چکیده:
با تحلیل چهار نمونه موردی این فرضیه را که به میزان وجود پیچیدگی و چالش های فراوان در سایتهای فراصنعتی گرایشات بی نهایت متفاوت و علایق مختلفی نیزدر موردشان وجود دارد، را پشتیبانی می کند، و راه حل های طراحی را که در [بطن] خود تاریخ این سایتها را دربردارند، هر دو جنبه فیزیکی و محتوایی آن را که شامل باقیمانده های فیزیکی سایتهای صنعتی و محتوای فرهنگی و اقتصادی آنهاست ، را لازم می داند. پیشنهاد شده است که سایتهای بازیافتی بصورت ویژه ای فرصت هایی را جهت گسترش دادن راه حل های طراحی ای را فراهم می کند که در آنها “کثرت گرایی و چندگانگی فراگیر، بعنوان نوعی ،بازنگری ، ترکیبی دیده شده است که به تفاوتها این امکان را می دهد تا هریک نقش خویش را بازی کنند” ( corner 2000:2). درک کردن مشخصه های فعال و موقتی که هر منظر و راه حل طراحی شامل آن می شود، به همان خوبی یک فرآیند طراحی ای که ارائه عادلانه ای از گرایشات و انتظارات مطرح در سایت را تسهیل می بخشد، جهت موفقیت از هر موردی دیگری مهم تر است. به نظر می رسد سایتهای بازیافتی و دیگر سایتهای فراصنعتی بطرز خاصی جهت خلق فضاهای بازعمومیِ که طیف متنوعی از کاربری ها و فعالیتها را برآورده می سازد، مناسب هستند و دارای این پتانسیل اند که درک منظر را نه هم چون یک کالا بلکه بصورت نیرویی جهت تغییرات تکنولوژیکی، اکولوژیکی و فرهنگی محقق سازند.
کلمات کلیدی: سایت های فراصنعتی، احیاء سایتهای بازیافتی، مشارکت ، طراحی پاسخگو
مقدمه:
احیاء مناظر متروک یا مناظر بدون کاربری، بطرز ویژه ای آنهایی که بدلیل کاربری متمایزی در طول زمان شکل گرفته اند [مثل کوره های آجرپزی] ، از لحاظ فیزیکی و فرهنگی مجموعه ای از سوالات و چالش ها را دربرمی گیرد.
نظریه های معاصر موجود در مورد سایت های متروک و رهاشده به میزان بسیار زیادی از ایده احیاء فضا جهت کاربری های مختلف ناشی شده اند. بین کاربری مجدد یک ناحیه صنعتی تا تبدیل آن به یک پارک یا مجموعه مسکونی، تعداد بی شماری از پروژه هایی وجود دارد که خود محدوده ی قابل توجهی را پوشش می دهند.
یک سری از پروژه هایی که تحت حمایت IBA امسچرپارک،1989-1999، در آلمان شکل گرفته اند تا کنون گسترده ترین طیف هدف ها و نظریه ها را ارائه می دهند. در میان انواع مختلفی از سایتهای متروک، مکان های قدیمی تولیدات صنعتی بصورت متوالی مهمترین چالش ها رادر بر می گیرند: زیرا در حالیکه بر مشکلات زیست محیطی خطیر( مثل آلودگی خاک) تمرکز می کنند، جنبه های اجتماعی اغلب یا فراموش می شوند یا در مرحله دوم قرار می گیرند. کاهش یافتن تولیدات صنعتی و فرآیندهای متوالی رهاسازی [سایت های صنعتی] بصورت مستمری بر کالبد اقتصادی و اجتماعی جوامع صدمه زده است. باقی ماندن ساختارهای صنعتی در سایتها آنها را هم چون نشانه ای از گذشته بهتر و آینده ی نامطمئن متصور می سازد. جای هیچ تعجبی وجود ندارد که تلاش جهت کاربری مجدد این سایتها به همان میزان که مثبت گرایی غیر نقادی را برمی انگیزد، شک گرایی و واپس زدگی را نیز برمی انگیزد.
این مقاله چهار نمونه موردی را که نظریه های مختلفی را درمورد مشارکت دادن عموم و جامعه در باززنده سازی سایت های فرا صنعتی و سایت های زباله دانی ارائه می دهند، تحلیل می کند، با تمرکز بر سایتهایی که به مقدار قابل توجهی فضاهای باز اجتماعی را در خود جای داده اند:
• پارک Gas Works ، Seattle، USA) ،Richard Haag, 1971)
• پارک Landschaftspark Duisburg-Nord، Duisburg،Germany(Peter Latz + Partner،1985)
• پارک Byxbee، Palo Alto، USA) George Hargreaves&Assoc، Peter Richards، Michael Oppenheimer،1991)
• پارک Candlestick Point،San Francisco، USA(George Hargreaves&Assoc، Peter Richards، Michael Oppenheimer،1989/90)
این سایتها توسط نویسنده مقاله به دفعات مکرر بین 2003-1986 بازدید شده است. نتایجی که در اینجا ارائه خواهد شد از طریق مشاهدات و مصاحبات با کاربران حاصل شده است.
فرض شده است که این سایتها بدلیل برخورداری از میزان بالای پیچیدگی و چالش ها، بطرز ویژه ای جهت امتحان کردن و توسعه پایه های تئوریک و نظریه های کاربردی مختلف درمورد طراحی مجدد فضاهای باز عمومی یا با عملکرد ترکیب شده مناسب اند و می تواند نمونه اولیه -ای برای دیگر پروژه های نوسازی و باززنده سازی باشد.
این تحلیل براساس درک فضای باز و منظر به عنوان دو ساختار پیچیده و فرآیندی که تجارب طبیعی و پدیده گرایی ، نیروهای مختلف و در حال رقابتی هم چون تمایلات و تشکل های اجتماعی، خواستهای سیاسی، فرآیندهای اکولوژیکی، نیازهای برنامه ای و …. را شامل می شود، شکل گرفته است که امکان تفسیر منظر را نه فقط به عنوان محصولی از فعالیت های فرهنگی بلکه هم چون نیروی جهت تغییر تکنولوژیکی، اکولوژیکی و فرهنگی را می دهد.
هدف ارزیابی روابط میان مبناهای ایدوئولوژیکی و تئوریک مختلف، طراحی و فرآیندهای اجرا و طرح های حاصله است، بطوریکه درکی نقادانه از درستی ها و موفقیتهای این مبانی را فراهم آورد.
بر اساس مرور ادبیات موجود، مصاحبات و مشاهدات مکرر سایت ها، معیارهای زیر اخذ شده است:
1- بررسی کردن الگوهای کاربری فضای باز و اتخاذ نگاهی انتخابگر در مورد گروه های کاربر مختلف: چگونه نیازهای ویژه شان از طریق طراحی برآورده می شود و تا چه اندازه ای این احیاء فرصت های مختلفی را برای کاربران/کاربری های متفاوت ایجاد می کند؟
2- تا چه اندازه مثال های انتخاب شده در تجمیع بهبودهای اکولوژیکی و دیگر بهبودها با تغییراجتماعی مورد قبول، موفق اند؟ آیا آنها نه تنها در پیشنهاد کردن تجارب یک فضای باز فراگیر بلکه در تبدیل شدن به مقصدی فراتر از زمینه همسایگی خود نیز موفق اند؟
3- چگونه و تا چه اندازه منظر به عنوان یک سیستم باز اتمام یافته یا هم چون محصول نهایی شده ای از فرآیند تغییر که در زمان و مکان محدود شده است ادراک می شود؟و چگونه آن بر کاربران و کاربری ها تاثیر می گذارد؟
4- ارزش ها ، اهداف و ایدوئولوژی های بنیادین احیاء و تغییرچه چیزی هستند؟ و آنها چگونه بیان شده اند؟
کاربری فضای باز
تمام چهار سایت فضاهای را ایجاد می کنند که به میزان مختلفی قابل دسترسی هستند. هیچ یک از این سایتها تمام فضاهایش بطور کلی قابل دسترسی نیست. دو سایت سابق زباله دانی Byxbee پارک و Candlestick Point پارک از طریق یک مسیر سنگفرش دایره ای شکل که امکان نگاه کردن به داخل سایت را مقدور می سازد، قابل دسترسی اند و هم چنین از طریق مناظر اطراف امکان وارد شدن به این سایتها وجود دارد. در این میان Byxbee پارک امکان دسترسی جامعی را به بیشتر نقاط مورد علاقه اش ممکن می سازد. اگرچه، در تجارب واقعی تعدادی از طرح ها بیشتر از لحاظ زیست محیطی پاسخگو هستند تا بصری، و از یک مسافتی اغلب مسیر به حال خود رها می شود. اینکار اشتیاق برانگیزاست، اما فقط بازدیدکنندگان توانمند- بدنی امکان استفاده را دارند. تعدادی از این موقعیت ها فقط از طریق درست کردن یک مسیر فردی در میان توده ای از گیاهان پیش رو امکان پذیر است. در نتیجه برای تمام افراد قابل دسترسی نیست و همین موضوع احساس رازآلودگی و کشف کردن را تقویت می کند.
سایت دو پارک Duisburg-Nord و پارک Gas Works از طریق شبکه ای از مسیرها دسترسی پذیرند. در پارک Gas Works مسیر سنگفرش شده ای دسترسی جامعی را تقریباً به تمامی عناصر مهم پارک تامین می کند. سازه ها و ساختمانهای صنعتی بجامانده توسط حصارهایی جداشده اند و همانند follies در سایت عمل می کنند. پوشش گیاهی این سایت بصورت عمده ای از مرغزار تشکیل شده است.
پارک Duisburg-Nord شبکه ی پیچیده ای از مسیرهای طبیعی و مصنوع با سطوح مختلف، را داراست. بیشتر عناصر اصلی این پارک بصورت جامعی قابل دسترسی است. قسمت بزرگی از این پارک، که بوسیله طبقات متوالی مختلفی از گیاهان خودرو شکل گرفته اند، فقط از طریق دنبال کردن مسیرهای کوچک ترس برانگیز، قابل تجربه کردن هستند. اکثریت سازه های صنعتی بجا مانده در سایت فقط برای بازدیدکنندگان توانمند- بدنی قابل دسترسی اند(از جمله نردبانها، قفسه های پلکان و غیره) . بقیه بصورت خلاقانه ای برای کاربری های خاصی مثل scuba-diving یا صخره نوردی( دودکش کوره های قدیمی) به کار می روند.
Landschaftspark Duisburg-Nord به وضوح تجارب و فعالیتها متنوعی را برای طیف وسیعی از کاربران مختلف ایجاد می کند، در حالیکه در مورد سه پارک دیگر به نظر می رسد به مقدار زیادی حول یک تجربه بصری شکل گرفته اند.
01
عکس1. Landschaftspark Duisburg-Nord ، کوره قدیمی تیسان، پوشش گیاهی خودرو و کاشته شده با ساختارهای صنعتی تعامل پیدا می کند و تجربه ی متفاوتی را ایجاد می کند.
02
عکس2. Landschaftspark Duisburg-Nord ، دودکش کوره های قدیمی ، بصورت خلاقانه ای برای صخره نوردی توسط کاربران اختصاص داده شده است.
تغییر اجتماعی و اکولوژیکی
پارکهای Byxbee ، Duisburg-Nord ،Gas Works همگی به میزان زیادی از عمومیت و کنش های اطراف برخوردارند، که به مقدار زیادی به شکاف آشکار شان با عملکرد سنتی تر ،باز پروری، مربوط می باشد، و هم چنین باعث جلب توجهات زیادی از جوامع فراتر از اطرافشان به آنها شده است. ویژگی نمادین آنها جریان مستمر بازدیدکنندگان به آنها را حمایت می کند. همگی این نمونه ها به مقدار کمی موفقیت بهسازی اکولوژیکی را تامین کرده اند.
03
عکس3. Byxbee park، ناحیه ستون، June 2002، J.langhorst
توزیع تغییر اجتماعی مورد قبول تنها در مورد پارک Duisburg-Nord اتفاق افتاده است، جاییکه مقاومت ابتدایی کارگرانی که در خانه های کارگری کنار پارک زندگی می کردند، پیرو شده است بصورتیمه هم اکنون تعداد زیادی از همین کارگران از طریق راههای مختلف رسمی یا غیر رسمی در نگهداری پارک مشارکت می کنند، بطور مثال از طریق راهنمایی کردن تورها. طراحی پارک و اجرای آن، از میزان زیادی از مشارکت برخورداربوده است، و به مقدار زیادی در تغییر دادن گرایشات منفی موجود در مورد سایت به سمت نگرشی مثبت موفق بوده است، درحالیکه از کاهش دادن آن به یک دیدگاه خیال پردازانه از ویرانه های صنعتی اجتناب شده است.
منظر هم چون سیستم باز اتمام یافته
طراحان در هرچهارمورد مدعی شده اند که درک منظر همچون یک فرآیند ممتد به عنوان مبنایی کانسپتی در مورد طرح هایشان است و تلاش کرده اند تا تغییرمنظر را آشکارسازند. گروه هارگریورز در دو پروژه زباله دانی خود هنر زیست محیطی را بکاربرده است به این هدف که تاثیرات باد و آب را آشکارسازد، و در این مورد موفق بوده است. در مورد نمونه Byxbee Park ، یک زمینه ای از تیرکهای تلفن قرارداده شده است تا تغییرات زیرزمین رانشان دهد.
یک بخش واضحی Duisburg-Nord و حتی بیشتر در پارک Candlestick Point گسترش پوشش گیاهی  از ایده طراحی می باشد. ایده طراحی پیتر لاتز در حول ایده تغییر منظر و سایت در طول زمان شکل گرفته است، و با مهارت کامل نواحی غیر متوالی و تغییر را با کنترل و مراقبت انسانی باهم ترکیب کرده است، بطوریکه اغلب یکی بر روی دیگری لایه گذاری شده است. از این منظر، پارک Duisburg-Nord می تواند هم به عنوان یک پالیمست صلب خوانده شود که نمایشگر مناظر تاریخی و امکان پذیرمنطقه ی صنعتی شمال آلمان است، و هم چون یک آزمایشگاه هوا- باز برای تعامل رابطه انسان- طبیعت و نتایجش است.
در پارک Candlestick Point به نظر می رسد که تمرکز بر روی تغییرات سریعی است که از باد ناشی می شود. این قضیه را ناواضح می کند که آیا دینامیک پوشش گیاهی اش جزئی از ایده ی طراحی می باشد، یا صرفا بخاطر فقدان امکان نگهداری است.
پارکGas Works جنبه ی ایستایی بیشتری دارد_ تغییر در آن همچون پدیده ای تاریخی دیده شده است، که در کنارهم گذاری ویرانه های صنعتی عجیب و باشکوه با چمنزار سبز پارک نمودار شده است.
ایدوئولوژی ها و ارزش های بنیادین
هر تحلیلی از ارزش ها و ایدوئولوژی های شالوده ی یک طراحی لزوماً مشکل و معمولاً تلاشی قابل توجه است که نیازمند درنظرگرفتن علایق مجرد ممکن و پیش قضاوت های هدایتگرش است. منابع ثانویه می توانند، از جمله طراحی ها و پایه های کانسپتی شان و منطق گرایی ها شان ، فقط در مقابل جایگاه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی معاصرشان تفسیر شوند. در مورد این نمونه خاص، اینجا رابطه ای نیز وجود دارد: هارگریورز و لاتز، هر دو پارک Gas Works را به عنوان نمونه پیشتاز و با سطح بالایی از عمومیت نسبت به هر پروژه دیگر نقل کرده اند ( شاید به استثنای پارکCandlestick Point ) و به هر طراحی داشتن چیزی بیشتر از دانش سطحی در مورد پروژه را پیشنهاد می کند.
تمامی این پروژه ها ایده ، بازگشت پذیری، و ،کاربری مجدد ، ، استفاده کردن از مصالحی که هم اکنون در سایت موجود اند یا از نواحی نزدیک بازگشت داده شده اند( تیرکهای تلفن بکاربرده شده و chevron ساخته شده از بتن پیش ساخته حصارهای ترافیک در Byxbee Park) را در کارهاشان وارد کرده اند. این ممکن در هر دو مورد یک واقعگرایی باشد، تصمیم اخذشده برپایه هزینه، اما در زمینه بزرگتر درک کردن طراحی همچون یک ، بازگشت پذیری، و ،کاربری مجدد ، منظر موجود را پیشنهاد می دهد.
در مورد این مثالها تغییرات اعمال شده بر کل سایتها واقعاً و استعاراً امکان می دهند تا مناظر از قبل موجود ازطریق روش های جدید بدون به خطرافتادن، استفاده و تجربه شوند. تاریخچه شان هنوز وجود داشته باشد و قابل دیدن باقی بماند، حداقل مشخصاً در قسمتهایی ظهور یابد و گه گاهی نیز بصورت تلویحی.
در اینجا هیچ تلاشی جهت پوشاندن ناخشنودی های کاربری های سابق زمین وجود ندارد بلکه برعکس، آنها در طرح های جدید بصورتی که بوضوح قابل مشاهده باشند بکارگرفته شده اند، حتی قسمتهای نمادین کار نیز هستند و باعث حفظ پیوستگی تاریخی سایت می شوند.
بدین ترتیب دری بسوی ، بهسازی منظر ، یا به تعبیر جیمز کرنر (2000:2) ”
مناظر(…) هم چون استعاره ای برای کثرت گرایی و چندگانگی فراگیر، بعنوان نوعی ،بازنگریِ، ترکیبی دیده شده اند، که به تفاوتها این امکان را می دهد تا هر یک نقش خویش را بازی کند. در این اصطلاح، منظر می تواند هنوز تجارب طبیعی و پدیده ای را در بربگیرد اما ارزش کامل آن به ترکیب و فرم های هنری راهبردی اش گسترش یافته است، یعنی آن چیزی که نیروهای مختلف و درحال کنش را باهم در یک راستا قرار می دهد( شکل گیری های اجتماعی، خواستهای سیاسی، فرآیندهای اکولوژیکی، نیازهای برنامه ای، و غیره)، داخل واحدهای لیبرال و متعامل.” اگر این درک در مورد چهارنمونه موردی بکارگرفته شده باشد، سوالی که مطرح می شود این است که تا چه میزان “کثرت گرایی و چندگانگی فراگیر” واقعاً فراگیر است و تمایلات مختلف سایت را نمایش می دهد، یا آیا تمایلات خاصی جهت منحصرکردن بقیه [تمایلات] آغازشده است.
نتیجه گیری:
سایتهای بازیافتی و فراصنعتی بدلیل برخوردها و همپوشانی هایی که در حالتی کاملا فشرده بین انسان و فرآیندهای غیرانسانی در آنها رخ می دهد، لایه بندی کردن موضوعات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ساختارهای اکولوژیکی و اجزاء بهم وابسته شان، موضوعات خاصی هستند و هم چنین به اساسی ترین سوالات در مورد موجودیت انسان و روابط درهم تنیده اش با محیط زیست اشاره می کنند. این چهار نمونه موردی این فرضیه را که به همان میزان وجود پیچیدگی و چالش های فراوان در سایتهای فراصنعتی، گرایشات بی نهایت متفاوت و علایق مختلفی نیزدر موردشان وجود دارد را پشتیبانی می کند، و راه حل های طراحی را که در [بطن] خود تاریخ این سایتها را دربردارند، هر دو جنبه فیزیکی و محتوایی آن را که شامل باقیمانده های فیزیکی سایتهای صنعتی و محتوای فرهنگی و اقتصادی آنهاست ، را لازم می داند.
در حداقل یک نمونه موردی Landschaftspark Duisburg-Nord، شرکت جوامع اطراف ایده کرنر مبتنی بر” منظر هم چون نیروی تولید کننده و غنابخش فرهنگ” را تقویت می کند(2000:4). در این مورد میزان ارائه و درگیری علایق مختلف در هر دو مورد فرآیند و طراحی فیزیکی، شاخص هایی جهت ارزیابی موفقیت طراحی هستند.
این نمونه های موردی مطرح می کنند که: موضوع موقتی بودن و ملاحظاتش در طراحی بطرز قابل توجهی برموفقیت طراحی تاثیر دارد. سپاستین ماروت (2003:39) پیشنهاد می کند که به طراحی هم چون زیرساختاری موقتی نگریسته شود. جهت بکاربردن ” نگرش فعال به خاطره سایت” و درک نمودن سایت و طراحی بعنوان فرآیند، این نگاه نیازمند یک در- عمق نگری بجای سطحی نگری است، در حقیقت در توجه فرا نگرِ منظر_ سطح با اتصالات اکولوژیکی، اقتصادی و ارجاعاتش تصور شده در نتیجه ضخامتی بخود میگیرد و قابل زیست می شود. در این زمان سایت و طراحی هر دو بیش تر ازآنکه صرفاً ترتیبی از اشیاء بر روی یک سطح باشند، به عنوان زمینه هایی از روابط شکل گرفته اند.
منابع:
1- Marot, S. (2003) Sub-Urbanism and the Art of Memory. London: Architectural Association.
2- Corner, J. (2000) Recovering landscape as critical cultural practice, in Corner, J. (ed.) Recovering Landscape: Essays in Contemporary Landscape Architecture. Princeton: Princeton Architectural Press, pp. 1-26.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *