استیون کوچ که اهل شمال غرب آمریکا است، لیسانس خود را از دانشگاه اورگون گرفت و فوق لیسانس معماری منظر خود را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت نموده است. او پس از 15 سال تجربه در طراحی، اجرا و مدیریت منظر شرکت خود را با نام Kochla Landscape Architecture بنا نهاد که به سرعت توانسته به عنوان شرکتی با مقیاس کوچک موفقیت های زیادی را در جامعه معماران منظر کسب نماید. در شماره شصت و یک مجله اینترنتی معماری منظر[1] با پروژه های استیون کوچ و تیم طراحی او آشنا شدیم.
علاقه ایشان به تاریخ معماری منظر ایران، به ویژه باغ ایرانی باعث شد تا مقدمات این مصاحبه به سرعت فراهم آید و ایشان قبول زحمت نموده، در این مصاحبه شرکت نمایند.
آقای کوچ شما معماری منظر را چگونه تعریف می کنید؟
تعریف من از معماری منظر پیوسته بسط می یابد.
معماری منظر هنر و علم آفرینش محیط هایی ست که به وسیله حواس تجربه می شوند؛ از طریق حس بویایی، چشایی، بینایی، شنوایی، لامسه و از همه مهمتر با ادراک شهودی. منظرهایی که با در نظر داشتن همه این حس ها آفریده شوند، کیفیت های احیاءکنندهای خواهند داشت که در تلاش برای دستیابی به حس “بهبودی” wellbeing (از جنبه فیزیولوژیک آن) در ما، خلاهای ذهنی مان را نیز پر میکنند.
در سادهترین حالت، اگر انسان نیاز به غذا داشته باشد، معماری منظر می تواند با فراهم کردن باغی که غذا تولید می کند، به یاری اش بشتابد. این باغ از سویی یک نیاز ضروری انسان را برآورده میکند و از سوی دیگر با پاسخ دادن به انگیزشهای همه حس ها، دیگر نیازهای اساسی جسمی (عملکردی) و روانی انسان را نیز تنظیم می کند. اگر یک جامعه شهری، حومه شهری و یا روستایی، در نظم، بهداشت یا روابط اجتماعی سالم کمبود داشته باشد، معمار منظر می تواند با برنامه ریزی پاسخده و مسئولانه و طراحی خیابانهای امن و فضاهای تعامل اجتماعی این کمبودها را رفع کند. در اینجا برنامه ریزی و طراحی، نیازهای جسمی و روحی و اجتماعی را برآورده می کند و میل کهن انسان برای دستیابی به محیط اجتماعی امن را تامین مینماید. حتی اگر تمام نیازهای انسانی چون غذا، سرپناه، امنیت و اجتماع برآورده شوند، هنوز کمبودی برای نیاز روحی بسیار ارزشمندتر و در عین حال دست نیافتنی تر به زیبایی وجود خواهد داشت. معمار منظر میتواند این نیاز را با طراحی باغی زیبا با ویژگیهایی احساس برانگیز از طریق شکوه بخشیدن به کیفیتهای طبیعت برآورده کند.
در مورد شخص جوان و ثروتمندی که نیازهای ابتدایی انسانی وی برآورده شده اند، چه بسا که در او میلی به برانگیخته شدن جسمی و روحی فراتر از معاش جسمانی پدید آید. معمار منظر می تواند هنرمندانه، با استفاده از گیاهان و ساختارها محیطی بیافریند که “حس مکان” را فراتر از امیال زمینی انسان ارتقاء بخشد. چنین منظری که لذت روحی و جسمی را برآورده کند در مینیاتورهای ایرانی آفریده شده و مدام بازآفریده می شود و این امیال را با متن های شاعرانه زنده و نیرومند و … بازگو می کند.
در تضاد با آن شخص جوان و ثروتمند، فرد فقیر و پیری که روزگارش درون یک چهار دیوار بسته سپری می شود، حتی از یک زندگی سالم از لحاظ جسمانی هم بی بهره است. او که تنها نیازهای بسیار ابتدایی معاشش تامین میشود و ارتباطی اندکی که کل حواسش با طبیعت دارند منحصر به کمی حسکردن وزش باد بر تن و آفتاب بر صورتش میباشد، سلامت روحی و جسمی اش دارد تحلیل می رود. زندگی چنین کسانی خاستگاه فکر خلق “باغهای شفابخش” healing gardens است.
خواه در درون و خواه در بیرون، ارتباط و جذبکنندگی integration (درجه در بر گرفتن یا در بر نگرفتن بستر منظر پیرامونی و عناصر طبیعی) و نیازهای حسی که محیط طبیعی فراهم می کنند، آغاز قاعده ای هستند که می تواند پاسخدهی فیزیکی انسان و سلامت اجتماعی و روانیاش را به دست دهد.
زمینه اصلی کار شما در معماری منظر چیست؟
تشبیهی برای آنچه من انجام می دهم در ارتباط با تعریفی که پیشتر دریاره معماری منظر گفته شد، شاید کار یک پزشک عمومی باشد. من می توانم با اشخاص گوناگون، چه جوان، چه پیر، چه بیمار و چه سالم، کار کنم تا از طریق شناسایی و خلق درمان نیازهایشان، مرهمی برای آنچه در محیط، آنان را بیمار میسازد بیندیشم.
اغلب، مردم نمی دانند که چگونه به خود کمک کنند، لذا از حرفه ای ها برای تبیین مشکلات و راه حل ها یاری می طلبند. اگر از نزدیک بشنویم، کارفرما ممکن است بگوید که چه موانعی برای رسیدن به سلامت روحی و جسمی اش وجود دارد. شاید راه حل یک باغ سبزیجات باشد، برای مسکن کارفرمایی که در خود نیاز عمیقی احساس می کند و میل به پرورش زمین دارد یا جوانی که در محیط شهری اسیر شده است و نیاز دارد تا به بالای کوهی برود و آزادی خود را اعاده کند. ممکن است آفرینش پارک محله ای جدیدی باشد تا کودکان بتوانند در آن با امنیت کاوش کنند و با محیط طبیعی تعامل داشته باشند تا ارزش گذاشتن و احترام به طبیعت را بیاموزند. این امر می تواند طراحی یک میدان شهری باشد که در گوشه شهری طراحی می شود و کسانی را که در محیط شهری محدود هستند به مکانی می آورد تا با جنبه های اصلی طبیعت، آب، گیاهان، توپوگرافی، نور، سایه، تعامل اجتماعی و خلوت روبرو شوند.
من دوست دارم تا با فرصت های متعددی که برای بهتر و متعادل تر کردن زندگی در جامعه وجود دارد به چالش کشیده شوم. معمار منظر بودن …. معماری منظر نوشدارویی برای همه بیماری ها نیست اما اگر دقیق تر نگاه کنیم می بینیم که بسیاری از مسائل جهان پیرامون نیازهای ابتدایی انسان (غذا، سرپناه، امنیت و اجتماع) دور می زند و این نیازها در محیط های فیزیکی ریشه دارد که ما قدرت آن را داریم تا تغییرش دهیم و برای مقاصد خوب یا بد از آن بهره برداری کنیم.
اولین پروژه ای که شخصاً انجام دادید کدام بود و پروژه مورد علاقه شما کدام است؟
اولین پروژه طراحی که تکمیلش کردم در منطقه مسکونی واقع در Columbia River Gorge National Scenic Area بود. خانه های تازه ساخت که توسط prominent Seattle Washington architect طراحی شده بود، در ساحل رودخانه کلمبیا در مکانی بسیار خوش منظره و محافظت شده قرار داشتند. پروژه بر احیای منظر بومی که شامل توپوگرافی منظر اطراف و گیاهان می شد متمرکز شد. خانه در زمین فرو رفته بود، نیمه به خاک سپرده، تا اثر بصری اش را در ممانعت کردن از دید به رودخانه به حداقل برساند. گیاهان احیا شده در سبکی قرار گرفتند که تضاد فریبنده ای را بین منظر بومی و منظر مصنوع بوجود می آورد. نتیجه به طرز شاعرانه ای پیش رفت و نشان عالی انجمن معماران منظر آمریکا را دریافت کرد.
منبع شما برای ایده و کانسپت در طراحی منظر چیست؟
من از خود سایت، از بستر طبیعی یا مصنوع و نیازهای کارفرما الهام می گیرم. حیاط آپارتمان 10th@Hoyt ترکیبی از پاسخ به نیاز پناهگاهی در منطقه شهری، نیاز به کنترل آب باران و میل ایجاد فضای تعامل اجتماعی جذاب برای مستاجرین بود. به اضافه من بسیاری از چیزها را از فهم تاریخ طراحی باغ و به کار بردن عناصر ابتدایی آن در موقعیت های معاصر به دست آوردم. در حیاط آپارتمان 10th@Hoyt از فهم باغ ایرانی الهام گرفتم؛ حس قوی محصور بودن، chadars برای تاکید بر نقش آب، درختان گل دار معطر، بوته ها و تنوع و تضاد در بافت ها.
می توانید فرآیند طراحی تان را توصیف کنید؟ چگونه یک پروژه را شروع می کنید و چگونه آن را گسترش می دهید؟
من لذت می برم که در سایت بنشینم، طراحی کنم و مکان را پیش از اینکه چیزی واقعاً طراحی شود تجربه کنم. این امر به من اجازه می دهد تا ظرایف ویژگی های احساسی مکان را مطالعه کنم و به مشاهده دیگران و اظهارات افراطی بر روی کاغذ استناد نکنم. من دور تا دور سایت قدم می زنم، با مردم در منطقه صحبت می کنم، یادداشت برمی دارم، چشمهایم را می بندم، می شنوم … و از آنچه نمی بینم و نمی شنوم یادداشت برمی دارم، که ممکن است بسیاری از اوقات از چیزهایی که می بینیم و می شنویم مهمتر باشند. سپس صبر می کنم، گاهی در لحظه ایده ای به ذهنم می رسد و گاهی دیگر نیاز دارم تا صبور باشم و بگذارم تا راه حل خود را بر من آشکار کند.
اهمیت کیفیت ساخت در ارتقای یک پروژه منظر چست؟ و شما در فرآیند ساخت طرح تان چه می کنید؟
تفاوت های کوچک در جزئیات است که تجربه ای را خاص می سازد. من همیشه فضایی را برای انعطاف پذیری در جنبه هایی از برنامه طرح تا انتهای فرآیند طراحی رها می کنم، خواه جایی برای درختان یا اضافه کردن یک عنصر طراحی شده مشخص. گاهی اوقات می دانم که در فرآیند طراحی چیزهای جا انداخته می شوند اما برای ایده هایی که در این زمینه به وجود می آیند صبور هستم. برای مثال در پروژه Bridgeport Condominiums احساس کردم عناصری چون کوزه های کلاسیک و مجسمه های یونانی می توانند در کنار محور اصلی قرار بگیرند، مقدماتی هم برای این عناصر که دقیقاً نمی دانستم چیستند در ترسیمات اجرایی فراهم کردم اما زمانی که در آتلیه طراحی ایده مکعب گابیون شده شیشه ای را بدست آوردم، کارفرما را متقاعد کردم تا به پروژه اضافه شوند و در سرجای خود نصب شدند.
شما چگونه با دیگر حرفه ای ها چون معماران و طراحان شهری ارتباط برقرار و همکاری می کنید؟
طراحان گاهی در مراوده با یکدیگر بدترین هستند زیرا در طیف وسیعی از حالات که متفاوت از یکدیگر است با هم ارتباط برقرار می کنند. گاهی ارتباط بصری و گاه کلامی (اغلب زیاد). ترجیح من، استفاده از ارتباط بصری است و از اسکیس های کوچک و دیاگرام ها برای بیان ایده هایم استفاده می کنم.
در پایان این مصاحبه می توانید پیشنهادتان برای داتشجویان علاقه مند را برای ما بیان کنید؟
ارتباطات برای هر حرفه ای که با عموم، دیگر حرفه ای ها و یا گفتگو با حتی یک نفر رو به روست ضروری می باشد. با روان بودن در حالتهای مختلف مراوده شما می توانید با افراد دیگر رابطه برقرار کنید که این عمل در فرآیند طراحی، طراحی و به حقیقت رساندن پروژه شما ضروری است.
زبان: توانا بودن در بیان ایده ها به صورت واضح به صورت کلامی و به صورت نوشتاری.
ترسیم: در زدن اسکیس های دستی و کشیدن دیاگرام ها ماهر شوید همانطور که بسیاری از افراد ایده های خود را به صورت گرافیکی به سرعت بیان می کنند.
مدل سازی: مدلهای مطالعاتی فیزیکی سه بعدی و شبیه سازی های کامپیوتری از اهمیت زیادی برخوردارند.
از لحاظ فیزیکی: اینکه چگونه شما و دیگران از طریق حرکات بدن و ژست ها و قیافه ها رابطه برقرار می کنند را بیاموزید.
تفسیر شخصی: بفهمید که شما چگونه در برابر انگیزش های محیط های جدید چون مردم، موقعیت ها و محیط فیزیکی واکنش نشان می دهید.