شناخت فرصت ها و تهديدهای بستر طبيعی يک پروژه در مراحل مختلف طراحی ، اجرا و طول عمر يک طرح تأثير شگرفی دارد و برقراری يک تعامل و تعادل پايدار بين يک پروژه منظرسازی يا معماری و نيروهای طبيعی بستر آن ، به نحوی که به صورت يک نظام خودکفا با حداقل کنترل انسان در آيد، می تواند در بلوغ و بقای طرح نقشی مؤثر را ايفا کند.
درس بستر شناسی سطحی و مهندسی سايت در صدد ارائه معيارها و ابزارهای شناخت و تحليل ويژگی های طبيعی سايت، جهت ابراز قابليت های سايت برای طراحی مناسب و نيز همزيستی طرح با نيروهای طبيعی درونی و بيرونی سايت، می باشد.
در اينجا پرديس دانشگاه شيراز به عنوان يک نمونه نسبتاً موفق در تطابق طرح با نيروهای سايت مورد بررسی قرار می گيرد.
مراحل برداشت اطلاعات پايه و تحليل ويژگی های سايت :
شناخت خصوصيات سايت از طريق مطالعات ميدانی و جمع آوری اطلاعات آماری سايت (از قبيل ويژگی های اقليمی و زيست محيطی در مقياس کلان و خرد) انجام گرفته که به عنوان اطلاعات خام جهت تحليل نحوه برنامه ريزی زمين استفاده شده است. در مرحله تحليل بستر نيز با استفاده از بازديدهای ميدانی و نرم افزار جی آی اس اطلاعات و نقشه های تفکيکی مشتمل بر طبقه بندی ارتفاعی خطوط تراز و توپوگرافی، پروفيل های سايت، خط القعرها و مسيرهای دفع آبهای سطحی، جنس و مقاومت بستر، نقشه های جهت و شدت شيب های زمين، عوامل فرسايش زا در سايت، چشم اندازهای سايت و پوشش گياهی تهيه شده اند.
نقشه سايه اندازی عوارض زمين
در ادامه انطباق ويژگی های فرمی، کاربری ها و سيرکولاسيون و استخوانبندی طرح با نتايج تحليل های ويژگی های طبيعی سايت مورد مطالعه و ارزيابی قرار گرفته است.
نقشه محل خط القعرها و مسير دفع آبهای سطحی
معرفی سايت و شکل گيری پروژه بر بستر :
سايت دانشگاه شيراز مشتمل بر تپه ای در بخش شمالی با حداکثر ارتفاع 200 متر از مرکز شهر شيراز و زمين های هموار در بخش جنوبی می باشد که پيرامون تپه توسط خط القعرهای عميقی که به رودخانه خشک شيراز منتهی می شوند، احاطه شده که مهمترين مسير دفع آبهای سطحی در سايت می باشند.
در اين پروژه برنامه ريزی و طراحی منظر به عنوان عنصر اوليه شکل دهنده طرح و انسجام بخش به عناصر معماری، ايفای نقش کرده است. در برنامه ريزی اوليه سايت بخش جنوبی به عنوان يک “واحه” در بخش ورودی منظور شده که تضاد شديد تراکم پوشش گياهی اين قسمت با بقيه سايت آن را متمايز کرده و تحت کاربری غالب فرهنگی و ورزشی و خوابگاه قرار گرفته است. اين بخش به وسيله جاده ارتباطی اصلی به هسته مرکزی دانشگاه در بخش فوقانی تپه مرتبط می شود و در اين فاصله سيمای طبيعی بستر فرصت بروز يافته و به صورت دست نخورده باقی مانده است. در هسته مرکزی دانشگاه که کاربری های اصلی در آن متمرکز شده اند، منظرسازی سخت وجه غالب است که در تضاد با منظرسازی نرم “واحه” جنوبی می باشد.
طرح اوليه برای هسته فوقانی دانشگاه
نکته قابل توجه نحوه انتظام فرمی طرح با توجه به شکل شناسی بستر است؛ بدين صورت که در رأس تپه طرح شکل خوشه ای و شعاعی به خود گرفته که به بهترين نحو بر توپوگرافی سايت تصوير شده و چشم اندازهای قله به دشت شيراز و کوه های شمالی را در اختيار پروژه قرار داده است. تطبيق طرح بر بستر در اين بخش با توجه به توپوگرافی صورت گرفته که در قسمت هايی شکل پلکانی معماری بر اساس خطوط تراز سعی در پنهان داشتن توده ها داشته و در بخش هايی ديگر حرکت عناصر معماری در جهت عمود بر خطوط تراز منجر به پديد آمدن يک نشانه شهری بر فراز شهر شده است. اين در حالی است که در بخش جنوبی شکل هموار بستر فرصت شکل گيری عناصر را به صورت توده های موازی و جهت گيری شده فراهم نموده است. عليرغم انطباق فرمی و حسی هسته فوقانی بر بستر، وقوع احجام صلب و سنگين معماری در در قله تپه در تعامل مناسبی با نيروهای باد و تابش آفتاب قرار نگرفته و علاوه بر ايجاد تونل های باد در برخی قسمت های طرح، بخشی از فضاهای معماری نيز از تابش مناسب آفتاب برخوردار نيستند.
همچنين طراحی سيرکولاسيون و استخوانبندی طرح با توجه به عوارض بستر پديد آمده است؛ بدين صورت که مسير دسترسی به هسته فوقانی در انطباق با خط القعر پيرامون تپه شکل گرفته که علاوه بر تأمين شيب استاندارد برای جاده، حداقل خاکبرداری و خاکريزی برای اجرای آن صورت گرفته و در بخش های مورد لزوم ديوارهای حايل و ترانشه هايی در طول مسير به وجود آمده است. اين مسير در خط القعر با اندکی اختلاف تراز نسبت به آن و در دامنه شيب واقع شده تا در روند دفع آبهای سطحی اختلال ايجاد نکند و خود نيز از تخريب و فرسايش مصون بماند. اين جاده نقش اصلی را در دوخته شدن و يکپارچگی عناصر مجزای سايت به يکديگر دارد و سکانس بندی هايی که در طول آن صورت گرفته، هويت ويژه ای را برای پروژه به ارمغان آورده است.
نتيجه مطالعات :
همانطور که ذکر شد نکته قابل تحسين در مورد طراحی اين سايت شکل گيری طرح بر اساس نيروهای سايت است که سبب شده پروژه به صورت يک لايه منعطف بر بستر گسترده شود و حداقل تداخل در سيمای طبيعی زمين حاصل شود. ايجاد تراس بندی های متنوع در منظرسازی و نيز احداث پی های پلکانی برای عناصر معماری ، تأمين ديد و منظر مناسب از مجموعه به شهر و بالعکس نمونه هايی از پاسخ مناسب طراح نسبت به طبيعت سايت می باشد. در اين مجموعه با وجود تنوع فرمی در طراحی، به دليل ارتباط تنگاتنگ هر جزء و نيز کل آن با نيروهای سايت، بستر به مثابه عامل وحدت بخش طرح می باشد. با توجه به اصول مذکور و نيز توجه به مسايل اقليمی و تأمين انرژی در سايت (جهت تابش و بادهای غالب و تعيين شيب های گرم و سرد)، می توان مدلی جهت توسعه طرح ارايه نمود که خللی در بستر و طراحی های پيشين ايجاد ننمايد.