چكيده
تحقيقات نشان مي دهد که مناظر شهري آشفته و متراکم و فاقد عناصر طبيعي به دلايل متعددي از جمله افزايش استرس، کاهش توجه و تمرکز در ادراك، موجب اختلال در ميزان کارايي، پرخاشگري و در بلند مدت منجر به بيماري هاي مزمني مانند فشار خون و بيماري هاي قلبي مي گردند. با توجه به اين معضل، هدف از اين مقاله بررسي اصول مرتبط بين باغ هاي شفابخش قديم و تاثير درماني آنها بر اساس حواس پنجگانه روي بازديدکنندگان است که امروزه عمدتاً در رابطه با طراحي باغ و محوطه هاي بيمارستاني مطرح مي باشد .بر اساس اين رويكرد، در پژوهش حاضر از ابزار جمع آوري اطلاعات (مطالعات کتابخانه اي و اسنادي و مدارك مرتبط) استفاده شده است تا مولفه ها، اصول و پارادايم هاي مرتبط با موضوع را به اجمال مورد بررسي واکاوي و تحليل قرار دهيم. در اين مقاله سعي شد تا با بررسي اثر منظر بر سلامتي انسان مروري داشته باشيم بر باغ هاي قديمي که اصالت ساختار آنها به وجود آورنده حس آرامش هستند و آنها را به اختصار مورد بررسي قرار داده و با توجه به اصول کلي رعايت شده در آنها، راهكارهايي را براي طراحي باغ ها و پارک هاي امروزي استخراج کنيم .لذا براي فهم بهتر و درك عميق تر اين اصول آنها را به صورت کلي در قالب پنج حس بررسي کرده ایم و به اين نتيجه رسيده ایم که براي تاثير شفابخشي يك باغ رعايت تعادل بين حواس پنجگانه بايد در طراحي مورد توجه قرار گيرد.
واژگان کليدي:
طبيعت و سلامت، شفابخشي، باغ هاي گذشته، حواس پنجگانه
مقدمه
من معتقدم ما به شفابخشي نياز داريم ولو اينكه اين شفابخشي در حد رهايي يافتن از فشارهاي يك روز سخت کاري باشد يا آنکه باغ مذکور فضايي باشد براي بروز احساسات و عواطف شخصي مان؛ ايده شفابخشي طبيعت و اعتقاد به تاثير ديدن گياه، آب و ساير عناصر طبيعي در کاهش فشارهاي فكري و رواني و تاثير آن در بهبود بيماران، از نظر تاريخي ريشه در فرهنگ هاي باستاني ايرانيان، چيني ها و يونانيان دارد. در اروپاي قرون وسطي درمانگاه ها در ديرهاي راهبان شكل مي گرفت که شامل باغي نيز مي شدند. پس با بررسي مختصر اين باغ ها اصول لازم براي طراحي باغ هاي امروزي را خارج مي کنيم.
شفابخشي
Heal از يك کلمه آنگلوساکسوني Healen نشات مي گيرد که به معناي تمامي است .تماميت از لحاظ لغوي به معناي کل نگر است؛ کل در اينجا اشاره به جمع جسم و ذهن دارد. پس منظور ما از شفابخشي آن کيفيتي است که جسم و هم ذهن را در بر مي گيرد. با اين حال شفا بخشي انواعي دارد که به ترتيب زير است:
1.شفاي معنوي: جنبه معنوي هر موجود ماهيت دروني اوست .آگاهي بيشتر در مورد سطوح معنوي امكان تجربه حس تعلق به جهان مي دهد و اين به نوعي باعث شفاي معنوي و روحي مي شود.
2.شفاي ذهني (فكري): کاواين (1997) و اورنتين (1993) معتقدند که اعتقادات شخصي بيماران نقش مهمي در پروسه شفابخشي دارد، پس اگر آيتم هاي فكري يك بيمار اصلاح شوند فرآيند شفابخشي او هم سريع مي شود.
3.شفاي احساسي و عاطفي: توانايي تجربه کردن زندگي با برقراري ارتباط عميق با افراد ديگر و دنياي اطراف به وسيله سطح احساسي و عاطفي فرد است
4.شفاي اجتماعي: يك فرد در انزوا از افراد ديگر نمي تواند زندگي کند و همين زندگي جمعي است که موجب نوعي شفابخشي در فرد مي شود و به همين خاطر تمرينات شفابخشي در ميان جمع اثربخش تر است. (نماز جماعت مسلمانان نمونه اي از تاثيرگذاري جمع بر فرد است.)
5.شفاي کالبدي: شفاي کالبدي فقط زماني است که شخص تمايل به بهبودي داشته باشد و اعتقادات و احساساتش هماهنگ باشد، در واقع طب و دارو مكمل هايي هستند براي تسريع روند بهبود.
ارتباط منظر شفابخش و تاثير روي سلامتي با توجه به اصول تاريخي :
از لحاظ تاريخي ايده باغ هاي شفابخش که بين منظر و سلامت ارتباطي قوي مي يافت، براي اولين بار در رابطه با مراکز درماني مانند بيمارستان ها توسط نظريه پرداز آلماني هرشفيلد در اواخر قرن هجدهم مطرح شد .او خصوصيات کامل حياط بيمارستان ها را به نحوي که بتواند موجب کاهش نگراني و افزايش اميد در بيماران شود را توصيف مي کند و وجود آبشارهاي کوچك، گل هاي رنگارنگ، درختچه هاي سايه دار، گياهان معطر، مكان هايي براي نشستن و مسيرهاي پياده براي تاثير منظر بر قدم زدن بيماران را توصيه مي نمايد.(Cooper and Marcus et al 1999)
سلامت در دهه هاي اخير بسط يافته و نظريه هاي متفاوتي در مورد آن مطرح شده است. از جمله نظريه بهبود استرس اولريك است که معتقد است مناظر طبيعي تمايل به کاستن ميزان استرس دارند در حالي كه مناظر ساخته شده نه تنها از بهبود استرس ممانعت مي کنند بلكه مي توانند خود سبب استرس شوند. (Ulrich, 2002) ترجيحات مردم از مناظر نيز بر اين موضوع تاکيد مي کند که مناظر طبيعي داراي کيفياتي هستند که ارضاء کننده نيازهاي بيولوژيكي انسان هستند. ارتباط فطري انسان با طبيعت سبب مي شود تا برخي تماس ها با دنياي طبيعي به طور مستقيم بر سلامتي تاثير گذارند .نظريه تجديد توجه کپلان ها در مورد خستگي فكري انسان به تاثيرات احياي فيزيكي، رواني و قابليت هاي اجتماعي طبيعت که داراي عوامل کليدي براي ترميم فكر است، مي پردازد.(Kaplan and Kaplan, 1989)
ارتباط مناظر طبيعي با سلامت انسان
حال با دانستن تاثير مناظر طبيعي بر سلامتي و به نوعي شفابخشي، به بررسي باغ هاي قديم و عاملي که اين باغ ها را در طي ساليان متمادي حفظ کرده اند مي پردازیم؛ حس رهايي و آرامشي که ايجاد مي کنند و موجب شفاي جسم و روح مي شوند.
باغ ايراني
با فراهم آوردن تجربه فضاي دروني و به دنبال آن حس امنيت را تقويت مي کند. مقياس و ابعاد قابل درك و خوانايي آن نيز به تقويت اين حس کمك مي کند .تنوع موجود در باغ ايراني از طريق تحريك همزمان انواع حواس احساس مي شود و در عين حال وجود سلسله مراتب باعث خوانايي بيشتر فضا مي شود.
باغ اسلامي
از نيمه اول قرن هشتم ميلادي وجود داشته است .اين باغ ها به نوعي نمايشي از بهشت قرآن روي زمين هستند و براي بار اول در ايران در کويرها ساخته شده اند؛ محيطي بسيار خشن اين باغ هاي پرديس گونه را در بر گرفته بود .بيانيه اسلامي براي بهشت عناصري همچون آب، سايه، گل ها و درختان ميوه را در بر مي گيرد .اين محيط درونگرا و محصور سختي و وخامت محيط بيرون را خنثي مي کند. فرم اوليه باغ هاي اسلامي بر اساس کانال هايي بود که کل باغ را به 4 قسمت تقسيم مي كرد و اين بر پايه يك عقيده کيهاني قديمي بود که جهان از 4 بخش تشكيل شده است و اين 4 بخش به وسيله 2 رودخانه بزرگ تقسيم شده اند .در اين باغ ها هيچ مجسمه وجود ندارد، درختان سايه هاي وسيع دارند. اين باغ ها با تقارن هاي خود نوعي خلوص فرا مادي را ارائه داده و در آن واحد هم نمادين و هم عملكردي بوده اند .اسلام شرق و غرب را تحت تاثير قرار داد و تاثير آن روي باغ هاي اين نواحي هم قابل مشاهده است مانند باغ الحمراء و باغ هاي مغول و تاج محل.
باغ هاي ژاپني
اين باغ ها در بين سال هاي 1185 الي 1333 ميلادي پديد آمده اند و در واقع مظهر توجه به انديشه هاي فلسفي و وسيله اي براي تعالي بوده اند. از ديدگاه آيين کهن شينتو هر پديده قابل توجه از يك درخت گرفته تا يك تخته سنگ، از يك آبشار تا يك صخره الوهيت خود را دارند و مي توانند قابل ستايش باشند. اين در واقع ستايش زيبايي دروني طبيعي است.
آرامش ناگفتني حاکم بر باغ هاي ذن بيشتر نيروي خود را از ترکيب آن جهانيش مي گيرد و از سوي ديگر نيروي پنهان در فرم طبيعي تخته سنگ هاي ثابت در شن، انسان را ناخود آگاه به سوي آرامش مي کشاند و اين حس توسط موقعيت افقي تخته سنگ ها تقويت مي گردد.
از باغ ذن باغ ديگري به نام باغ چاي نشات گرفته که البته متفاوت با آن است. با وجودي که اين باغ هيچ اهميت مذهبي ندارد، موقعيتي عميقاً معنوي داشته و لحظاتي براي آرامش استراحت و سكوت فراهم مي آورد. اين باغ که با هدف عملكردي روانشناسانه طراحي شده بود در نيمه دوم قرن 18 ميلادي توسعه يافت .از ويژگي هاي اين باغ داشتن محصوريت و بي نظمي هاي قاعده مند در مسير است که باعث مي شود فرد سرعتش را کم کند و به زميني بنگرد که توجه را به کوچكترين جزئيات خود جذب مي کند .اين فضا از طريق تمرکز بر سطح اجزاء و عناصر و سكوت، افكار و احساسات بازديدکننده را در جهت حالت مثبت روحي تغيير مي دهد. باغ سنگي ژاپني بر اساس شهودگرايي ذن به صورت انتزاعي شكل مي گيرد و به منظور رها ساختن انسان ها از هياهوي زندگي روزانه و ايجاد آرامش و سكوني براي آنهاست تا بتوانند به سير و سلوك در دنياي دروني خود پرداخته و از دنياي واقعي به دنياي مجازي ذهني بروند.
باغ هاي صومعه رهباني
مانند باغ چاي ژاپني و پردیس ها داراي فضاي محصور و دروني بيروني اند .اولين نشانه هاي باغ هاي بهبود بخش در اروپا و در قرون وسطي و با پيدايش اين باغ ها پديدار شده است. در آن زمان معابد به بيماران جسمي و روحي و سالمندان کمك مي رساند .فضاي عبوري مناسب براي سهولت حرکت بيماران، اهميت گياهان معطر و استنشاق هواي تازه، گياهان علفي دارويي، محل هاي تفكر و پرورش سبزيجات ار ویژگی های آن هستند.
متداول ترين نوع باغ – صومعه در اروپاي غربي قرون وسطي داراي يك رواق مرکزي سبز بوده که با کاشت چمن سبز نگه داشته مي شده است. اين فضا هم به عنوان نمادي از تولد دوباره و زندگي جاويدان و هم براي نيروي تازه بخشيدن به ذهن و چشم راهبان که بيشتر اوقات در تاريكي صومعه بودند و معمولاً گوشه باغ يك درخت ارس به عنوان نمادي از درخت زندگي کاشته مي شده است.
لابيرنت ها
مكان هاي پر پيچ و خم مربوط به تاريخ اساطير يونان و بعد از آن در 2000 سال قبل از ميلاد مسيح در مصر در تمدن هاي کهن سنگي بودند. به اعتقاد گذشتگان عبور از راه هاي هزارتو و رسيدن به مرکز به منزله سفري است نمادين که منجر به تولدي دوباره مي شود. ممكن است نمادگرايي چرخيدن و چرخيدن و از زواياي مختلف نگريستن از نظر درماني مفيد باشد و لابيرنت هر مكانيزمي که داشته باشد مردم را به رهايي از مشكلات در مرکز خود فرا مي خواند.
حال باز مي گرديم به بررسي باغ هاي شفابخش که هدف باغ شفابخش اين است که افراد در آن احساس امنيت، استرس کمتر، راحتي بيشتر بكنند و حتي باغ به آنها نيروي تازه بخشد، اما مارکوس و بارنز معتقدند که باغ شفابخش فضايي خارجي و يا داخلي است که مختص يك باغ شفابخش طراحي شده است، باغي که شفادهنده است. در اکتبر 2001، مارکوس در مجله معماري منظر 7 مولفه در ايجاد باغي که خواص شفابخشي دارد تعريف نمود:
- ايجاد خوانايي
- خلق حس امنيت در فضا
- آرامش رواني
- فرصت هايي براي انتخاب (به دنبال انزوا و خلوت شخصي بودن و يا به دنبال ملحق شدن براي بهره بردن از حمايت هاي اجتماعي به گروه هاي جمعي و فعاليت هاي گروهي)
- فراهم کردن زمينه هايي که فرد با طبيعت در گير شود.
- ايجاد زمينه هاي انس و آشنايي با محيط باغ
- خلق ويژگي هاي مثبت و واضح در طراحي باغ
به اعتقاد او باغي را مي توان شفابخش ناميد که يك يا اکثر ويژگي هاي بالا را دارا باشد. حال اين اصول را در قالب زير تجزيه و تحليل مي کنيم:
راهکارها
با تجزيه و تفكيك اصول رعايت شده در باغ هاي شفابخش قديم به اين نتيجه مي رسيم که يكي از کيفيت هاي باغ شفابخش اين است که آنها طوري طراحي شوند که هماهنگي و تعادل بين بعضي يا همه حواس برقرار کنند. پنج حس وجود دارد که از طريق چيدمان باغ مي توانند هماهنگ بشوند. بعضي يا همه اين حس ها مي توانند انتخاب شوند تا در طراحي روي آنها فوکوس شوند.
بينايي، بويايي، چشايي، لمسايي و شنوايي.
بينايي :
يكي از نكات مهم در بررسي باغ شفابخش، تاثير جنبه هاي بصري منظر است .اگر چه ارتباط انسان با محيط از طريق حواس گوناگون برقرار مي شود، با اين حال حدود 90% آن از طريق بينايي است .تحقيقات نشان مي دهد که بخش مهمي از اهداف شفابخشي منظر در مشاهده مناظر طبيعي است و نه الزاماً در انجام فعاليت در طبيعت. (1992 Kaplan,) اين امر به اهميت کيفيات بصري مناظر طبيعي به عنوان مناظري که در زندگي روزمره مورد استفاده قرار مي گيرند اشاره دارد و مي تواند دستورالعمل هاي خاصي در زمينه طراحي مناظر سبز به همراه داشته باشد. کافيست چشمهايمان را باز کنيم تا نور و رنگ ها و تاثير آنها را در بهبود سلامتي ببينيم. سال ها تحقيق نشان داده است که رنگ ها روي افكار، عكس العمل ها و سلامتي مان و حتي روابط ما با ديگران موثر هستند. رنگ ها مهمترين عامل در طراحي باغ ها هستند. معنا و توانايي شفابخشي هر رنگي با ساير رنگ ها متفاوت است، براي مثال نارنجي اساساً رنگ شادي است، خيره شدن به آن يك نوع حس رهايي از نگراني هاي هر روزه را فراهم مي کند؛ در حالي كه آبي يك رنگ ايده آل براي مكان هاي شفابخش است تا حدي که احساس رهايي و ريلكس شدن را به وجود مي آورد .البته بنا به گفته Rawlings هيچ رنگي براي شفابخشي بهترين نيست و انتخاب يك رنگ مناسب يك امر کاملاً شخصي است. در اين راستا توجه به تغيير رنگ درختان و گل ها و در نتيجه حس کردن چرخه طبيعت و خلق حس تغيير فصل ها هم تاثير شفابخشي خودش را دارد. همين طور استفاده از درختاني با رنگ هاي شاد نارنجي و زرد، گياهان گل دار پاييزي و درختاني با شاخه بندي هاي جالب.
اصول بصري ديگري هم در توجه به حس بينايي هستند که لحاظ آنها کيفيت بصري طراحي باغ را افزايش مي دهد:
- تضاد و هارموني در جنس و فرم، رنگ، نظم، ترتيب و چيدمان موارد گياهي و پوشش هاي سبز و استفاده از مقياس مناسب در طراحي از ديگر نكات مهم است.
- در صورتي كه باغ شفابخش توسط ساختمان هاي بلند مانند بيمارستان ها احاطه شده باشد بايد با استفاده از المان هايي مانند درخت فضا را به سطوح پايين تري انتقال داد و به مقياس انساني رساند.
- استفاده از اشكال هندسي ساده و الگوهاي سنتي کاشت، گودال باغچه ها و حياط هاي مرکزي
- حفظ درختان قديمي و تنومند، درختان سالم و درختاني که تاج گسترده دارند.
- استفاده از گياهان بومي و يا سازگار و درختاني که نياز کمتري به مراقبت دارند.
- استفاده از سبك کاشت طبيعي با گياهان بومي در ترکيب ارگانيك به جاي طراحي دقيق گياهان تزييني
- افزايش خوانايي مكان با کاشت تك درختاني که نمادي از زندگي و يا ايستادگي هستند مانند درختان سرو و درخت ارس در مكان هاي مناسب. استفاده از درختاني که تاج، گل و يا برگ ها و فرم خاص دارند و به عنوان نشانه در مسيرهاي حرکت سبب خوانايي مكان مي شوند.
- استفاده از گياهان پهن برگ و خزان کننده يا داربست ها و گياهان رونده که سبب خوانايي مكان و بهبود شرايط محيطي مي شود.
- ايجاد محل هايي براي فعاليت هاي باغباني و کاشت سبزيجات (در صورت امكان گياهان علفي دارويي)
- سعي در تطابق با محيط به جاي تغيير يكباره آن از عوامل مهم در منظر درماني است زيرا حفظ خاطره مكان و تغييرات تدريجي مكان است که مورد دوم از خصوصيات فرآيندهاي طبيعي نيز مي باشد .هويت و يكپارچگي منظر معلول تكامل تدريجي مكان است و نه تغييرات ناگهاني آن. بدين ترتيب امكان تطبيق انسان با محيط و شرايط محيطي و ارتباط با آن را افزايش مي دهد؛ به عبارت بهتر باغ ها بايد با محيط هماهنگي ايجاد کنند؛ هم از لحاظ ذهني و هم فيزيكي و بايد طوري طراحي شوند که يك تجربه احساسي قوي ايجاد کنند.
- ايجاد و افزايش عمق منظر (چند لايه بودن عمق منظر) با رعايت فاصله و ارتفاع مناسب گياهان، باز نگه داشتن کريدورهايي در جهت عناصر طبيعي مانند کوه ها و جنگل ها.
بويايي
هيچ عامل و حسي به ياد ماندني تر از حس بويايي نيست؛ عطرها مي توانند يك اصل براي طراحي باغ باشند .همه ما بوهاي خاصي را مي شناسيم که معناهاي خاصي براي ما دارند؛ دانشمندان کشف کرده اند که بوهاي شيرين مثل ميموزا يا چامومايل امواج مغزي آلفا، دتا و دلتا توليد مي کنند و حالت ريلكسيشن و يا حتي خواب آلودگي به وجود مي آورند. بوهاي ديگر مثل رزماري، موج مغزي بتا توليد مي کنند که به وجود آورنده حالت هوشياري است. يك مقدار روغن براي مثال لاوندر و گرانيوم تاثير متعادلي دارند. (هم انرژي زايند و هم آرامش بخشند) و تاثيرات گوناگون آن به نياز فرد بستگي دارد. عكس العمل هاي گياهان به طور قابل توجهي روي افرادي که از اين بوها خوششان نمي آيد، اتفاق نمي افتد .به همين خاطر طراح يك باغ گياه شناسي شخصي، بايد از متقاضي بپرسد که چه نوع بوهايي براي او به وجود آورنده خاطرات خوشايند است و از آن اسانس ها در طراحي باغ استفاده کند. دقت به حذف گياهان آلرژي زا و استفاده از درختاني که گل ها و گرده هاي درشت دارند و ميزان آلرژي آنها کمتر است نيز حائز اهميت است.
چشايي
اين حس کاملاً با حس بويايي مرتبط است .بوها تا حد خيلي زيادي در طعم و مزه نقش دارند. ما اغلب چيزها را قبل اينكه مزه کنيم، بو مي کنيم و اين براي ترشح بزاقمان کافيست. حس چشايي هم مانند حس بويايي مي تواند در باغ استفاده شود و با استفاده کردن از گياهان خوراکي استفاده کننده از باغ مي تواند سطح ديگري از تحريك حواس را تجربه کند. يكي از بزرگترين لذت هاي باغباني اين است که حس چشايي شخص را به يك خلسه روحاني ناشي از خوردن ميوه جات و سبزيجات فرو برد ولي اگر حس چشايي بخواهد به عنوان محرك در باغ به كار رود طراح در آن قطعه باغ فقط بايد گياهان خوراکي بكارد و از استفاده گياهان سمی بپرهيزد.
لمسايي
در مورد بافت، گياهان تنوع بالايي به وجود مي آورند .وقتي مي خواهيم حس لمسايي را تحريك کنيم، بايد آن دسته از درختاني را که پوست تنه آنها براي لمس کردن تحريك کننده است را انتخاب کنيم .براي مثال درختاني مثل افرا با پوست خشن و پر از خلل و فرج يا گياهاني با برگ هاي لطيف چنين خاصيتي دارند.
شنوايي
زندگي با صداهاي استرس زاي هر روزه باعث مي شود ما اغلب ارزش صداها را در باغ ها فراموش کنيم؛ زمان هايي وجود دارد که ما آرزو مي کنيم که صداها آنقدر ما را به خودشان مشغول کنند که از ذهنيت هاي روزمره و حالت خودآگاه مان خارج شويم .به همين دليل بهتر است که باغ ها به عنوان به وجود آورنده يك پناهگاه، از آلودگي هاي صوتي بيرون باشند براي مثال آب پر فشاري که از يك چشمه بيرون مي زند به اندازه کافي صدا ايجاد مي کند تا صداي مضطرب کننده ترافيك بيرون شنيده نشود. خيلي از چمن ها و يا بامبوها تاثير مطلوبي در طراحي باغ ها دارند واين تاثير نه فقط به خاطر صدايشان به هنگام وزش باد است بلكه حرکت آنها هم جالب توجه است. گياهان خاصي که حشرات و پرندگان را دور خودشان جمع مي کنند، تخصيص محل هايي براي آبخوري پرندگان هم باعث ايجاد صداهاي زيبا و قابل توجهي مي شود. در محور، آرامش دهي صداي آب اگر به ميزان معيني برسد درست در لبه شكست سكوت قرار مي گيرد که اين همان صداي روشن ناميده مي شود. اين صدا از فواره هاي حوض شنيده و آرامش برقرار مي كند، آرامشي که نمايانگر تسلط انسان بر طبيعت است و در واقع موسيقي روح و روان محسوب مي شود؛ استفاده از آب به صور گوناگون مانند درياچه و برکه (و جزاير منظره اي در روي آنها)، آبشار و آبنماها به خصوص آبنماهاي خطي و فواره ها به گونه اي که صداي آب را منتقل کنند، از دیگر راهکارهاست.
نتيجه گيري
آنچه در اين مقاله بررسي گرديد؛ مروري بر باغ هايي قديمي سراسر دنيا بود و عواملي که اين باغ ها را در طي ساليان متمادي حفظ کرده است و باعث حس رهايي و آرامش در آنها شده است که نوعي شفاي جسم و روح است. در اين مقاله سعي شد تا با توجه به محدوديت در ظرفيت نگارش اين مقاله تنها چند عامل شاخص و موثر که در باغ هاي قديمي رعايت مي شده است را در قالب حواس پنجگانه به طور مختصر مورد توجه و بررسي قرار دهیم. متاسفانه امروزه طراحي فرم هاي گوناگون محيط ساخته شده در باغ ها پيش از اينكه بر احساس و نگرش هاي شخصي طراحان متكي باشد بر دانش و آگاهي آنان متكي است .آشنايي طراحان به گونه اي مستقيم و يا غيرمستقيم به حرفه طراحي کمك مي کنند و براي طراحان اين امكان را به وجود مي آورند تا طرح هاي ارائه شده آنها بيش از پيش با نيازها و فرهنگ استفاده کنندگان سازگار بوده و لذا باغ هاي شفابخش طراحي شده توسط آنها شرايط لازم را براي يك آرامش بخشي واقعي فراهم آورند.
منابع :
- خليل نژاد، محمدرضا. 1384. باغ ايراني منظري از حكمت ايراني. ماهنامه پيام سبز. شماره 42
- انصاري، مجتبي. محمودي نژاد، هادي. 1386. باغ ايراني تمثيلي از بهشت با تاكيد بر ارزش هاي باغ ايراني دوران صفوي. نشريه علمي پژوهشي هنرهاي زيبا. شماره 22. بهار 1386
- آربري، ا.ج. 1346. شيراز مهد شعر و عرفان. ترجمه: منوچهر كاشف. بنگاه ترجمه و نشر كتاب. تهران.
- ويلبر، دونالد. 1348. باغ هاي ايران و كوشك هاي آن. ترجمه: مهين دخت صبا. بنگاه ترجمه و نشركتاب. تهران.
- اسميت، جان، الكساندر. 1373. سمينار معماري فضاي سبز چرا نه؟. دانشگاه تهران. دانشكده هنرهاي زيبا.
- انصاري، مجتبي. 1367. اصول طراحي معماري اسلامي سنتي. پايان نامه كارشناسي ارشد معماري. دانشگاه تربيت مدرس. دانشكده هنر.
- پير نيا، محمد كريم. 1373. باغ هاي ايراني. آبادي. شماره 15. زمستان 1373.
- روحاني، غزاله. طراحي باغ و احداث فضاي سبز. انتشارات فرهنگ جامع. تهران.
- Http://books.google.com/books?id=YRY1WejQok8C&pg=PA181&lpg=PA181&dq=healing+garden،good+samaritan+regional+medical+center
- http://www.worldarchitecturefestival.com/whatson_shortlist_crits_gallery.cfm?projectCategoryId
- http://www.scirus.com/srsapp/search?q=landscape&t=all&sort=0&g=s
- http://www.oala.on.ca/articles.aspx?catID=2187&ID=97114