انسان، امروزه در حالي به هزارة سوم گام نهاده است كه جراحت ‌هاي دردناك آلودگي ‌هاي زيست‌ محيطي و تخريب منابع طبيعي هر لحظه بيش از پيش حيات و بقاي او را مورد تهديد قرار مي‌دهد. از اين ‌رو، مقابله با آثار مخرب فعاليت ‌هاي نامتوازن اقتصادي و صنعتي بر پيكرة محيط‌زيست و رفع و ترميم آنها از دغدغه‌ هاي مهم جامعة جهاني كنوني به‌شمار مي‌آيد.
تهي ‌شدن منابع زميني، گسترش شكاف درآمدي بين فقرا و ثروتمندان جهان، جنگل ‌زدايي، انقراض فهرست بلندي از گونه ‌هاي جانوري و گياهي، انهدام زيستگاه ‌هاي طبيعي، بحران ‌هاي زيست ‌بومي، مصرف بي ‌رويه، توليد مبتني بر استفادة اسراف‌ كارانة انرژي و غيره همگي نشانه ‌هاي عيني سيماي نامتعادل دنياي كنوني است. به تعبيري ديگر، تمدن جديد اعتبار خود را مديون مجموعه‌اي از تغييرات در تركيبات انرژي و جا به ‌جايي سطوح انرژي به تبعيت از قوانين ترموديناميك است.

شايد براي كشورهاي در حال توسعه، پيشرفت اقتصادي و صنعتي سازگار با محيط‌زيست، رويايي دست ‌نيافتني و گره‌اي ناگشودني به ‌نظر برسد. به‌ ويژه براي ايران عزيز كه طبيعتي سرشار ولي شكننده، با پيشينه ‌اي از بي ‌توجهي به ديدگاه‌ هاي زيست محيطي در چند دهة اخير و همچنين عواملي چون خشكسالي ‌هاي پي ‌در پي و غيره سبب ناهمواري مسير “توسعة پايدار” در آن شده است.
در نگاهي نظام‌ يافته به فرآيندهاي توليدي، مصرف سطوح بالاتري از انرژي به ‌عنوان ورودي و آزاد شدن بخشي از انرژي با كيفيت پايين ‌تر به‌عنوان پسماند و خروجي فعل و انفعالات شيميايي در توليد كالاهاي مادي، اساس توسعة صنعتي امروز را شكل داده است. اصرار انسان براي به‌كارگيري حجم عظيمي از انرژي موجود، سبب اختلال در مكانيزم‌ هاي طبيعي بقاء بر روي زمين شده است. با چنين منطقي متأسفانه جهان ‌بيني بشري دوراني از دور شدن و فاصله گرفتن از خردگرايي را تجربه مي‌كند. زيرا استيلا بر عناصر و عواملي كه در طبيعت به حفظ نوع بشر مي ‌انجامد، محركِ همة تلاش‌ هاي اقتصادي بوده است. اين استيلا به انسان نقشي بيش از پيش مخرب در لايه ‌هاي تشكيل ‌دهندة ساختار حيات موجودات كرة ‌زمين مي‌دهد.

حدود سه دهه است كه با طرح و بسط نظريات تازه در خصوص طبيعت و عناصر متشكلة آن، جنبش جديدي در افكار عمومي جهان پديد آمده و موضوع تعديل نگرش‌ هاي تأثيرگذار، بر پاية ظرفيت‌ هاي طبيعي و ملاحظات زيست ‌محيطي جايگاه مهمي را در معادلات علمي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورها يافته است. از همين ‌رو بحران‌ هاي زيست ‌محيطي، دستماية برگزاري نشست ‌ها و مباحث بين‌المللي بسياري بوده كه نقطة عطف آن “اجلاس سران ريو” در سال 1992 است. در اين رويداد مهم تاريخي كه طي آن جامعة بشري براي نخستين بار در عالي ‌ترين سطوح انساني به بحث و تبادل نظر در خصوص محيط ‌زيست و چاره ‌انديشي براي كاهش بحران‌ هاي زيست‌ محيطي در دستور كار سازمان ‌هاي مهم بين ‌المللي قرار گرفت. به دنبال آن، پروتكل ‌ها، موافقت ‌نامه‌ ها و معاهدات مختلفي با زمينه ‌هاي متنوع موضوعي ارايه شده و از سوي خلق ‌كنندگان آنها با جديت دنبال مي‌شوند. بي‌ شك از بطن اين مباحث، طراحي و اجراي مكانيزم‌ هايي براي نيل به “توسعة پايدار” استخراج مي‌شود.

از نظر بسياري از انديشمندان، هم ‌زمان با پيشرفت ‌هاي فن‌آوري، از زمين به ‌عنوان منبع اصلي تأمين نيازها استفاده شده است و اين آغازي است بر آنچه امروزه انسان را احاطه كرده است. امروزه بشر در صدد يافتن راه‌ حلي فن‌ آورانه براي بحران به ‌وجود آمده ‌اي است كه از همان فن‌ آوري نشأت مي‌گيرد!
با وجود تمام تلاش ‌هاي نقادانه ‌اي كه شاهد آن هستيم، هنوز به ‌درستي راهي براي خروج از اين وضعيتِ چالش ‌برانگيز پديد نيامده است. در عين حال بسياري از دانشمندان و پژوهشگران و به تبع آن سازمان‌ دهندگان محيط (نظير معماران منظر)، راهكارهاي علمي نويي را با عنوان راه‌حل‌ هاي سبز (Green Solutions) و با ديدي جامع ‌نگر را راه نجات تشخيص داده و پيشنهاد كرده ‌اند‌. (كليجي، 1382)

 چه ‌بسا بتوان براي ارتباط بهينه با طبيعت، رويكردهاي متفاوتي را شناسايي كرد، اما به ‌نظر مي‌رسد كه كاوش‌ هاي علمي، كاوش ‌هاي هنري و كاوش ‌هاي فلسفي؛ عمده رويكردهايي باشند كه هركدام با ماهيتي جداگانه نسبت به يكديگر، به اين مسأله مي‌پردازند.
امروزه، تلاش ‌هاي علمي در پي كشف زيرساخت ‌هايي براي اتكاي جامعة نوين به آن و ايجاد ارتباط شايسته ميان رهيافت ‌هاي علمي با حوزه ‌هاي متعدد دانش است. شايد از اين طريق بتوان راه‌حل ‌هاي پايدارتر و اميدواركننده ‌تري را براي بهبود كيفيت محيط‌ زيست، خصوصاً در ارتباط تنگاتنگ با اجتماعات انساني به ‌وجود آورد.

از سوي ديگر، مي‌توان فعاليت ‌ها و گرايش ‌هاي جديدي را كه در چند دهة گذشته، (اواخر دهة 1960) در حيطة هنر و در ارتباط با محيط ‌زيست، به ‌صورت موجي از توجة هنرمندان به “طبيعت و زمين” (Land Art)  شكل گرفته ‌است را نام برد. در اين گرايش ‌ها (Earth Works, Nature Art)، توجه به مفاهيم و مضامين طبيعت بر پاية برداشت‌ هاي شخصي انجام مي‌پذيرد. معماري منظر از اين تلاش ‌ها در رهيافت ‌هاي آنان، اثر پذيرفته است.
موج ديگري از توجه‌ ها نسبت به منظر و محيط نگاهي توأم با فلسفة طبيعت است. در اين نگاه بوم ‌شناختي (Ecology) ارتباط تنگاتنگي با فلسفة بوم‌ نهاد(Ecophilosophy)  پيدا مي‌كند. اين رويكرد در مراحلي، اخلاق‌ گرايي در طبيعت را پيش مي‌كشد.

پژوهشگران اين عرصه، تمايل به ايجاد ارتباطي عقلاني با ذات و سرشت بوم و طبيعت دارند. (كليجي، 1382) حال اگر بخواهيم از ديدگاهي فراتر از آنچه در اين نوشتار تاكنون نقل به معنا شده، به مسأله نزديك شويم بايد به اين نكته توجه نماييم كه پرداختن به محيط ‌زيست در ايران از سابقه‌اي تاريخي برخوردار بوده و لزوم احترام به آن در فرهنگ گفتاري و نوشتاري به شكل‌ هاي مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است. ارزش‌ هاي فرهنگي، به ويژه ملهم از تعاليم مذهبي، همواره بر به‌ كارگيري تدبير آدمي در مواجهه با ثروت ‌هاي طبيعي تأكيد داشته است. به ‌طور مثال با استناد به آية نخست از سورة مباركة انفال، انتساب مالكيت مناطقي چون بيشه هاي طبيعي، درياها، رودخانه ‌ها، كوه ها، دره ‌ها و جنگل ‌ها مخصوص خدا و رسول است. در واقع مذمت تخريب سرمايه‌ هاي طبيعي و ملي كشورها و جوامع مدنظر بوده است.

چالش ‌برانگيزي مسائل مطرح شده به ‌گونه ‌اي است كه نمي ‌توان در اين مجال اندك، حتي به بررسي مختصري از آنها و موضوعات وابسته پرداخت. مسائلي كه چنان تنيده و پيوسته هستند كه گويي به مانند كلافي سردرگم مي‌مانند. اينك وظيفة پژوهشگران جوان و با انگيزه‌اي است كه مي‌ بايست پا به عرصة فعاليت گذاشته تا از اين طريق بتوانيم ايراني آباد و شايسته ايجاد كنيم.

"دانلود فایل های پیوست مطلب"
-----------------------------------------------------------------------------------------
Icon of منظر و محیط زیست منظر و محیط زیست (59.8 KB)
       تعداد دانلود: 15
       زمان آخرین دانلود: یکشنبه, 22 جولای 2018
------------------------------------------------------------------------------------------

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *