این مطلب گزارشی از مطالبی است که در کارگاهی در پژوهشکده نظر در تاریخ 22 دی 1388 برای همفکری در باب موضوع پژوهش دکتری آقای امید ریسمانچیان توسط ایشان مطرح شد و مورد بحث دانشجویان و اساتید معماری منظر قرار گرفت. (سر دبیر)
در این گفتار به شرح مختصری از تحقیق در حال انجام درباره احیاء فضای باز بافت فرسوده با تاکید بر حرکت عابرپیاده و تاثیرات احتمالی آن در فرایند نوسازی می پردازیم. هدف از این تحقیق، مطالعه در تئوری ها و نظریه های نوسازی می باشد که توسط سازمان نوسازی و پژوهشکده نظر به عنوان خط مشی فرایند نوسازی پذیرفته شده تا میزان امکانپذیری آنها را در واقعیت سنجیده شود؛ و درنهایت راهکارهایی اجرایی برای تکمیل این نظریه ها و نزدیک کردن تئوری به عمل ارائه گردد. همانطور که در کتب منتشر شده توسط مرکز تحقیق و پژوهش سازمان نوسازی آمده است طرح ویژه نوسازی برای بافتهای فرسوده به سه بخش عمده زیر تقسیم شده است.
سطح 2: طرح منظر شهري محله
– مطالعات پايه (برنامه ها و طرحها، نظر سنجي، جمع بندي امكانات و محدوديتها ، …)
– مطالعات اجتماعي و اقتصادي (امكان سنجي مشاركتها، تجميع ، ظرفيتهاي قابل ارتقاء)
– مطالعات سيما و منظر شهري
– جمع بندي مطالعات و تدوين راهبردها و سياست هاي طرح
– طراحي سازمان فضايي محله (مركز محله، كويها و كوچه ها، ساختار و مجتمعهاي مستقل)
– طراحي سيماي بافت (نقاط عطف ، چشم اندازها، لبه ها، پوسته ها، راهها، كفسازي،…)
– طراحي فضاهاي جمعي (پياده راهها، ميدانگاه،…)

سطح 1: طرح تفضيلي
– مطالعات پايه و تحليل وضع موجود
– شناخت سازمان فضايي موجود ناحيه
– شناخت عوامل پيراموني موثر بر طرح
– طراحي سازمان فضايي ناحيه

مهمترین مشکلی که این تحقیق سعی در بررسی آن دارد مرتبط به خاصیت ایزوله بودن بافتهای فرسوده می باشد. این تحقیق بر این باور است که فعالیت های نوسازی به جای تمرکز بر تخریب و نوسازی واحدهای مسکونی باید بر احیاء فضای باز متمرکز شود چراکه اولا هیچگاه بخش خصوصی بر فضای باز عمومی دست اندازی نمی کند، و دوما احیاء فضای باز، بستر مناسبی را به عنوان نقاط محرک اقتصادی برای جلب سرمایه گذاری بخش خصوصی ایجاد می کند. از آن جا که معابر شهری بیشترین سطح فضای باز را در محلات شهر تهران به خود اختصاص می دهند این تحقیق، مطالعات خود را بر توسعه شبکه معابر به عنوان یک فضای باز و نه “خیابان کشی” متمرکز می کند.  پیش فرض این تحقیق این است که با هدایت و ایجاد حرکت عابرپیاده “به” و “درون” بافت فرسوده اولا این بافتها از نظر فضایی و دسترسی از حالت ایزوله بودن خارج می شوند و دوما افزایش عبور و درنتیجه حضور عابرپیاده در محلات باعث افزایش تعاملات اجتماعی به صورت فعال یا غیر فعال می شود که در خارج کردن این بافتها از زونهای ایزوله اجتماعی نیز کمک می کند. نکته قابل توجه این است که این تحقیق بین دو مقوله کمبود دسترسی (Accessibility) و کمبود قابلیت حرکت در سطح معابر (Mobility) تفاوت قائل می شود.
به طور کلی مطالعه میزان دسترسی از دو طریق صورت می گیرد، دسترسی هندسی و دسترسی جغرافیایی. در دسترسی هندسی طبق تئوری سینتکس، توسط بیل هیلیر در کالج لندن، عامل مولد حرکت، در اینجا عابرپیاده، پیکره بندی فضایی و نحوه ترکیب فضاهای باز با یکدیگر می باشد که در آن نحوه ترکیب فضای باز و ارتباط یک معبر با معابر دیگر میزان سهولت دسترسی به آن فضا را مشخص می کند و این میزان از طریق محاسبات سینتکسی مانند شکل زیر به دست می آید. به طور خلاصه پس از تحلیلهای پیچیده و ساده سازی ساختار فضایی بصورت خطی می توان گفت خطوطی که یا خیابانهایی که، رنگ آنها گرم تر، قرمزتر، است از دسترسی بیشتر و خطوطی که آبی تر هستند از دسترسی کمتر برخودارند.
01
02
روش دوم دسترسی، دسترسی جغرافیایی می باشد که در آن دسترسی به یک مکان خاص مورد مطالعه قرار میگیرد. در این روش از تحلیلهای فضایی در محیط جی-آی-اس استفاده می شود. به این ترتیب، عواملی مانند عرض معبر که در طراحی شهری ایران به صورت سنتی عامل تاثیر گذار برای حل مشکل دسترسی به شمار می رفته در اصل بی تاثیر هستند.
مطالعات این تحقیق در این زمینه می باشد که برای ایجاد حرکت و تسهیل دسترسی “به” و “درون” بافت فرسوده باید در دو مقیاس خرد و کلان فعالیت کرد. در مقیاس کلان در ابتدا با شناخت ساختار فضایی محله و نحوه کارکرد آن با شهر شبکه معابر محله، و پیکره بندی فضایی آن را طوری دستکاری کردکه باعث ایجاد و جذب حرکت شود. برای این منظور می توان از تکنیک ارائه شده استفاده کرد. شکل زیر، که توسط نگارنده بدست آمده، به طور مثال پیکره بندی فضایی منطقه شش تهران را نمایش می دهد. این تحلیل نشان می دهد که در این منطقه چگونه خیابانهای اسدآبادی، ولیعصر و فاطمی، استخوانبدی اصلی محله را تشکیل داده اند و چگونه دسترسی به نقاطه مختلف منطقه پخش شده است. در مقیاس خرد نیز با مطالعات الگوی رفتاری عابرپیاده ومشاهدات میدانی می توان عناصر موثر در طراحی را که به عنوان عناصر جلب عابرپیاه به فضا شناخته شده اند را درک کرده و در جهت بهبود آنها طرحهای احیاگر را پیش برد.
03با شناخت بهتر محله از این طریق می توان، پروژه های نوسازی بافت فرسوده را به نحو بهتری هدایت کرده، معابری که دسترسی را به طور مناسب در سطح منطقه پخش نمی کنند شناسایی کرده و ارتباط آنها را با کل محله به شیوه درست برقرار کرد. علاوه بر این می توان اهمیت هر معبر در سطح محله و ارتباط آن با الگوی پراکنش کاربری های تجاری محلی را درک کرده و فعالیت های نوسازی را درجهت استفاده از این پتانسیل ها در جهت ایجاد یک مرکز محله در دسترس هدایت کرد. این شیوه در شناخت عملکردی ساختاری فضایی، پیکره بندی فضایی و نحوه ارتباط یک محله با کل شهر کمک می کند و به این ترتیب می توان فهمید چرا و چگونه یک محله فرسوده ایزوله می باشد، مشکل کار کجاست و چگونه می توان این مشکل را برطرف کرد و محله را از نظر فضایی با کل شهر ارتباط داد.برای مطالعات بیشتر به مقاله ای که از نگارنده در آینده به مجله باغ نظر ارائه می گردد مراجعه فرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *