چكيده:
در اين مقاله كوشش شده است كه به بررسي گورستانها به عنوان فضاهايي مانا در شهرها پرداخته شود. جايگاه اين عناصر مهم در باورها و اعتقادات و همچنين ابعاد
فرهنگي زندگي آدمي در كنار نقش آنها در ساختار شهرهاي ايراني – اسلامي مورد بررسي قرار خواهد گرفت. سپس نقش گورستانها چون مجموعه اي چند عملكردي كه داراي كاركردهاي فرهنگي ،آئيني ،مذهبي و گردشگري هستند، در غالب يك جزء مهم از عناصر ساختاري شهرها از گذشته تا اكنون تعريف مي شوند.
بعد از تعيين جايگاه گورستانها در نظام اجتماعي انسانها و ساختاري شهرها، هدف اصلي جستجوي راهكارهايي است براي مكانيت بخشيدن به اين ميراثهاي قديمي كه در حال حاضر در شهر هاي امروزي دستخوش تغييرات فراواني گشته اند و رو به فراموشي هستند.
براي دستيابي به اين امر عملكردهاي جديدي براي گورستانها در كنار حفظ هويت اصلي آنها يعني فضاهايي مانا براي ياد گذشتگان و زندگي باقي، پيشنهاد مي گردد تا بتوان با واگذاري نقشهاي جديد به گورستانها از آنها در غالب پارك موزه ها،باغ مشاهير،موزه هاي مرگ و باغ هاي يادماني و….همچون فضاهاي تفرجگاهي و گردشگري استفاده نمود.بدين ترتيب گورستانها مي توانند نقش مهمي را در پايداري شهرها در زمينه هاي توسعه شهري ،اجتماعي، فرهنگي و اكولوژيكي ايفا نمايند.
بدين منظور براي رسيدن به اين اهداف استفاده از مفاهيم آئيني و همچنين كهن الگوها (چون باغ ايراني در غالب باغ مزارها) از طريق بكارگرفتن اصول و مباني معماري منظر، مي توانند مثمر ثمر باشند.چرا كه به سبب ماهيت وجودي گورستانها يعني شكل گيري آنها در فضاهاي باز، هنر منظر آرايي نقش مهمي را در بالا بردن كيفيات محيطي ايفا مي كند.در واقع با ساماندهي گورستانها در غالب طرحهاي منظر سازي مي توان بر پويايي و سرزندگي اين فضاها افزود.
بدين سبب براي حفظ، ساماندهي و باز زنده سازي اين فضاهاي هويت ساز و نمادين در غالب يكي از موضوعات طراحي معماري منظر به موارد زير خواهيم پرداخت:
1. بررسي جايگاه گورستانها در شهرهاي ايراني- اسلامي به عنوان آثاري نمادين از ديدگاههاي آئيني، فرهنگي
2. بررسي نقش گورستانها در ساختار كالبدي و فضايي شهرها
3. بررسي گورستانها در روند تحول شهرها
4. جستجوي راهكارهايي براي مكانيت بخشيدن به گورستانها
واژگان كليدي: گورستان – فرهنگ – ساختار شهر- مانايي – باز زنده سازي – احياء
سؤالات:
1. جايگاه گورستانها در نظام ساختاري زيستگاههاي انساني چگونه بوده است؟
2. آيا گورستانها موجوددرساختارهاي فضايي- كالبدي شهرهاي امروزي، داراي حيات پويا هستند؟
3. چگونه مي توان گورستانهاي قديمي داخل شهرها را به فضاهاي زنده شهري برگرداند؟
مقدمه:
بدرستي نمي دانيم كه آدمي از چه زماني به خاك روئيدن آغاز كرده است، ولي آنچه مسلم است آنكه رويش آدمي در هر زمان، همواره با مرگ همراه بوده است . مرگ
حقيقتي است كه هيچگاه دروغ نمي گويد.
بنجامين مارتين از مرگ به عنوان حقيقتي مطلق در اين دنياي سراسر نامطلق ياد مي كند. از اين رو مرگ عادلانه ترين چيزي است كه با عدالت و مساوات بين بندگان خدا تقسيم مي شود. مرگ اتفاقي بيگانه نيست كه از بيرون به قلمرو حيات تجاوز كند، بلكه ذات زندگي است، به اين ترتيب انسان را از رويارويي با آن گريزي نيست . از اين رو مرگ به عنوان بخشي از روند زندگي انسان جايگاه پيدا مي کند و با توجه به ديدگاه هاي مختلف نسبت به آن رفتارهاي گوناگوني در ابعاد مختلف در مورد اين پديده از سوي انسان سر مي زند. اين تفاوت عقايد را مي توان در گوناگوني آئين ها و رسوم وابسته به اين پديده يعني همان مرگ مشاهده كرد. يكي از بارزترين اين رسوم برخورد انسانها با پيكر بي جان است.اما بطور كلي اديان الهي با اعتقاد به اينكه «آدمي از خاك درست شده و سرانجام به خاك بر مي گردد» پيرو اين عقيده كلي هستند كه جسم را بايد به خاك برگرداند. در ضمن آنكه به طور كلي در فرهنگهاي گذشته همانند اديان الهي در باور انسانها به نحوي زندگي ديگر و دنياي پس از مرگ معنا داشته و در نهايت همواره نوعي احترام براي مردگان و محل دفن آنها قائل بوده اند و به همين سبب هنر آدمي با توجه به عقايد او ظهور پيدا مي كند و باعث گسترش فضاهاي گورستاني و آرامگاهي مي شود.
بسياري معقدند كه معماري با گورستان و مقابر آغاز مي گردد، در اين مورد مي توان از ويل دورانت نام برد. او مي گويد:
«معماري با شكوه ترين هنر باستاني است … اين كار، از كار ساده آراستن گورها و نقش كردن ديوارهاي خارجي غارها آغاز شده است»
مؤلفين «دايرة المعارف آمريكانا» نيز در مبحث آغاز معماري از مقابر و زيگورات ها به عنوان عناصري كه معماري با آنها آغاز مي شود ياد مي كنند.
اما به هر حال گورستانها به فضاهايي مانا براي نمايش اعتقادات و باورها تبديل گشتند، نمايشي از انواع هنرها كه همگي در كنار هم يك فضاي معنو ي را خلق مي كنند، فضايي كه در گوشه گوشه هاي آن آثاري از فرهنگ ها نمايان هستند. گورستانهاي شهرهاي ايراني- اسلامي نيز از اين قاعده مستثني نيستند چراكه هنرمندان و بزرگان كشورمان با نهايت شوق و ذوق به ترسيم زيبائيهايي بيشمار در اين وادي دست زدند و آثاري را خلق كردند كه اهميت شناخت و حفاظت و حراست آن بركسي پوشيده نيست
جستجوي راهكارهايي براي مكانيت بخشيدن به گورستانها
گورستانها كه زماني بخش مهمي از بن مايه هاي زيستگاههاي بشري بوده اند و به عنوان فضاهايي مانا در خدمت فعاليتهاي آئيني، فرهنگي و مذهب ي قرار داشته اند
اهميت خود را از دست داده و به صورت لكه هاي متروك و فاقد حيات در شهرها پديدار گشته اند. اما سؤالات اصلي در اينجا مطرح مي گردد كه آيا، واقعاً بايد به گورستانهاي باقيمانده در فضاي امروزي شهرها به صورت يك معضل در ساختار آنها نگاه شود؟ و آيا نمي توان اين گورستانها را به حيات پوياي شهري برگرداند؟
اين مقوله نياز به تغيير نگاه دارد چرا كه اين فضاها مي توانند داراي امكانات بالقوه بسيار بالا و نقش آفرين در شهرها باشند در حال حاضر يكي از مشكلات فعلي شهرهاي ما ميزان تراكم بالا و كمبود فضاهاي باز شهري مي باشد. گورستانها با توجه به ويژگي مانايي خود مي توانند در غالب فضاهايي باز و سبز نقش مهمي را در حوزة اكولوژك شهري ايفا نمايند و خود اين امر باعث كنترل توده و فضا در شهرها مي گردد؛ از سويي ديگر با ساماندهي هاي مناسب و همچنين باز زنده سازي و احياء مي توان كاركردهاي آئيني، فرهنگي و گردشكري را كه در ذات گورستانها نهفته است دوباره رونق بخشيد و آنها را در غالب مراكز يادماني به پارك موزه ها، باغ مشاهير و مراكز فرهنكي تبديل نمود كه اين امر نيز خود كمك به افزايش كيفيت بافتهاي اطراف اين فضاها دارد. از اين حيث گورستانها مي توانند در زمينة پايداري شهرها از جنبه هاي گوناگون توسعة شهري، اكولوژكي، اجتماعي و فرهنگي بسيار اثر گذار باشند.
بدين منظور براي دستيابي به چنين اهدافي نياز به تغيير نگرش نسبت به ساختار فعلي گورستانها در شهرها است. در واقع بايد در جستجوي هويتي جديد برا ي اين فضاها باشيم. آنچه به نظر مي رسد با توجه به پيشينة تاريخي، فرهنگي و مذهبي اين فضاها مي توان از طريق تغيير كاربري و واگذاري نقش هاي جديد در كنار ساماندهي گورستانها آنها را به حيات پوياي شهري برگرداند.
از اين طريق مي توان ماهيت اصلي گورستانهي قديمي را حفظ نموده و در عين حال با باززنده سازي اين فضاها به آنها حياتي تازه بخشيد. از نمونه هاي موجود در زمينة ساماندهي گورستانها مي توان به حافظيه در شهر شيراز اشاره نمود. حافظيه در گذشته به صورت يك گورستان عمومي بوده كه در بخشي از آن قبر حافظ قرار داشته است. اين گورستان در پي تغيير و تحولات فراوان هم اكنون با حفظ عملكرد اصلي خود يعني آرامگاه حافظ و مدفن برخي از بزرگان در غالب يكي از شاخص ترين مجموعه هاي فرهنگي و گردشگري براي سياحان و مسافران در شهر شيراز مطرح مي باشد.
وجود آرامگاه حافظ به عنوان ركن اصلي اين مجموعه، داراي نقش بسزايي در پويايي و سرزندگي آن است. اما با كمي بررسي و دقت نظر در مي يابيم كه عملكرد بالاي
حافظيه تنها به سبب اين عامل نمي باشد. در واقع عوامل متعددي در اين طرح اثر گذار بوده اند؛ استفاده از كاربري هاي فرهنگي همچون غرفه هاي فروش كتاب، غرفه هاي صنايع دستي و كتابخانه به عنوان عناصر الحاقي نقش مهمي را در ايجاد عملكردهاي جديد ايفا نموده اند.
در ضمن آنكه هنر منظر آرايي توانسته است نقش بسيار مهمي را در ساماندهي محوطه هاي باز ايفا نمايد. استفاده از فضاهاي سبز، حوض هاي آب، محورهاي حركتي سنگ فرش شده، مبلمان مناسب، نور پردازي شب و همچنين احداث بناهاي يادماني در غالب تالار ورودي و آرامگاه حافظ همگي در كنار هم توانسته اند در ايجاد اين مجموعه ارزشمند اثر گذار باشند.
نكته قابل توجه در اين امر است كه اين فضاي پويا كه اكنون مركز بسياري از گردهمايي هاي فرهنگي مي باشد و حضور پررنگ مردم بخشي از جان مايه آن گرديده در گذشته بصورت يك گورستان درون شهري بوده است و در اينجاست كه اهميت تغيير نوع نگاه به گورستانها در غالب يك راهكار ارزشمند مطرح مي گردد.
شكل شماره 1- عكس قديمي از حافظيه در زمان وجود گورستان در اين مكان – مأخذ: كتاب يادگار گذشتگان شيراز، نوشتة محمدكريم خرمايي
شكل شماره 2- عكس قديمي از معجر آهنين بر روي قبر حافظ – مأخذ: كتاب يادگار گذشتگان شيراز، نوشتة محمدكريم خرمايي
شكل شماره 3- عكس محوطه سازي حافظيه – مأخذ: عكس از نگارنده
شكل شماره 4- عكس آرامگاه حافظ و تالار ورودي – مأخذ: عكس از نگارنده
به هر طريق حافظيه را مي توان يك نمونة موفق در زمينة باززنده سازي گورستانهاي قديمي دانست كه ناشي از تغيير عملكرد و ساماندهي مناسب در آن مي باشد و آنچه مسلم است هنر منظر آرايي در ساماندهي اين مجموعة ارزشمند بسيار اثرگذار بوده؛ چراكه به سبب ماهيت وجودي اين دسته از طرحها يعني شكل گيري در فضاهاي باز امكان استفاده از اصول و مباني معماري منظر براي دستيابي به محوطه سازي هايي با كيفيت محيطي بالا و داراي خصوصيات مانايي و جاودانگي فراهم گرديده است.
شايد يكي از دلايل ايجاد چنين ويژگي هايي در منظرسازي حافظيه استفاده از برخي از مفاهيم باغ ايراني نيز مي باشد كه به عنوان يك كهن الگو، همواره نقش مهمي را در منظرسازي ايران داشته است. استفاده از محورهاي حركتي موازي و قرار دادن حوض هاي آب و ايجاد كرت هاي سبز و همچنين كاشت درختان سرو در دو طرف محور حركتي اصلي و … برخي از اين مشتركات مي باشند. البته حضور عناصر باغ ايراني در چنين فضاهايي فقط به اينجا ختم نمي شود.
باغ هاي ايراني به سبب ويژگي هاي بالاي خود توانسته اند از كاركردهاي گوناگوني در كنار حفظ ماهيت اصلي خود برخوردار باشند. باغ مزارها نمونه اي از باغ هاي ايراني مي باشند كه با حفظ بن مايه هاي اصلي به عنوان مكاني براي دفن تعدادي از بزرگان مورد استفاده قرار مي گرفته اند. از نمونه هاي اين باغ مزارها مي توان به باغ هاي هفت تن و چهل تن اشاره داشت. وجه تسميه اين دو باغ به سبب تعداد پيشوايان بزرگي است كه در آنها دفن گرديده اند. طرح هردوي آنها طرح باغ هاي معمولي است كه معمولاً كوشكي كه در قسمت شمال آنها احداث مي كردند. كوشك به عرض باغ ساخته شده و در اتاقها رو به جنوب باز مي شوند؛ استخري هم در جلوي كوشك احداث كرده اند.
شكل شماره 5- محل قرارگيري مزار بزرگان در باغ مزار هفت تنان، شيراز – مأخذ : سازمان ميراث فرهنگي، شيراز
شكل شماره 6- عمارت باغ مزار هفت تنان، شيراز – مأخذ : سازمان ميراث فرهنگي، شيراز
نقشة شماره 1- پلان باغ مزار هفت تنان، شيراز – مأخذ : ويلبر، دونالد نيوتن؛ باغ هاي ايراني و كوشك هاي آن، شركت انتشارات علمي و هنري، تهران، سال 1383
بدين سبب استفاده از اين كهن الگوي جاويدان در الگوي مناسب خود مي توان به عنوان يك راهكار ارزشمند كه ريشه در منظرسازي كهن ايران دارد، حياتي دوباره به اين فضاها بخشد. آرامگاه فردوسي در مشهد، آرامگاه سعدي در شيراز، آرامگاه خيام در نيشابور همگي نمونه هايي از ادغام باغ هاي ايران و مزارها مي باشند كه در غالب باغ مزارها مي توانند شمرده شوند و اهميت آنها در ساختار فعاليتي انسانها و همچنين ساختار شهرها بر كسي پوشيده نيست.
در واقع هنر منظرآرايي با هدف افزايش كيفيات محيطي و ساماندهي گورستانهاي قديمي در كنار استفاده از الگوهاي پايدار همچون باغ ايرانی مي توانند در باززنده سازي اين فضاهاي قديمي اثرگذار باشند.
نتيجه گيري:
بنابراين گورستانهاي قديمي در شهرهاي امروزي نه تنها يك معضل نيستند، بلكه با تغيير نوع نگاه مي توانند امكانات بالقوه بسيار بالايي در ساختار شهرها محسوب گردند و به كانونهاي فرهنگي، گردشگري در غالب باغ موزه ها، باغ مشاهير، موزه هاي مرگ و پارك هاي يادماني تبديل گردند كه در حال حاضر نمونه هاي بيشماري از موارد فوق الذكر را مي توان در كشورهاي گوناگون دنيا مشاهده كرد؛ كه گورستانها تبديل به كانون هايي پويا و پرتحرك در ساختار شهرها گرديده اند.
بدين سان مي توان گورستانهاي قديمي را در شهرهاي امروزي جان دوباره بخشيد. درضمن آنكه اين گورستانها براي حفظ كاركرد اصلي خود مي توانند با توجه به شاخصه هاي زيست محيطي و ديگر عوامل اثرگذار مورد بررسي قرار گيرند تا در صورت عدم وجود مشكلات بتوان از آنها به عنوان مكانهايي براي دفن شهدا، بزرگان، هنرمندان و مشاهير نيز استفاده نمود. در حال حاضر براي تحليل از شهدا و جاودانه ماندن اسم و خاطره هاي آنها در گوشه و كنار برخي از شهرهايمان به دفن تعدادي از اين بزرگان دست زده اند اما با كمي درنگ و بررسي در مي يابيم كه خيابانها، ميادين و فضاهاي باز دانشگاهها و … مكانهايي براي تجليل مناسب از اين بزرگان نمي توانند باشند چرا كه ساختار محيطي اينگونه از فضاها، پتانسيل لازم براي اين كار را ندارند. اما مي توان اين بزرگان را در كنار مشاهير و هنرمندان در گورستانهاي قديمي كه در حال حاضر دفن در آنها ممنوع گرديده است، سامان داد و از طريق ايجاد عناصر يادماني هم بر ادامه حيات گورستانهاي قديمي تأكيد كرد و هم بر اهميت تجليل از بزرگان و بدين سان به بسياري از معضلات پاسخ داد.
به هر طريق گورستانها ميراثي پر اهميت هستند كه صرفاً مربوط به مردگان نمي باشند بلكه فضاهايي هستند مربوط به زندگان كه مردگان تنها سوژه هاي آنها قلمداد مي گردند.سوژه هايي كه براي بيان جاودانگي و حيات باقي مورد توجه قرار مي گيرند.حرمت نهادن به مردگان، حرمت نهادن به باور جاودانگي است و بدين سان اگر در حفظ و باز زنده سازي اين فضاهاي شهري بكوشيم توانسته ايم باور جاودانگي را زنده سازي كنيم،باوري كه درك آن ،درك حقيقت است.
منابع:
1. دورانت، ويل؛ دورانت، آربل؛ تاريخ تمدن جلد يك، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران، زمستان سال 1369 ص 222
2. خدادي كوچك سرايي، فرهاد؛ پايان نامه كارشناسي ارشد ، ( آرامستان بزرگ اديان)، دانشگاه شهيد بهشتي تهران، سال 1374 ، ص 31