیافته است.
به همین جهت در دوره های گذشته علی رغم وجود دوره های مختلف روح حاکم سکونت منجر به ایجاد وحدت در فرم غالب شهر شده است. اگرچه زندگی امروز به منابع انرژی وابسته است و این مساله تغییراتی اساسی در زندگی ما ایجاد کرده است اما نکته ای که در این میان قابل توجه است نکته ای بارز است که هنوز سکونت ما دنبال می شود و این سکونت بر اساس فرهنگ و باورها همچنان انجام می شود اما کالبدی کاملا متفاوت با گذشته بستر این سکونت را شکل می دهد که اشاره به موضوع حساسی دارد در واقع علاوه بر عدم وجود عینیت ها و یا همان کالبد به نوعی ذهنیت ها هم از بین می روند.
در واقع عدم توجه به اساس کالبد شهر منجر به قطع ارتباط با گذشته چه از لحاظ ذهنیت و چه از لحاظ عینیت می شود و منظر شهرهای ما بدون توجه به منظر گذشته شهر نه تنها در بعد ذهنیت بلکه اساسا با عینیت شهرهای گذشته ارتباطی ندارد. در واقع سیاست های اساسی که سازمان احیای بافت تاریخی شهر آران و بیدگل در پیش گرفته است صرفا بر اساس بهسازی و بازسازی نما است مغایر با مبنا و اهداف اساسی ایشان است اگر چه این مساله موجب یک دست سازی نمای شهری است اما در این رویکرد به ساخت و سازهای جدید که به ناچار جایگزین بافت های فرسوده می شود و بر مبنای ضوابط شهری شکل می گیرد که سیمای شهر را به کل تغییر می دهد توجهی نمی شود. به همین جهت اتخاذ تصمیم در مورد ساخت و سازهای جدید ضروری تر از بازسازی نماهای شهری موجود است.
اولین نتیجه این ساخت و سازها برهم زدن انسجام در کل شهر می باشد. چرا که ما بدون توجه به محیط ساخته شده موجود که خود در نقاط مختلف در یک قالب منسجم شکل های مختلف به خود گرفته است و شاهد برخوردهای یکسان هستیم به ناگاه با رویکردی یک شکل انسجام این مجموعه که از پیش موجود بوده است را برهم می زنیم.
نتیجه گیری:
اما دلایل دیگری که موجب به هم زدن این انسجام میشود به شرح زیر می باشند:
شهرهای گذشته ما به جهت استفاده از طراحی یکسان با توجه به نیازهایشان در مقوله های مختلف دارای تکرار و تشابه در واحدهای شهری هستند. در قالب یک اصل ساده در واقع فقدان حد و مرز به نوعی موجب اختلال در مقیاس طراحی شهری و معماری می شود. اما مشخص کردن آن به نوعی متفاوت از گذشته موجب برهم زنی حال و هوای مجموعه می شود که بواسطه عناصر همگن شکل گرفته است.
این مساله در مراحل بعدی هم قابل اعتناست آنچنانکه وحدت مواد و مصالح با بافت نمونه ای دیگر از مشخصه های ناکاملی است که گرایش به سمت انسجام را با وجود فردیت هر ساختمان تاکید میکند آنچنانکه در شهر آران و بیدگل شاهد حضور نماهای آجری یا سنگی و یا ترکیبی از آنها با نماهای آلومنیومی هستیم و با همین انتخاب ها انسجامی که از آن صحبت شد از بین می رود.
از عوامل کالبدی دیگر به مجاورت میتوان اشاره کرد که در برخورد بصری اولیه ما با سیمای شهر گذشته ما شاهد نوعی اتصال میان واحدهای مختلف هستیم و خانه های نزدیک در قالب دسته هایی در یک فرآیند ذهنی شکل میگیرند به همین جهت مشخص کردن محدوده ساخت موجب ایجاد وقفه میگردد به همین جهت چشم به دنبال عامل دیگری برای یافتن دسته بندی میان واحدهای مختلف میگردد.
از عوامل دیگر گسترش شهر است. امروزه به دلیل سهولت در دسترسی به منابع انرژی دیگر نزدیکی واحدها در کنار هم برای دسترسی راحت تر به آب و یا دیگر نیازها مطرح نیست به همین جهت شاهد گسترش شهر در خارج از محدوده گذشته آن هستیم به همین جهت اساسا شاهد وجود بر یا زمینه مشترک به عنوان بستری برای درک انسجام شهر نیستیم.
به جهت ساخت و سازها در شمال زمین و عدم اجازه ساخت در زمینهای جنوبی نمایی که نسبت به کوچه شکل میگیرد عقب نشسته است محوری که بستر ویژگیها ی مشترک باشد در داخل شهر شکل نمیگیرد و اساسا جهت گیری شهر به عنوان یکی دیگر از عوامل اصلی شکل دهنده شهر درک نمیشود. و همچنین در مقیاس شهر به دلیل منفعت اقتصادی شاهد ساخته شدن کامل این محدوده و به نوعی مشخص شدن کامل عرصه و اعیانی هستیم تا آنجا که تنها فاصله ما از دنیای بیرون لبه ای است به نام دیوار که دیگر دو طرف آن هم ارزشند و اینجاست که باید به سوگ مرگ کوچه بشینیم.
در مجموع شهر گذشته ما از نظر کالبدی نمونه عالی تعامل تکرار مجاورت و بر مشترک و یا محورهایی است که در کنار کیفیتهای فضایی همچون فضای جمعی به عنوان میراثی برای ما باقی مانده است. امید است حساسیت ما در چگونگی برخوردمان با این سیستم نظام مند موجب افزایش کیفیت زندگی شود.