01
در اين مقاله  آنچه مد نظر است اين است كه طبيعت پردازي در نگارگري بهزاد فرايندي آگاهانه و ذاتي بوده است نه عيني و تصدفي .
بهزاد هنرمندي است كه واقع گرايي و نگاه به جزئيات طبيعت و محيط زندگي آدمي بارزترين ويژگي در آثار اوست. منظور از واقعيت طبيعت در آثار بهزاد واقعيت عيني و ملموسي كه با حواس خود در ميابيم نيست بلكه واقعيت ذاتي و پنهاني پديده هاست. كه درك آنها مار  را به معنويتي رهنمون مي سازد. او تلفيقي از مفروضات و واقعيات را چنان د ر تصوير انسان مي آميزد كه نهايت امر بيانگر نحوه تلقي او از موضوع باشد.
كمالدين بهزاد با مطالعه دقيق و مستقيم عناصر طبيعت به خصوص گياهان شيوه اي از طبيعت پرذدازي را پي ريزي كرد كه پردازش آثار طبيعت را توانمند تر كرد. اصول راهبري تركيب بندي هاي او ارتباط نزديك و مستقيم با انديشه اساسي و اصول مسلم عناصر طبيعت دارد اگرچه ممكن است اين مطالب از نظر يك فرد ناآگاه پنهان مانده و تنظيم عناصر طبيعت يك صحنه را امري تصادفي فرض كند ولي تواني بهزاد در انتخاب و ارائه صحنه هائي از زندگي روزمره چنان طبيعي است كه بيننده در نگاه اول آن را تصادفي فرض مي كند  ولي در حقيقت اين نظام چنان پنهان و طبيعي انجام گرفته كه هرگز چون عنصر خارجي تحميل شده بر ساختار عمل نكرده و به چشم نمي خورد.

 شناخت زيبايي در طبيعت پردازي آثار بهزاد
در اين پژوهش زيبايي شناسي طبيعت پردازي آثار كمال الدين بهزاد در سه گروه بررسي و تحليل مي شود.
گروه اول : در بخش يكم طبيعت آن گونه كه آفريده شده جلوه هاي بكر و دست نخوره آن ، بيابان و صحرا ، مرغزار و شكارگاهها ،كوهستان و دريا و چگونگي حظور آنها در آثار بهزاد معرفي مي شود. كمال الدين بهزاد از اين گنجينه خدادي بهره بسيار گرفته و به اقتضاي داستانهاي برگرفته از ادبيات فارسي آنها را بستر وقوع حوادث قرار داده است.
گروه دوم. باغها و بوستانها: كه براي محل ديدارها و مجالس شادماني و پزيرائي ها در آثار بهزاد به تصوير درآمده است. باغ و باغ آرائي در خراسان بزرگ سده 9 هجري شهرت فراوان  داشت. محمد ظهيرالدين بابر از نوادگان امير تيمور كه مردي فرهيخته و دوستدار هنر و زيبائيهاي طبيعي بود در خاطرات خود از باغ جهان آراي هرات ، محل سكونت سلطان حسين بايقرا نام مي برد. اين نكته نيز از چشم بهزاد دور نمانده و در يك تركيب بندي دو صفحه اي يك مجلس دو صفحه اي را تصوير كرده است.
گروه سوم . مجموعه معماري و باغ سازي : حظور آرايه (دكور) معماري در مجالس نسخه هاي خطي فارسي به نيمه دوم سده هشتم هجري باز مي گردد . نقطه عطف آن در شاهكار جنيد نقاش است. در آثار كارگاههاي  تيموري آرايه ي معماري جايگاه مهمي را كسب كرد. يادآوري مي شود سده نهم دوران اوج معماري ايران بود و عنصر معماري در مجالس نسخه ها عنصري منزوي يا مجزا نبود، بلكه پيوسته با هماهنگي موفقي با طبيعت تصوير شده است. مجلس هايي كه ا تركيب هاي اين دو پديد آمده است از تنوع بسيار برخوردار است. خانه هاي مسكوني مجلل ، كاخها ، مسجدها و قلعه ها همگي پوشيده از كاشي كاري هايي هستند كه درخشش رنگ هاي آنهاد از وراي سبزه و گلهاي شاداب باغها و بوستانها منتشر مي شود. سردرهاي مجلل در رقابت با درختان چنار تنومند و تبريزي هاي بلند قامت ترسيم شده اند. پنجره تالارها كه به سوي باغچه هاي گل سرخ باز مي شوند و خانه هاي تفريحي و ييلاقي كه با درختاني مملو از شكوفه ي بادام و سيب و سروهاي بلند احاطه شده اند.
ويژگي اين بناها طراحي ظريف و فراواني و گستردگي تجمل آن در ريزه كاريهاي آن است.
بهزاد و هنرمندان مكتب او در تصوير گري آثار معماري به الگوهاي تيموري هرات وفادار بودند و همان نمونه هاي پيشين را انتخاب مي كردند، ولي فرمهاي بديع و تازه اي را نيز به آن مي افزودندو منظره ها ، ديدگاههاي جديدي كسب كردند و از منظر فني نيز جلوه هاي غافل گير كننده و پرسپكتيوهاي جسورانه اي را به كار گرفتند.در بناهاي استاد بهزاد نوع تزئينات سنجيده اي ارائه شده كه آنها را به يك گوهر گرانبها بدل كرده است. آثار معماري و طبيعت اطراف آن به شكل مجموعه داي هماهنگ پيوند يافته است در اين مورد نيز آثار كمالدين بهزاد در پي ايجاد تصور واقع گرائي نيست، بلكه جلوه تزئيني آن مورد نظر است. مجموعه ي هماهنگ نماي معماري ، پرچينهخاي چوبي و  درهاي نيمه باز به سوي باغچه اي سرسبز و شاداب در آثار بهزاد با انتخاب موضوع هاي جديد و تركيب هاي بديع ارائه شده است. (محمودزاده،1379)

نگاه ويژه بهزاد به طبيعت
نگاه آيت گونه و معنوي به طبيعت در آثار نگارگري به مدد تمهيدات تصويري كاملا بارز و قابل تشخيص است. نه تنها طبيعت بكر ، بلكه محيط مصنوع نيز در آثار بهزاد واجد اين نگرش معنوي اند. يكي از اصيل ترين عناصر تصويري مورد استفاده بهزاد براي حصول به اين فضا ، مضاف بر نور ، «تزئين » است . تزئين در هنر اسلامي براي فضاي قدسي است و وسيله بيان آن تصويري است براي شرافت بخشيدن به ماده تا به افق هاي برتر اعتلا يابد و رنگ و هويتي معنائي و نهايتا شخصيتي فوق طبيعي يابد و معنوي و الوهي گردد، چرا كه در زمين است زينتي .
اين شرافت بخشي به ماده موجب مي شود تا در دنياي اسلام «آثار زيباي هنري  از خود هنرمندان ، ماندگار تر باشند و شايد بتوان گفت كه حكمت وجود هنرمندان آن است كه واسطه ايجاد چنين آثاري باشند، چرا كه هنرمندان خود را جزء «واسطه فيض» نمي دانند و كار هنري را گرچه مصنوع سرپنجه آنان  است از تعلق خويش بيرون مي شمارند». آنان خويش را بندگان حقيري مي شمارند كه فرامين ارباب هنرشان را به انجام رسانده اند براي همين است كه آثارشان را اينچنين رقم مي زنند: «العبد بهزاد» .
با وجود اين كه در آثار بهزاد ، به خصوص در آثار واجد فضاهاي معماري او ، تمام سطوح مملو از نگاره هاي تزئيني مي شود، اثر به صورت كليتي ترديد ناپذير بروز مي يابدو عناصر تزئيني در اين كليت فرصت حظور منفرد نمي يابند. نگاره ي «يوسف و زليخا » نمونه بارز اين كاركرد تزئيني است. تمام عناصر معماري ، ازجمله ديوارها، درها ، كف ها و نماي بيروني و اندروني ، همه و همه به نهگارينه هاي متفاوت هنري و تزئيني آراسته شده اند، اما در عين اين گوناگوني ، هيچ يك نه تنها خللي در فضاي بطني كل نگاره ايجاد نمي كنند ، بلكه در خدمت بيان معنوي آن ،حضور خود را مي بازند «و ما آنچه را زيور گردانيديم ، همه را به فنا مي دهيم » .
تزئين در عناصر معماري آثار بهزاد كاركرد بصري و در نهايت مفهومي نيز مي يابد. در اين بخش از آثار او ، ماده ي سنگين عناصر معماري به مدد طرحهاي تزئيني اسليمي و اشكال مقرنس و مشبك ، لطيف تر شده و سبكي همسان با اشياء ماوراء يافته اند. اين رويكرد در آثار بهزاد نيز رجوعي به واقعيت معماري اسلامي دارد. در اصل ، معمار اسلامي نيز جهت گريز از سنگيني طبيعي سنگ و ساير مصالح، با ارائه تمهيداتي ، از نشان دادن حركتهاي صعودي ممانعت به عمل مي آورد؛ تزئينات ، حكاكي ها ، مقرنس ها و مشبك هاي بناهاي اسلامي نمونه اي از اين دست تمهيدات هستند.(نفیسی،1380)

 نتيجه
از آنچه بيان شد مي توان چنين استنباط نمود هنر بهزاد هر چند نگاهي به طبيعت و واقعيت انساني دارد اما از طراوت و جاودانگي خاص روزهاي ازلي نيز برخوردار است و در قيد اشكال و رويدادهاي عيني زمانه گرفتار نيست.يعني كمتر واجد عناصر تجربي و ملموسي است كه در عصر تاريخي او محصور شوند. اگر مي گوئيم بهزاد در آثار خود واقعيت زندگي يا زندگي واقعي را نشان داده است منظور آن واقعيت عيني كه به حواس خود در مي يابيم نيست  بلكه واقعيت ذاتي و پنهاني پديده ها و در واقع حقيقت آنها بيشتر مورد توجه هنرمند بوده است همان كه ما تحت عهنوان «واقع گرائي معنوي » از آن ياد كرديم.
بهزاد به عنوان نقاشي نابغه و نمونه عصر خويش به تلفيق مفروضات و واقعيات در تصوير انسان پرداخته است و آنها را در چنان تركيبي به هم مي آميزد كه در نهايت بيانگر نحوه تلقي وي از موضوع مورد نظر باشد،تلقي شرقي آميخته با تصوف اسلامي ، تلقي عميق عارفانه از واقعيت با تكيه بر تمام جزئيات ذاتي پديده ها ؛ يعني « واقع گرائي معنوي».

 منابع:
1-  ا . م . کورکیان/ ژ . پ . سیکر/ ترجمه پرویز مرزبان/ باغهای خیال
2- عربعلی شروه / نقاشی ایرانی
3- موزه هنرهای معاصر تهران/ شاهکارهای نگارگری ایران
4- راضیه دوستی/ مقاله پردازش گیاهان باغ در نگارگری ایران
5- جزوه گیاهشناسی / دکتر کافی

"دانلود فایل های پیوست مطلب"
-----------------------------------------------------------------------------------------
Icon of بررسی طبیعت پردازی در آثار بهزاد بررسی طبیعت پردازی در آثار بهزاد (64.8 KB)
       تعداد دانلود: 1
       زمان آخرین دانلود: سه‌شنبه, 1 آوریل 2014
------------------------------------------------------------------------------------------

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *