برخي كارشناسان شهري معتقدند، طرح جامع پايتخت كه حدود 5 سال براي تهيه آن وقت صرف شده است، فضاهاي عمومي را ناديده گرفته است.
طرح جامع تهران به عنوان سندي كه راهبردهاي آينده پايتخت را رقم خواهد زد، از داشتن استراتژي مشخصي در خصوص فضاهاي عمومي بيبهره است.
فضاهاي شهري آنچنان كه كارشناسان شهري بر آن تاكيد دارند، مكانهايي هستند كه زمينههاي اجرايي شدن سياستهاي عقلاني را فراهم ميكند. در حالي كه ناديده گرفتن آنها در طرحي كه قرار است دست كم براي 20 سال آينده برنامههاي توسعه همه جانبه پايتخت را مشخص كند، بيش از پيش انفعال شهروندان تهراني را به دنبال داشته و تهران را از داشتن مديريت مشاركتي محروم خواهد كرد.
دستاندركاران تهيه طرح در يكي از كارگاههاي بررسي طرح جامع در پاسخ به اين پرسش كه چرا طرح جامع برنامه مشخصي در زمينه فضاهاي عمومي ندارد و به طور كلي از سازمان فضايي تعريف روشني ارايه نشده، پاسخ قانع كنندهاي ارايه نكردند. طراحان تنها به اين پاسخ بسنده كردند كه در اين طرح ساختار فضايي داراي يك تعريف مشخص است و ايده اوليه آن در تعامل ميان طراحان و شهرداران مناطق شكل گرفته است.
«امير منصوري»، كارشناس شهرسازي معتقد است: «كه سازمان فضايي و فضاهاي عمومي استراتژي مشخصي در طرح جامع ندارد. نه در ضوابط و نه در بخشهاي جزئيتر به آن اشاره جدي نشده است و فقط در يك جا اهميت فضاهاي عمومي گوشزد شده است.»
وي نقش فضاهاي جمعي را در شكلگيري «اجتماع» بسيار مهم ارزيابي كرد و افزود: «همان طور كه خانواده براي خانواده شدن، احتياج به مكاني به نام «خانه» دارد. اجتماع نيز براي شكلگيري نياز به محلي دارد كه ارتباطات جمعي در آن شكل بگيرد و فرصتي براي طرح مسائل جمعي فراهم شود. اما متاسفانه شهر ما امروز فقط يك تعداد خيابان، خانه و كاربريهاي مختلف است. در اين شهر به افراد تنها به صورت يك جزء و نه شهرونداني كه نياز به ارتباط با يكديگر دارند نگريسته شده است. متاسفانه همان طور هم كه گفتم، راه حل مشخصي نيز براي برطرف كردن اين مشكل در طرح جامع ديده نشده است.»
منصوري با بيان اين كه بدون در اختيار داشتن فضاهاي عمومي فرصتي براي طرح مسائل جمعي نيست، ادامه داد: «به عنوان مثال بسياري از راهپيماييها در خيابان و مياديني همچون آزادي يا انقلاب يا در دانشگاهها رخ ميدهد. در حالي كه دانشگاه و كوچه و خيابان محل چنين گرههايي نيست.»
«هابرماس» جامعهشناس معاصر و انديشمندي كه از او ميتوان به عنوان نظريهپرداز فضاهاي عمومي ياد كرد معتقد است، سياستگذاري عقلايي وقتي قابل اجراست كه با مشاركت دموكراتيك مردم همراه باشد و دستيابي به چنين مشاركتي بايد از طريق فرآيندهاي تصميمگيري نهادينه شده صورت گيرد و اين گونه فرآيندها بايد جزئي جدايي ناپذير از فضاهاي عمومي شهر باشد.
هر چند با وجود حكومتهاي غيرمردمي كه پيش از اين بر بخش عمدهاي از تاريخ ما سلطه داشتند، شهرها چندان بهرهاي از تشكيل فضاي گفتمان شهري نبردهاند، اما منصوري معتقد است، پيش از ورود سبك مدرن شهرسازي ، شهرها تا حدودي داراي مراكز محلهاي بودند كه كاركردي همچون فضاهاي عمومي در شهرهاي پيشرفته امروزي ايفا مي كردند، اين كارشناس شهري ادامه داد: «شهرهاي سنتي داراي محلهايي براي دور هم جمع شدنها يا «محلي براي مكث» داشتند. در آن زمان محل مكث با محل عبور و مرور افراد يكي نبود و ميدانگاههايي در هر محله موجود بود كه افراد براي تبادل نظر در آن جا حضور پيدا ميكردند. اما امروز كه سرعت حركت در معابر افزايش يافته ديگر محل عبور با اين محلهاي عمومي نميتواند يكي باشد.»
با توجه به نقش اجتماعي وسياسي كه فضاهاي عمومي در هر شهري بازي مي كنند، اين سوال مطرح مي شود كه تا چه حد حاكميت از داشتن چنين فضاهايي استقبال ميكند. منصوري در اين زمينه پاسخ داد: «هنوز اين فضاها كاركرد سياسي و اجتماعي پيدا نكردهاند كه بگوئيم حاكميت موافق شكل گرفتن اين فضاهاست يا نه. به نظر من تكنوكراتها براي تاخير در شكل گيري اين فضاها مقصر هستند. زيراچنين افرادي هستند كه بايد مدافع حقوق جمع باشند و با تاكيد بر لزوم ايجاد چنين فضاهايي، در طراحيها بر مزوم حضور اين فضاها تاكيد كنند. اگر چنين فضاهايي در طرح ديده ميشد و در زمان تصويب با آن مخالفت ميشد، ميتوانسيم ادعا كنيم، علاقهاي در رده هاي بالاي حكومت به ايجاد اين فضاهاي عمومي وجود ندارد.»
منصوري با بيان اين كه ما به فضاهاي عمومي در سطوح «شهر» تا «محله» نيازمنديم گفت: «ما امروز نيازمند فضاهايي هستيم كه با شيوه زندگي ما مطابقت داشته باشد. همان طور كه ديگر همه ياد گرفتهاند كه فضاي سبز بايد در طراحيها منظور شود، فضاهاي عمومي نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. ضمن اين كه فضاي سبز ميتواند با فضاي عمومي نيز يكي باشد. اما اگر طرح جامع به طرح اين مساله علاقهاي داشت، آن را همچون ساير طراحيهاي شهري الزامي ميكرد.»