چکیده
نقطه شروع شکل گیری یک محله جایی است که به طور طبیعی حامل معنایی باشد، این معنا حاصل تعامل بین انسان و محیط است، یعنی در برخورد بین نیازهای انسانی و عوامل طبیعی لزوم وجود برخی فضاها احساس می شود که در میان آنها تعدادی به صورت فضاهای جمعی ظاهر می شود، به طور مثال نیاز به تقدس (درخت مقدس) یا نیاز به دسترسی به آب باعث می شود ارزش مکانی قسمتی از شهر بالا رفته و انسان نیازمند در پرداختن به این فضا، گزینه های تکمیلی خود را به آن بیفزاید. در گام بعدی فضا از حضور افراد مملو شده و فضای جمعی با خصوصیت ارتباط انسانی شکل می گیرد. چنین مکانی عنصر اصلی هویت ساکنان آن است و در آن انسان با شناخت مکان به شناخت خود نائل می آید.
نمادها و آیین های هر قوم نظم و قواعد خاصی را بر پیکره بندی اینگونه فضاها اعمال می کنند. از آن جمله می توان به شکل گیری نقاط کانونی شهرهای سنتی در ایران بر اساس حضور سه عنصر آب، گیاه مقدس و کوه اشاره کرد. با بررسی های دقیق تر مشخص می شود که نقاط کانونی برگزاری آیین ها و شکل گیری نمادها ویژگی های شکلی، مفهومی و کارکردی غیر قابل انکاری را آشکار می کنند و این ویژگی را دارند که زمان حال را به زمان اساطیری پیوند می دهند. چنین مکانی مجموعه صرف عینیات نیست بلکه ترکیبی زیبا و آرامش بخش از عین و ذهن است که موجب هماهنگی فرد با محیط، باعث بهره برداری بهتر از محیط، رضایت استفاده کنندگان و در نهایت احساس تعلق آنها به محیط و تداوم حضور در آن می شود.
کلید واژه ها
اسطوره، آب، گیاه مقدس، کوه، آناهیتا، هسته تاریخی، نماد، آیین

مقدمه
مجموعه پیچیده ای از عوامل محیطی، مناسبات معیشتی، باورها و آیین ها بر پیکره بندی شهر سنتی اثر می گذارند. در این زمینه یک سویه نظری می تواند معطوف به بازشناسی اثر آیین ها، اسطوره ها و نمادها باشد.
از سویی حیات بشر از ابتدا به آب و عناصر طبیعی پیرامون آن وابسته بوده، بنابراین او همیشه سرپناه خویش را در نزدیکی منابع آب بنا نهاده و به تدریج علاوه بر نیاز طبیعی حس زیبایی شناسانه و جنبه های نمادین نیز بر آن اضافه شده است. از سویی در فرهنگ اساطیری ایران آب مایه جاودانگی یا روئین تنی آدمی نیز می باشد، پس آب، پیش از ظهور اسلام در ایران و در دامن طبیعت بدون آنکه آنرا مخدوش سازد حضور خود را اعلام و نقش تجریدی داشت. لازم به ذکر است که احترام و تقدس آب تا حدی مهم بوده که تداوم آن را در دین اسلام نیز شاهد هستیم به طوری که آب را مهریه حضرت زهرا (س) قرار داده اند.
بر این اساس نقش بارز آب در شکل گیری پیکره شهر سنتی به خوبی مشهود است. در این مقاله ابتدا به نقش اسطوره در زندگی جوامع مختلف اشاره می شود سپس به بازشناسی اسطوره آب در فرهنگ کهن ایرانی و نقش آن در پیکره بندی شهرهای سنتی پرداخته می شود.

اسطوره و جمع آن اساطير، روايتي است آميخته با ساخته هاي خيال و سرگذشت هاي باستاني. به هر روي، اساطير ناهمزماني با اكنون را در گوهر خود دارند.
اسطوره ها بازتاب سرشت آدمي مي باشند و همه نيازها و آرزوها را در خود دارند و نيازهاي خواستگاهي انسان را بر آورده مي كنند. اسطوره از ديدگاه هاي مختلف مفهوم خاص خويش را مي يابد و به اين دليل است كه تعريف اسطوره در كاربردهاي گوناگون متفاوت است. برخی اسطوره را حاصل تلاش انسان ابتدايي براي شناخت جهان مي بينند، به عبارتی اسطوره گونه ايي تبديل مفاهيم استعاري به شبه واقعي است. برخی نیز اسطوره را لايه ژرف و انديشه انساني مي دانند بدین ترتیب که معني هر اسطوره بر اساس شكل آن تغيير مي يابد و بدين سان معني اسطوره چند لايه است و در هر زمان معني خاص خود را مي يابد و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشت هاي متفاوتي از آن وجود دارد. ساختار اساطير هر دوره با نظام معرفتي و شناختي انسان پيوند دارند.

اسطوره آب
ايران سرزمين تضادهاي بزرگ است؛ سرزمين بيابانها و جنگلها، سرزمين كوه هاي پر برف و دره هاي سرسبز جغرافيا به ناچار بر فرهنگ تاثير گذاشته و جاي شگفتي نيست كه در ايران شماري از فرهنگ هاي گوناگون وجود دارد كه هر كدام به نوبه خود اسطوره هاي گوناگون را آفريده اند، آنها قواي طبيعت را مانند آفتاب، آسمان، آتش و زمين كه به منزله مادري مهربان به حساب مي آمده مي پرستيدند. در برابر اين نيروهاي مفيد، نيروهاي زيان بخش طبيعت وجود داشته كه مظاهر آنها را مي توان به صورت تاريكي و خشكي و كم باراني مشاهده كرد.
آب نماد همه چیزهای است که بالقوه وجود دارند. آب در آفرینش، اساطیر، آئین ها، شمایل نگاری ها، جدا از ساختارهای فرهنگی، همواره یک نقش دارد، مقدم بر هر شکل و صورتی است و محمل و تکیه گاه هر آفرینش. به یک تعبیر، آب نماد زندگی و جای دیگر نماد مرگ است و چون پلی بین دنیای زمینی عالم بالا عمل می کند.
در فرهنگ پیش از آریایی ایران، صورت کاملی از رابطه آب و اسطوره های خلقت در میان نیست؛ اما نشانه ها و آگاهی های گسیخته ای وجود دارد که بیانگر اهمیت و جایگاه اسطوره ای آب در فرهنگ ایران می باشد. از این میان آثار بازمانده از فرهنگ ایلامی که طی بیش از دو هزار سال از شاخص ترین جریان فکری این سرزمین بوده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. معماری معابد ایلامی در خوزستان و حضور و نقش چشمگیر آب در آنها و به ویژه در چغازنبیل و به خصوص در مورد آب آسمانی (باران)، که از طریق ناودان های متعدد و شبکه پیچیده تنبوشه ها، در مسیرهایی به قربانگاه ها منتهی می شده، جریان می یافته، و به احتمال زیاد ارزش آئینی و جنبه تقدس داشته است. نخستین مراسم نیایش آب در شهر دور – اونتاش بوده و مراسم جشن های بهاری ایلامی ها در کنار رود دز برپا می شد.
در باورهاي ايران باستان، زمين از آب پديد آمده بود و در بين النهرين، اقيانوس نخستين، زاينده آسمان و زمين بود. در اسطوره هاي كنعان بيشتر خداياني که با آفرينش پيوستگي دارند، يادآور آب هستند. قدیمی ترین نشان از ایزد مورد پرستش آسیای غربی که ایران را هم در بر می گیرد، ایزد بانو است، این همان ایزد بانوی باران آور و برکت بخشنده تمام این مناطق آسیای غربی و مدیترانه شرقی است که بالکان آسیای صغیر، تمام غرب آسیا به ایران تا افغانستان و دره سند را فراگرفته است. این ایزد باران است و نشان دهنده مقدار ارزش باران در زندگی مردم آسیای غربی می باشد.
آب از عناصری است که در نزد ایرانیان نشانه پاکدامنی و باروری و برتری است تا آنجا که یکی از جشن های ششگانه در ایران قدیم به این عنصر منسوب می شود. جشن آبانگان یا آبانگاه جشنی است که همه ساله در روز دهم آبان ماه برگزار می شده است، چون آب شگون دارد و موجب روشنایی خانه است.
انسان در طول تاریخ همواره ذهنیتی دینی داشت و در این نظام ذهنی پدیده پرستش مادر – خدایان یکی از قدیمی ترین سنت های رایج بوده است. بسیاری از ادیان آب را سرچشمه زندگی و حیات دانسته اند و این باور تصویری مادینه از ایزد فرشته آب ساخته است که در ایران آناهیتا اینگونه است. در اوستای ایرانیان، آبان یشت از سی فصل که شامل صد و بیست و دو بند می باشد، ترکیب شده است. از فصل یک تا ششم در توصیف آناهیتا و مدح و ثنای او است.
آناهيتا (Anahita) در ايران به عنوان اسطوره مقدس شناخته مي شود. اردوي سور آناهيتا ايزدبانوي همه آبهاي روي زمين و سرچشمه اقيانوس كيهاني است. آناهيتا ایزد آب و باران الهه و مظهر آبهاست كه پيوسته در نزد ايرانيان مقدس بوده است. نام كاملش در اوستايي اَرِدويسورَه اَناهيتا است. نامي كه از اين بخش ها تشكيل شده است: اَرِدوي (گشادگي، بالندگي، فراخي) + سورَه (نيرومند، زورمند) + اَ(نا) (علامت نفي) + اَهيتَه (آلايش، آلودگي). جليل دوستخواه در ترجمه خويش از اوستا آن را به رود برگردانده است. سورَه هم كه نيرومند معنا مي دهد، در جغرافياي باستاني ايران نام رودي اساطيري و مقدس بوده است. بنابراين نام كامل اين ايزدبانو را در اوستايي مي توان به زبان امروزين چنين ترجمه كرد: “رود سوراي مقدس، فراخ و بالنده، كه بي آلايش است”. هر دو لقب بي آلايش (اَناهيتا) و نيرومند (سورَه) در متون ودايي نيز ديده مي شوند. لقب بي آلايش در ميان نامهاي منسوب به او شهرت بيشتري يافته و از اين رو بيشتر او را با نامهايي مانند آناهيد، آنائيتيس (يوناني) و يا ترجمه هايي سامي مانند بتول و طاهره مي شناسند. آناهيتا گذشته از اين نام رسمي، عناوين ديگري هم دارد. لقبش به ويژه در ايران شرقي بغدخت يا بيدخت است كه “دخترِ ايزدِ بزرگ” معنا مي دهد. بسياري از قلعه هايي كه مانند پل دختر و چهل دختران در نامشان پسوند “دختر” ديده مي شود و در گوشه و كنار ايران زمين وجود دارند، به اين ايزدبانو اشاره مي كنند.
ارتباط اندام وار آناهيتا با آبها تا بدان پايه است كه در اوستا در بيشتر مواردي كه واژه آب به كار گرفته شده، او منظور بوده است. نام پاره هايي از اوستا كه به او اختصاص يافته نيز آبان يشت و آبان نيايش است و در اوستا بيش از آن كه نامش تكرار شده باشد، با عبارت “آب هاي نيك آفريده” به او اشاره شده است.
آناهيتا به احتمال زياد در زمانهاي بسيار دور ايزدبانوي نگهبان رودي مقدس بوده است. از سوي ديگر، آب همواره با گياه و رويش رستني ها مربوط بوده است و از اين رو آناهيتا را با باران و گياهان نيز مربوط دانسته اند. در اوستا عبارت “آب نيك” بارها و بارها در كنار نامِ “گياهانِ مزدا آفريده” آورده شده است. همچنين با هوم كه مقدس ترين گياه است پيوندي ديرينه دارد و در بندهايي بسيار از اوستا به همراه هوم ستوده شده است. آب مايعي حيات بخش است و “بهترين آشاميدني” است. اين مايعي است كه براي شناوري، بخشايش و شستشو نيز به كار گرفته مي شود و بنابراين در قلب كاركردهاي ديني قرار دارد. از اين روست كه اَشَون ناميده شده، يعني موجودي كه از راه راست و قانون هستي (اشَه) پيروي مي كند.
نقش اساطير را در زندگي آدمي از دو ديدگاه مي توان بررسي کرد، گاهي پيدايش اساطير نقش کارکردي داشته اند، که اين گونه اساطير شايد امروزه بيشتر به افسانه شبيه باشند و کارايي لازم را نداشته باشند، اما در زمان خود نقش بسزايي داشته اند، به طوريکه نسل به نسل منتقل گشته اند، زنده مانده اند و از نظر معنايي پربارتر شده اند. اما علاوه بر نقش کارکردي آنچه در حقيقت اساطير را جاودان مي سازد بعد ذهني آن است، هر اسطوره پشتوانه اي معنوي دارد که با آن زنده مانده و ارزش مي گيرد.

اسطوره آب و حیات دینی
حيات ديني به انسان كمك مي كند تا از دغدغه زمان جاري و متحرك به آرامش يك زمان راكد و متوقف پناه ببرد و در عبور از اين ورطه به كمك اسطوره به گذشته الهي راه پيدا كند. نقشي كه حيات ديني اقوام در پيدايش تاريخ و دگرگونيهاي آن دارد غالباً از طرح اسطوره آغاز مي شود، مع هذا زمان هم كه عرصه نمايش و جريان واقعيت هاي تاريخي است، آنجا كه تحت سيطره حيات ديني واقع است در بسياري موارد اسطوره تازه مي آفريند، يا به جاذبه اسطوره كهنه تسليم مي شود. ابداع اسطوره تازه زمان عيني را به آفاق زمان ذهني متصل مي كند و انسان غير بدوي را ديگر بار به دنياي پشت سر مانده انسان بدوي مجال ورود مي دهد. احياي اسطوره كهنه نيز چون توهم استمرار زمان ذهني را در خاطر انسان غير بدوي موجب خروج از عرصه زمان عيني مي سازد، در مراسم و اعياد قومي نوعي آئين مقدس مي شود و بدين گونه در طي جزر و مد مستمر تاريخ، حيات ديني در مراحل مختلف تطور استكمالي جامعه انساني را در خط سير خويش بارها از زمان عيني به زمان ذهني مي برد و بارها وي را در بازگشت به زمان ذهني متعهد مي كند، البته تا وقتي انسان در عرصه تنازع اين دو جاذبه بين زمان عيني و زمان ذهني سر مي كند، حيات ديني در شكل اسطوره يا تاريخ بر احوال و افعال او سيطره اي مشهور دارد.
در اسطوره دنياي عيني و ذهني به هم مي آميزد، زمان واقع عينيت خود را از دست مي دهد و به زمان ذهني تبديل مي يابد، الهه به صورت انسان در مي آيد و انسان قدرتهاي غير عيني را كه اسطوره به حوادث مينوي ما فوق طبيعي اما مورد اعتقاد منسوب مي دارد، از خود نشان مي دهد. ارواح مينوي عالم تاريخ و عرصه زمان عيني را اشغال مي كند.
دکتر زرين کوب اسطوره را واقعيتي ذهني تعريف مي کند که در ارتباط با دنياي عيني است به طوري که دنياي عيني و ذهني را به هم مي آميزد. شايد به نظر بيايد که اعتقاد به اسطوره و نقش آن در زندگي مردم در قديم بيشتر بوده است ولي به علت تعلق اسطوره به دنياي ذهني از بين رفتن آن ساده به نظر نمي رسد. درک معنايي هر اسطوره و تکرار آن براي حفظ اسطوره الزامي است. هر آئين كه آدمي بر پا مي دارد و هر عمل منطقي و معني دار كه انجام مي دهد، تكرار سر مشق و مثالي اساطيري است.
تجربه اساطيري به مثابه آييني نيايشي است كه منظماً بايد تكرار شود زيرا اسطوره در حكم اسوه و صورت مثالي و الگوست و بنابراين تكرارش براي آنكه اعمال آدمي «معني» يابند ضرورت دارد و از همين رو گفته اند كه « آئين اسطوره ايست بالفعل». اسطوره واقعيتي است معنوي كه بيانگر فكر، انديشه و احساس انسان در دوران كهن است. از اين روست هنگامي كه سرزميني براي نخستين بار گشوده مي شود يعني به عمران و آباداني آن مي پردازند و آئين هایی برگزار مي شود كه به صورت تمثيلي تكراري از فعل خلقت محسوب مي شوند. منطقة بيابان سامانمند گشته، به صورت بخشي از گيتي در مي آيد و پس در آن جايگزين مي شود. بنابراين تعريف هر عملي كه با بنا كردن و آفريدن چيزي همراه باشد – و اين ساختن، به وجود آوردن و خلق چيزي يا شكلي از درون عدم است – تقليد است از عمل آفرينش كيهاني. به همين دليل بنا كردن خانه و پي افكندن يك شهر تقليدي از اعمال بغانه ايزدان و همراه با آئين هاي اسطوره اي است.
به مفهومي اسطوره بخشي از تاريخ است، زيرا اسطوره ديدگاه هاي انسان را درباره خود او و جهانش و تحول آن دربردارد. اين مطلب به ويژه در مورد اساطير ايرانيان صدق مي كند زيرا اسطوره هاي آنان درباره آفرينش و “بازسازي جهان” تفسيرهايي است از فرآيند تاريخ جهان. اسطوره ها با نظام شناختي انسان پيوند مي يابد و با شكل زندگي انسان در دوره هاي مختلف زندگي و محيط جغرافيايي او ارتباط دارد. محيط و نحوه معيشت تأثير بسزايي بر اساطير هر تمدن دارد.
اساطیر با پیوندی که با دنیای ذهنی دارند توانسته اند در بین مردم رسوخ کنند و جاودانه شوند و آنچه مهم است رابطه بین طبیعت و اسطوره است. تمامی اینها و مراسمی که تبدیل به اسطوره شده اند در ارتباط با طبیعت و در جهت تکریم یا بیان قدرت آن بوده است
اساطیر را می توان آینه ای از باورهای جامعه دانست که آنها را در رسیدن به اهداف عالی، پیروزی بر ظلم و یافتن راه حقیقت راهبری می کند. اين پديده درباره اساطير ايراني با وضوح بيشتري قابل تصديق است، زيرا اساطير ايراني و بالاخص زرتشتي، درهم تنيدگي شگفت آوري با واقعيات طبیعی دارند.
در نظر ايرانيان باستان امور ايزدي واقعيت هايي نيستند كه با تجربه انساني فاصله بسياري داشته باشند، بلكه عواملي در زندگاني روزمره اند. اسطوره ها تنها بيان تفكرات آدمي درباره مفهوم اساسي زندگي نيستند، بلكه منشورهايي هستند كه انسان بر طبق آنها زندگي مي كند و مي توانند توجيهي منطقي براي جامعه باشند.

 همانگونه كه از يك قوم چادرنشين باستاني مي توان انتظار داشت، اسطوره هاي هند و ايرانيان غالباً بر نبردهايي متمركزند كه در طبيعت ديده مي شوند يا طبيعت آنها را منعكس مي كند. خشكسالي و باران، رعد و برق و گرماي خورشيد، همه در نظر ايرانيان قديم بازتابي از برخوردهاي کيهاني بوده است. با اين همه، اين اساطير باستاني را نمي توان صرفاً شكلي از پرستش طبيعت توصيف كرد. آريايي ها همچون ملل ابتدايي ديگر، عناصر طبيعي را ستايش مي كردند. عناصر نيك را اهورايي و مينوي مي دانستند و عناصر بد و شرير را اهريمني مي پنداشتند. در بسياري از متون اوستايي و ودايي، آب به عنوان يك عنصر پاك و مقدس ستوده شده است. اين عنصر، داراي نمادهاي مختلفي چون آفرينش، باروري، مرگ و تجديد حيات است. بنابر متون اوستايي و ريگ ودا، كه بيانگر اشتراكات فرهنگي فراوان ايراني و هندي است، اشتراكات آييني و آداب و رسوم زیادی را مي توان در اين دو متن يافت، يكي از آنها تقديس آب در صورت هاي آناهيتا و سرسوتي است. در زیر نمونه هایی از پیوند آب و بی مرگی در اسطوره های ایرانی ذکر شده شده است:
هوم: که اغلب با صفت های دور دارنده مرگ یا درمان بخش توصیف می شود، در ادبیات اوستایی، فارسی میانه و زرتشتی، به صورت های مختلف ایزد هوم، گیاه هوم و نوشابه هوم می آید.
گرشاسب: در دشت پیشانسه، توسط برف که شکلی از آب می باشد، پوشیده شده و تا زمانه اوشیدر، بی مرگ (بی هوش) خواهد بود.
کیخسرو: سروش پایان زندگیش را به او خبر می دهد و او در میان بهت و حیرت و اندوه ایرانیان همه را بدرود می گوید و راه کوه را درپیش می گیرد. او پیش از آنکه به راه بی مرگی و جاودانگی برود و ناپدید شود، تن در آب می شوید و نیایش می کند.
خضر: در دوره اسلامی اعتقادات و باورهای مربوط به خضر، بارزترین رابطه آب و جاودانگی است. خضر بنا بر متون کهن فارسی و باورهای مردم مناطق گوناگون سرزمین ایران آب زندگی خورده و حیات جاویدان یافته است. در تاریخ بلعمی نیز شرح داستان خضر و آب زندگانی آمده است.
امام زمان: در دوره اسلامی، برجسته ترین نمونه جاودانگی در غیبت، حضرت مهدی است. مردم در گرفتاری ها و مشکلات نامه به امام زمان می نویسند و آنرا در آب می اندازند. گویی که آب، پیک امام زمان است. در پاره ای نقاط چاه های مقدسی وجود دارند که چاه امام زمان نامیده می شوند. مشهورترین این چاه ها، چاه جمکران است.
در بيشتر اديان طهارت با آب انجام مي شود. از آنجا که طهارت بازگشت به پاکي است، آب نماد نوزايي هم به شمار مي رود. ايرانيان هميشه با ديده احترام به آب نگريسته اند. هنوز هم هر جا كه «آبادان» است و«بيابان»، در پيوند است با آب و آب مايه زندگي است. «آب» همراه سه عنصر «آتش» و «باد» و «خاك» نزد ايرانيان از تقدس ويژه اي برخوردار است. تقريباً در همه نوشته هاي پيش از اسلام، جايگاه آب در مجموعه آفرينش بسيار حساس است. از تقدس آب نزد ايرانيان همين بس كه «ميهن» و «زادگاه» را «آب و خاك» مي نامند.

"دانلود فایل های پیوست مطلب"
-----------------------------------------------------------------------------------------
Icon of اساطیر طبیعی و ساختار مکان - بررسی نقش عنصر آب در شکل گیری هسته مرکزی شهرهای سنتی - قسمت اول اساطیر طبیعی و ساختار مکان - بررسی نقش عنصر آب در شکل گیری هسته مرکزی شهرهای سنتی - قسمت اول (86.8 KB)
       تعداد دانلود: 4
       زمان آخرین دانلود: چهارشنبه, 10 ژانویه 2018
------------------------------------------------------------------------------------------

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *