Jeld
از طرح جلد این شماره شروع می کنم:
خوشحال از فتح برج، رنگ را روی سنگهای سفید خالی می کند. این پایین عده ای مشغول عکس گرفتن از اویند. یا شاید برخی آرزو می کنند جای او بودند. با شگفتی از آنچه مقابل چشمانم اتفاق می افتد اعتراض می کنم: “یک نفر جلوی او را بگیرد. این بنا را میراث فرهنگی ثبت کرده است. حالا چرا اینجا؟ این همه دیوار توی این شهر است.” اطرافیانم بر می گردند و متعجب از آنچه می شنوند نگاهم می کنند. انگار برخی تازه فهمیده اند که این برج هم ثبت میراث است! در این میان فقط من به سمتش می دوم و همچنان فریاد می زنم؛ به طوری که سرها به سمت برج برمی گردد و کم کم تعداد معترضین زیاد می شود: “بیا پایین! این کار رو نکن بچه! بیا پایین!” پسرک دلخور مجبور می شود پیروزیش را جشن نگرفته پایین بیاید. بقیه شروع به آرام کردن من می کنند: “ای بابا! چی درسته که این باشه؟ حرص نخور دخترم! زمان انقلاب هم یه عالمه رو این نوشتند ولی بعد پاکش کردند.”
یک نفر کنار دستم می گوید: “خانم من مرمت خوانده ام. اینها را می شه با مواد پاک کرد. خیلی غصه نخور!”
به راهم ادامه می دهم و به این می اندیشم که میان آنچه می آموزیم و چیزی که اتفاق می افتد چقدر فاصله است! شاید این مردم به خاطر کوتاهی بخش های آموزشی تقصیری نداشته باشند ولی نه آن فارغ التحصیل مرمت! قبل از این هم با چنین دیدگاههایی برخورد داشته ام که معتقدند تحقق آنچه در دانشگاهها می آموزیم محال است و به جای تلاش برای تغییر بهتر است مردم را به حال خودشان بگذاری! اما اگر آرمانها اینقدر دور به نظر به رسند پس چرا هر کدام از ما این همه سال را به مطالعه آنها می گذرانیم؟ و آیا مردمان دیگر به یکباره و از آغاز تمدن ها بد و خوب را از هم تمیز داده اند ولی ما نه؟!
چقدر درست و بجا گفته دکتر علی شریعتی – آن معلم بزرگ – در وصیت نامه خود که: “نخستین رسالت ما کشف”متن مردم” است که از آن کمترین خبری داریم. باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگیم (روشنفکران) زبان آنها را از یاد برده اند و این بیگانگی؛ قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاشهای ماست.”
حال با اعتقاد به اینکه اطلاع رسانی و آموزش عمومی می تواند به مثابه پلی میان متخصصین رشته و افراد جامعه باشد، قبول مسوولیت سردبیری چهار شماره آتی نشریه اینترنتی منظر را گامی به جلو و تلاشی برای رساندن صدای اهالی فن به مردم و مسوولین می دانم و در این راه تنها نیستم.
از تمامی خوانندگان این نشریه نیز تقاضا دارم که مرا با نظرات خود در راه انجام این رسالت یاری دهند.
با سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *