چکیده
در چند دهه اخیر در کنار تحولات عظیم در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری در سطح جهان، مفهوم معماری منظر نیز به صورت چشمگیری دچار تغییر و دگرگونی شده است.
اصول و مرزهای محدود کننده ی معماری منظر از هم گسسته شده است. در کنار آن گروه متخصصان دخیل در رشته افزایش یافته و میدان عمل آنها نیز گستره تر شده است. “امروزه منابع و موضوع معماری منظر را می توان در برنامه ریزی شهری، احیاء اراضی بزرگ بلا استفاده، طراحی فضاهای جمعی کوچک و بزرگ، پارک ها و باغ های خصوصی کوچک، در هنر زمین سار (Land Art) و حتی عکاسی سراغ گرفت.” (Pierluigi Nicoline، صفحه 11 )
این روند با افزوده شدن مفاهیم و موضوعات جدیدی چون “پایداری”، “باز زندهسازی منظر و محیط” و … زمینه و محیط کاری جدیدی را در این رشته شکل داده است. با تثبیت رویکرد و آرامش نسبی در انتهای قرن بیستم، دهه اخیر جولانگاه تجربیات جدید در زمینه های مختلف است. مرزها و قواعد محدود کننده رشته ها برداشته شده و زمینه جستجو در فضاهای مختلف مهیا گشته است. در این بین مفهوم معماری منظر به عنوان یک رشته میان رشتهای ( Interdisciplinary )، که مرز آن بین معمار، مهندس، هنرمند، باغبان و متخصص محیط در نوسان است، گشوده شده است.
دستاورد های جدید و متنوع و گاه متضاد با هم حاصل این تغییرات بوده است : “از باغ های مینی مالیست”پیتر والکر”، که راه به تجربیات مردم گرایانه “مارتا شوارتز” و دیکانستراکشنیسم بومی”جورج هارگریوز” و اقتباسات نوین “کاترین گوستاوسن” داشت، در حالی که به طور هم زمان “ریچارد هاگ” با موضوع احیاء محیطی اراضی و “والتر هود” با نوسازی منظر شهری از دید اجتماعی دست و پنجه نرم می کردند.” (Pierluigi Nicoline، صفحه 13 )
تمایلات هنرمندانهای که در زمینه منظر ابراز شده بود، به سمت الگو، بافت، عناصر و ترکیب هایی پیچیده گرایش پیدا کرد.
مینی مالیسم، هنر زمینی، آبسترکشن، هنر مردمی (Pop Art ) و ارگانیسم در جهت شکلدهی به هنری خاص، که در آن رنگ ها، مصالح، فرمها بر سطح پخش می شوند تا طبیعت و شکل مکان ها را آشکار ساخته و تغییر دهند، در هم می آمیزند.
در این بین مارتا شوارتز با استفاده از تجربیات هنرمندانی چون “نانسی هولت”، “رابرت اسمیتسن”، “مایکل هایزر”در زمینه هنر زمین سار، – که برای بسیاری از معماران منظر نیز نقطه آغازی برای فرم دادن به زمین بوده است – به ساخت فضاهایی متفاوت دست می زند و گامی جدید در از بین بردن جدایی بین هنرها و همکاری میان رشته ای بر میدارد. حیاط مجتمع تجاری ریو در آتلانتا از نمونه های بحث برانگیز کارهای شوارتز در سال های 1980 است. در این چند سطر تلاش میشود با نقد و بررسی این نمونه ویژگیهای حاکم بر طراحی منظر آن معرفی گردد.
مقدمه
مارتا شوارتز با پیشینه تحصیل در رشته هنرهای تجسمی و معماری منظر در دانشگاه میشیگان و مدرسه طراحی دانشگاه هاروارد، در سال 1979 با طراحی “باغ بگل” در بوستون توجه منتقدان را به خود جلب کرد.
“کارهای منظری که توسط مارتا شوارتز شکل گرفته است، نوعی گردآوری از مواد و مصالح روزمره و پیش پاافتادهای است که در بیشتر انبار ها می توان یافت، شامل :کوزه های سفالی، شن ها و سنگریزه های رنگی، گیاهان پلاستیکی، چمن مصنوعی، مجسمههای گچی، تابلو ها و علائم ترافیکی و سایر عناصری است که با مصالح با دوام و جدی ای که در معماری منظر آن دوره اصل بود، مغایرت دارند.” ( H.Landecket,E.K.Meyer، صفحه 6 )
در کنار استفاده از عناصر ساده و بی ارزش در منظره پردازی هایش، شوارتز با انتخاب مکان های پیش پاافتاده و به نوعی مبتذل شهری برای اجرای پروژه هایش، خشم و غضب سایر اعضاء حرفه را برانگیخته است.
“کارهای “شوارتز” به خصوص آنها که در سالهای 1980 اجرا شدند به عنوان نوعی تخطی از آنچه برای معماری منظر درخور و مناسب تلقی می شد و حتی بدتر، به عنوان توصیفی طعنه آمیز بر نظم حاکم تفسیر می شود.” ( H.Landecket,E.K.Meyer،صفحه 8 )
در واقع “مارتا شوارتز” در آن واحد عناصر و فرم های معمول و موجود و مرزها و موضوعات محدودکننده معماری منظر را به مبارزه میطلبد و در عین حال دنیای جدید منظرینی را برای جایگزینی نمونههای قدیمی تصویر می نماید.
کارها و پروژه های کوچک خصوصی و عمومی بی شمار مارتا شوارتز به وی شهرتی به عنوان متخصص در مصالح غیرمعمول، طرح های بدیع و بیانی کنایه آمیز داده است.
از جمله پروژه های مشهور”مارتا شوارتز” در مقیاس های کوچک و بزرگ به موارد زیر میتوان اشاره کرد :
BagelGarden, Boston, 1979
Splice Garden, Whitehead Institute, Cambridge, Massachusetts, 1986
Rio Shopping CentrePlaza, Atlanta, 1988
Jacob Javits Plaza, New York City, 1992-96
FederalCourthousePlaza, Minneapolis, 1997
Hud Plaza, Washington,1998
Exchange Square, Manchester, Great Britain, 2000
“منظر یک تصویر فرهنگی است، راهی مصور برای ارائه، ساختن یا سمبل نمایی محیط اطراف. این تصویر با گروه وسیعی از مصالح و بر بسیاری از سطوح – در نقاشی بر روی بوم و در نوشتن بر روی کاغذ- بر زمین، سنگ، آب و گیاهان روی خاک، قابل نمایش است. من برای تصویر آن بر مرز بین هنر معاصر و معماری منظر گام بر می دارم. مارتا شوارتز” (Pierluigi Nicoline ، صفحه 296 )
معرفی پروژه
نام پروژه : حیاط مجتمع خرید ریو
کارفرما : شرکت آ کرمن و همکاران
مکان : آتلانتا، جورجیا، آمریکا
تاریخ افتتاح : 1988
گروه طراحی : مارتا شوارتز و دفتر طراحی پیتر والکر
کن اسمیت، دیوید مهیر، مارتین پویرایر، داج فاندلی، دیوید والکر
معمار : شرکت بین المللی آرکوتکتونیکا
“مارتا شوارتز حیاط مجتمع خرید ریو را در سال 1988 برای ارتقاء سطح کیفی مرکز تجاری در منطقه ای مرده و خاموش در مرکز شهر آتلانتا، با همکاری معمار “برناردو فورد برسکا” از شرکت “آرکیتکتونیکا” طراحی کرد. ساختمان تجاری U شکل در دو لول طراحی شده است و طبقه زیرین آن 3 متر از سطح خیابان پایین تر قرار گرفته است.” (Sutherland Lyall ، صفحه 100 )
شوارتز حیاط مرکزی ساختمان را که از سطح خیابان پایین تر قرار گرفته است به سه بخش تقسیم و طراحی نمود. اولین قسمت رمپ و سراشیبی قسمت جلویی حیاط است با پله هایی برای دسترسی عمومی در دو سمتش که از سطح حیاط تا سطح تراز خیابان بالا میرود. “شوارتز کره ژئودوزیک مجوفی از استیل به قطر 12 متر را در نیمه مسیر این سراشیبی قرار داده است .این کره مجهز به منبع تولید مه مصنوعی در قسمت تکیهگاهش می باشد که با توده ای سرخس احاطه گشته است و از سمت خیابان به صورت نشانه ای برجسته برای مرکز تجاری عمل می کند.
سراشیبی ای که حیاط و خیابان را به هم متصل می کند با نوارهای متناوبی از چمن و خورده سنگ های رنگ شده پوشیده شده است. بر روی این سطح چمن و خورده سنگ و در طول استخر شبکه ای از قورباغه های گچی مطلا قرار گرفته است. همه آنها که گویی در حال پرستش اند رو به کره مه آلود دارند.
در بخش دوم که شامل استخری عظیم است ردیف قورباغه ها، که از ابتدا تا انتهای طرح ادامه می یابند، بر روی پایه هایی ایستاده اند و چنین به نظر می آید که بر سطح آب نشسته اند. استخر سیاه رنگ است با خطوط موازی سفید در جهت طولی استخر، که در حقیقت نوارهای فیبرنوری هستند که در هنگام شب در زیر آب می درخشند. در این قسمت مسیر سیاه و سفید نواری هم تراز با سطح استخر و مسیر ( پل ) پیاده ای به رنگ قرمز روشن بر بالای آن در دو جهت متفاوت به صورت قطری چهار ضلعی استخر را طی میکند و هندسه حاکم بر خطوط موازی را می شکند. پل قرمز رنگ با ستون های حجیم سیاه رنگ، تزئین شده با خطوط مارپیچ، که پایه هایشان در استخر سیاه رنگ فرو میرود، حمل و حمایت میشوند. ” (Sutherland Lyall ، صفحه 100 )
سومین قسمت حیاط بزرگ در انتها مسقف شده، فضایی نیمه باز با ارتفاع مضاعف را برای سرو و صرف غذا مهیا ساخته است.”در زیر سایبان بلند کف پلازا که در جهتی اریب و نامتوازن نسبت به چهارضلعی و هندسه استخر قرار گرفته است مانند چهاروجهی معلقی است که نقطه اتکایش را شکسته و از موقعیت اصلیاش در انتهای محوطه خارج شده است. کف این قسمت با مربع ها و دوایری تزئین شده است. یکی پر شده از گیاه، دیگری بوفه ی دایره ای شکلی برای سرو نوشیدنی و آن یکی دیگر همچون بیشهای کوچک از بامبو، که از داخل سوراخ دایره ای در سقف رشد کرده و به بیرون میروند. این پلازا در اصل فضای مکث و ملاقاتی برای طرح است. در این فضا بالابری با یک صفحه ویدئویی کار “دارا بیرن باوم” نیز کار گذاشته شده است.” (Sutherland Lyall ، صفحه 100 )
به طور خلاصه هدف شوارتز از طراحی این محوطه، ساخت فضایی با طراوت با سطح بالایی از خوانایی، هیجان و فعالیت بود که باید توجه عابرین را از خیابان به سمت حیاط مجتمع جلب می کرد و ارتباط و گذر بین سطوح مختلف خیابان و حیاط را برقرار میساخت.
تجزیه و تحلیل پروژه
اولین نکته قابل توجه درمورد طراحی حیاط مرکز خرید “ریو”، مکان و موضوعی است که “شوارتز” برای طراحی انتخاب می کند، مجتمع خرید که نماد مصرف گرایی و اوج حضور مردم در اواخر قرن است. در این جا دیگر مرزهای جدا کننده منظر، مردم و کاربری های مختلف در شهر برداشته شده است. شوارتز فضایی به ظاهر کوچک و پیش پا افتاده در میان توده U شکل مجتمع تجاری را موضوع قرار داده است ولی در واقع با این کار معماری منظر را به میان مردم و شهر آورده است …
تصویر 1: نقشه حیاط مجتمع تجاری”ریو”در آتلانتا، ماخذ: کتاب 1997، Martha Swartz: Transfiguration of the Commonplace
هندسه حاکم بر طرح، چنانچه در تصویر شماره” 2″ نیز مشخص است، هندسهای است که دائم با تغییر جهات، چرخش ها و خطوط مورب حالتی پویا به خود می گیرد و از هندسه راست خط مدرنیستی تخطی می کند. به واقع “شوارتز” تعمداً با استفاده از عناصر مختلفی از جمله: دو پل مورب و قطری بر روی استخر مستطیل شکل، چرخش های متوالی درمربع ها و سایر اشکال هندسی ترسیم شده برکف و همچنین چیدمان اتفاقی باغچه ها ، دوایر ، کره ها و … که به ظاهر به صورت اتفاقی با یکدیگر هم پوشانی دارند، هندسه و شبکه راست خطی که خود در پس زمینه ترسیم کرده است، خطوط موازی در کف استخر به همراه شبکه موازی از قرباغه های طلایی، را می شکند و از آن تخطی می کند.
تصویر 2: ردیف قورباغه های گچی مطلا نشسته بر سطح استخر سیاه رنگ، همگی رو به گنبد مجوف از سراشیبی بالا میروند، گویی به سمت معبود در حرکت و عبادت اند. بیان نمادین و روایت گر” شوارتز” در این تصویر نمایان است. ماخذ: کتاب Designing The New Landscape , 1998
علاوه بر هندسه جابجا شده، طرح تعمداً بیان های مبهم، رازآلود و گاه نمادین را به کار گرفته است. استخر سیاه مرموز راه راه با صدها قورباغه طلایی که از آن سر بر اورده به خطی مستقیم به سمت کره مشبک مه آلوده رو کرده گویی به عبادت مشغول اند.
“ساترلند لیال”شبکه ثابت قورباغه ها را دارای طنینی تاریخی از واقعه حوضچه “دلاتون” (De Latone) در “ورسیالس” (Versailles) می داند. (Sutherland Lyall ، 1998)
تصویر 3: پلازای مسقف انتهای حیاط، شوارتز تعمداً با به کاربردن اتفاقی و همپوشان اشکال هندسی مخاطبین را سردرگم میسازد.در کنار اتفاقاتی که در کف افتاده است، در سقف نیز “شوارتز”در دو قسمت سوراخ دایره ای شکل ایجاد کرده است. یکی برای درختان بامبو و دیگری به ظاهر برای هیچ… گریز عمدی از یک هندسه نظم دهنده در این تصویر مشخص است. ماخذ: کتاب Designing The New Landscape , 1998
در جای دیگر “آن ویستون اسپیرن” نه تنها این ها را یک قرباغه ساده نمی داند، بلکه نماد بالقوه ای می داند که برای مسیحیان معنایی از حرص و چنگ زدن به لذت های دنیوی است. آیا این در مکانی که برای خرید اختصاص یافته و در دوران اوج مصرف گرایی پیغامی کنایه آمیز برای مخاطبین نیست؟ ( اسپیرن، آن ویستون، 1384)
در شرایط عادی این قورباغه های گچی تزئینات پیش پا افتادهای هستند اما در طرح شوارتز با رنگ طلایی که شدهاند، زمینه سیاه رنگ مرموزی که بر آن قرار گرفته اند و جهت گیری خاصی که دارند، معنایی طعنه آمیزی و بیانی تاریخی و فرهنگ پیدا کرده اند. این بیان ابهام آمیز و دو پهلو در قسمت های دیگر طرح نیز دیده می شود. از جمله در سقف پلازا که در دو قسمت به صورت دایره شکل سوراخ شده است، یکی برای بامبو های بلند و دیگری ظاهراً برای هیچ …
در اینجا “شوارتز” منظر را به مثابه ظرفی برای بیان روایات تاریخی و فرهنگی به کار گرفته است، مخاطب را به سخره گرفته و سردرگم میکند.
در اینجا تزئین یکی از ابزار های اساسی دست طراح است و پیش زمینه طراح در هنرهای تجسمی و همچنین استفاده او از تجربیات سایر هنرمندان در این زمینه راه گشا است. “شوارتز” با استفاده از آرایه هایی شامل مجسمه های گچی، رنگ های روشن و تند، طرح های مختلف هم پوشان چهارخانه و راه راه در کف، به همراه فرم های ساده دایره، کره، مکعب و مربع دست به تزئین زده، حتی ستون های سیاه حمل کننده پل قرمز را با خطوط ساده مارپیچ تزئین نموده، سعی در ایجاد محیطی پر زرق و برق، مردمی و از نظر بصری دلپذیر را دارد. در این راه از به کاربردن ساده ترین، پیش پا افتاده ترین، ارزان ترین و حتی کم دوام ترین عناصر مانند مجسمه های گچی، بلوک های سیمانی، کاشی های رنگی، چمن مصنوعی، سنگ های رنگی و … به عنوان عناصر منظر ابایی ندارد.
تصویر 4: کف سازی پلازای انتهای حیاط، تنوع فراوان در طرح، رنگ و مصالح در محوطهای کوچک دستمایه طراح در تزئین و مبهوت ساختن مخاطبین اش است. ماخذ: کتاب Designing The New Landscape، 1998
تصویر 5: چمن مصنوعی، خورده سنگ های سفید رنگ و مجسمه های گچی، تزئین دهنده سطح سراشیبی ورودی مجموعه اند. ماخذ: کتاب Martha Swartz: Transfiguration of the Commonplace، 1997
به واقع ابزار دست معمار برای تزئین توده درختان، بوته ها، گلها یا سایر مصالح با دوام و جا افتاده در معماری منظر نیست. “شوارتز” آنچه را خود می پسندد و می خواهد بدون در نظر گرفتن عرف حرفه و جامعه به کار گرفته است.
تصویر 6: قورباغه های گچی بر روی پایه هایی بر سطح استخر سیاه نشسته. ماخذ: کتاب Designing The New Landscape , 1998
تصویر 7: آنچه از بیرون جلب توجه می کند نه توده درختان، گل ها یا بوته هاست بلکه گنبد ژئودوزیک مجوف، پل قرمز رنگ سبک و سقف سازه ای پلازا در انتها است. ماخذ: کتاب 1997، Martha Swartz: Transfiguration of the Commonplace
نکته دیگر تکنولوژی و زیباییشناسی مبتنی بر آن است که “شوارتز” در سطحی وسیع آن را به کار می گیرد. کره ژئودوزیک مجوف با منبع مه مصنوعی در قسمت تکیه گاهش، نوار های فیبر نوری در کف استخر که در شب در زیر آب می درخشند به همراه صفحه نمایش ویدئویی و سقف سبک پلازا در انتهای حیاط، نمونه هایی از تکنولوژی روز است که در این حیاط کوچک گرد آمده است.
جمع بندی
در یک طبقه بندی کلی حیاط مجتمع تجاری “ریو” در آتلانتا کار “مارتا شوارتز”در سه سطح پیش فرض ها و مرزهای محدودکننده مدرنیستی حاکم بر معماری منظر را زیر سوال برده از آنها تخطی می کند.
سطح نخست مقیاس خرد و مردمی ای است که موضوع معماری منظر قرار گرفته است. دیگر آن نگاه مدرنیستی طبقه بندی کننده و ارزش گذار که موضوع هایی خاص را برای معماری منظر درخور و مناسب می دانست، کنار گذاشته شده است. در این جا دیگر مرزهای جداکننده وجود ندارد، طراحی در مرکز یک مجتمع تجاری انجام شده تا خیابان پیش می رود و مردم خارج از محوطه را به داخل دعوت می کند.
در مقیاس بعدی طراح تعمداً با استفاده از خطوط مورب و قطری (در دو پل که به صورت عرضی استخر را طی می کنند)، چرخش، هم پوشانی و ترکیب های غیر متوازن و اتفاقی فرم های ساده هندسی، شبکه راست خطی که خود در پس زمینه ترسیم کرده است را نفی می کند و نوعی تضاد را به نمایش می گذارد.
در گام سوم با به کار بردن عناصری به ظاهر کم ارزش برای منظره پردازی اصول و مرزهای موجود را میشکند. در اینجا به جای به کار بردن عناصر معمول، “شوارتز” آن عینک ارزش گذار بر عناصر را کنار گذاشته به سراغ پیش پا افتاده ترین و ساده ترین عناصر به ظاهر بی ارزشی میرود که در هر جایی یافت میشوند.
در کنار همه اینها آنچه قابل ذکر میباشد بیان نمادین و تاریخی ای است که “شوارتز” با استفاده از عناصر ساده و پیش پا افتاده، رنگ ها و … (سطح تیره استخر و ردیف قورباغه های طلایی رنگ) به پروژه داده است و منظر را برای بیانی فرهنگی و تاریخی به کار گرفته است و در این راه از هنر و معماری به صورت هم زمان استفاده نموده است.
حیاط مجتمع تجاری “ریو” پروژه ای است پر زرق و برق، مردمی با رنگ هایی شاد و تند و عناصر تزئینی و ساده که با تمام توان سعی در جذب مردم به داخل مجموعه را دارد.
منابع :
Landecker, H, Meyer, E. K.; Martha Swartz: Transfiguration of the Commonplace, Washington, 1997
Lyall. Sutherland; Designing The New Landscape, UK, 1998
Nicolin. Pierluigi; Dictionary Of Today’s Landscape Designers, Italy,2003
اسپیرن، آن ویستون، زبان منظر، ترجمه حسین بحرینی . بهناز امین زاده، تهران، 1384