1. بررسی و تحلیل پروژه

2.1.  جزئیات و عناصر و المان های پروژه

آبنما
این آبنما با نگاهی پست مدرنیستی به عنوان نماد ورودی با اشاره ای پنهان به دروازه های آیینی شین تو و در عین حال نگاهی به جرثقیل های بندرگاه های نزدیک  شهر طراحی شده است. این بازی بین سنت و مدرنیته در چندین مورد دیگر هم روی می دهد. و این نگاه غیر مستقیم به سنت بر کل طرح پروژه (مثلا کف سازی ها ، کاربرد تخته سنگ ها ، یا شیوه ی چیدمان آن ها) غالب است . نوع برخورد با آب نیز ، در این آبنما سعی در وارد کردن آب و بازی با آن به شکلی متفاوت از گذشته دارد های بصری آن، خود ، به شخصه موضوع پرداختن به آب می شود.
01

02

تصویر 3: دروازه آیینی شین تو ،شناور در آّب

03

تصویر 4: دروازه های تکرار شونده، کیوتو

04
تصویر 5: به عنوان نماد ورودی ،پرده های باران فرو ریزنده چهره ای موثر برای میدان  ایجاد می کند.4 مربع به موازات یکدیگر و دیواره هایی از آب که در استخر زیرین فرو می ریزند.

05

تصویر 6: پرده رنگین کمانی فواره در طول روز تبدیل به پرده ای نورانی در شب می شود که علاوه بر تبدیل شدن به نقطه ای کانونی، برای بازدیدکنندگان صدایی آرام بخش به وجود می آورد.

06

تصویر 7 .خطوط سفیدی که از ریزش آب در استخر به وجود می آیند ، فرم فریم های مربع شکل را تقویت می کنند

07

تصویر 8 . پرده ای نازک از آب نور خورشید را منعکس کرده ، با دیواره هایی شفاف دالان هایی باریک ساخته و پیاده را به تماشا فرا می خواند

فریم های مربع شکل آبنما به نظر واکنشی است نسبت به آرک  ساختمان موزه .(فریم سنگی عظیم آن).
سنگ ها
درست بر خلاف آن چه از بالا به نظر می رسد ، که چیدمان مارپیچی تخته سنگ ها پاسخی است به فرم دایره شکل حوض ، از دید انسانی و در مقام عابر ، چیدمان سنگ ها  در سطح زمین هر گونه الگویی را (از جمله الگو ی کفسازی را) از بین برده و برای ناظر مقدمه ای بصری برای موزه فراهم می آورد.
طبیعت واقعی این تخته سنگ های فایبر گلاس فقط پس از لمس آن ها یا در هوای گرگ و میش شب آشکار می شود. پس از آن این سنگ های عجیب ،تبدیل به دسته ای از فانوس های نورانی می شوند که شروع به نورافشانی می کنند.و البته وارونه گویی و طنز نهفته در این سنگ های نورانی سبک  اما به ظاهر سنگین، به هیچ روی مانع از ایفای نقش آن ها به عنوان صندلی هایی برای نشستن یا برآمدگی هایی برای بازی بچه ها نمی شود.

08

تصویر 9: سنگ ها، مقدمه بصری ساختمان موزه

09

تصویر 10: سنگ ها، امکانی  برای سرگرمی کودکان

10

11

تصویر 10 و 11: سنگ های مصنوعی با چیدمانی مارپیچ و نورهای قرمز و نارنجی، همچون گوی هایی بر افروخته، منظره ی غروب را تکمیل می نمایند. این سنگ ها به تفضیل توجه طراح به فعالیت های روز و شب و مناظر متفاوت آن را بازگو می نمایند

ورودی میدان
پلازا از همه جهت و از هر نقطه ای از خیابان قابل دسترسی می باشد.خطی از تخته سنگ های فایبر گلاس به عنوان صندلی و هم چنین حفاظت پیاده از عبور و مرور خیابان به کار گرفته شده است. چنین جریان جدا کننده ای ، نه تنها دسترسی آسان را ممکن می سازد بلکه امکان دید وسیع را نیز فراهم می آورد. (تصویر 12 )

12

تصویر 12 . دسترسی به میدان از همه جهت امکان پذیر است.

13

14

تصویر 13 و 14: تعریف مسیر حرکتی مشخص  و سمبلیک و تقویت آن به وسیله ی ردیف درختان  و تخته  سنگ ها و دالان نیمه باز .راستی این مسیر، در خلاف جهت کفسازی تعریف شده است.

2.2. بررسی کلیات پروژه:
با توجه به اینکه نقد یک اثر هنری تنها هنگامی به کمال محقق می شود که منتقد در ارتباط مستقیم و قادر به درک همه جانبه ی آن بوده باشد (و نه به واسطه ی عکس ها و نقل قول ها)،نگارنده در سطور زیر بیشتر به بررسی و تحلیل پروژه از نگاه خویش و انطباق آن با معیار های موجود می پردازد.
ایستگاه راه آهن و متروی شهری در دوره ی معاصر بخشی از هویت شهر را تشکیل می دهند.هم چون میدان شهرداری در عصر رونسانس ،یا بازار بورس در دوره انقلاب صنعتی(که البته در دنیای متنوع امروز وابسته ساختن هویت به یک و فقط یک عنصر به خطا رفتنی است ،آشکار). با توجه به نقش حیاتی ایستگا ه های راه آهن رو زمینی و زیر زمینی در زمینه ی حمل و نقل درون شهری و برون شهری، در شهرهای امروز دنیا ، امروزه مسئولین و متصدیان سعی در افزایش مقبولیت آن ها با استفاده از طرح های جهانی و بین المللی دارند. علی رغم پیشرفت ها و به سازی های مختلف و فراهم نمودن فضاهای عمومی چشمگیر،در سال های اخیر ،پیوسته نیاز به تغییر شرایط اجتماعی و پرورش فضاهای جمعی  در راستای فراهم نمودن محیطی بهتر برای زندگی ،احساس شده است.
در گذشته در اروپا و امریکا ،ایستگاه های خط آهن کیفیت و سبک معماری معاصر را تحت تاثیر قرار می دادند،اما امروزه این ایستگاه های راه آهن هستند که در حال هماهنگ ساختن خویش (به عنوان بخشی از فضای شهری) با مقبولیت های زندگی اجتماعی هستند.تصویری که یک ایستگاه راه اهن ارائه می دهد مستقیما تحت تاثیر طرح آن قرار می گیرد.طرحی که می تواند به عنوان یک نشانه شهری در محدوده خود عمل کند.عناصر تشکیل دهنده ی آن نیز میتوانند برگرفته از تاریخ،فرهنگ یا پس زمینه ی اجتماعی منطقه باشند.در اروپا از گذشته عموما ایستگاه های راه آهن در مجاورت معبری با میدانی باز قرار می گرفتند.این میدان وسیع ،هم به عنوان دروازه ی ورودی منطقه و هم به عنوان نشانه ی شهری عمل می کرد.محدوده ی میدان نیز اغلب با یک عنصر شاخص که معمولا برج ساعتی بود که به سهولت به چشم می آمد ، تقویت می شد.(مانند ایستگاه مرکزی آمستردام).
در این پروژه  با توجه به موقعیت میدان ،مجاورت آن با ایستگاه راه آهن و عملکرد آن به عنوان نقطه ی ورود به شهر، میدان به عنوان  ورودی شهر عمل کرده سعی میکند تصویر شاخصی از خود به یادگار بگذارد. در حقیقت میدان هم باید تصویری شاخص  داشته باشد برای بازدیدکننده ای که اولین بار از آن می گذرد و هم امکان خلق خاطراتی برای عابر هر روزه، که برای او تعلق خاطری نسبت به میدان به وجود آورد.در این پروژه آبنمای میان میدان به عنوان عنصری شاخص ،حتی بدون توجه به بار معنایی آن و اشاره ی توامان به سنت و تکنولوژی، و صرفا به واسطه ی جذابیت های بصری و برخورد متفاوت با آب و عدم وجود المان شاخص دیگری در نزدیکی آن ،به سهولت در ذهن بیننده ماندگار می شود.اما از دیدگاه عابری که هر روز از میدان می گذرد ، شاید فضایی خاطره انگیز برای مکث و استراحت او آن چنان که باید فراهم نشده ( و یا شاید طراح عمدا از تدارک چنین فضایی اجتناب می کند).البته وجود تخته سنگ ها با چیدمان مارپیچ به عنوان صندلی و یا آب فرو ریزنده از فریم ها، که نه تنها زیبایی صوتی و بصری، که آسایش و خنکی مطبوعی در طول تابستان فراهم می کنند ، از نظر دور نمانده است.
چهره ی یک ایستگاه علاوه بر طرح کلی آن تحت تاثیر جزئیاتی چون لوگو ،رنگ ، برخورد آن با هنرهای عمومی و … نیز قرار می گیرد. هنر وقتی به فضای باز و اجتماع آورده می شود ، می تواند نقش عمده ای در تقویت چهره ی زندگی اجتماعی مردم داشته باشد.در حقیقت این رویکرد پست مدرنیستی در پی وارد کردن اثر هنری(و در پی آن فعالیت هایی که منجر به خلق اثر هنری می شوند)  به صحنه ی اجتماع ، بیننده را در ارتباط مستقیم و بی واسطه با اثر قرار داده به زندگی آن معنا می دهد.دیگر اثر هنری سوژه و تماشاگر ابژه نیست، و هر دو با هم یکی شده بر یکدیگر اثر متقابل می گذارند. در راستای باب کردن این رویه در ایستگاه های شهری هنر به شیوه های متفاوتی وارد می شود:تابلوهای دیواری با متریال های متفاوت ، شیشه های نقاشی شده ، باغ ها و فضاهای سبز در میادین، متریال و طرح های متفاوت کفسازی و… .
در بسیاری از پروژه هایی که امروزه در اروپا اجرا می شود ،بودجه ی ثابتی (در حدود  5/0 تا 1 در صد) به فعالیت های هنری اختصاص داده می شود و دولت به نمایش گاه هایی که در این ایستگاه ها برگزار می شوند یارانه هایی اختصاص می دهد. به علاوه روی داده های هنری زنده در ایستگاه های مترو در پاریس و لندن ، به تدریج  بخشی از فرهنگ روزانه ی شهر شده است.
در این پروژه نیز یکی از کانسپت های اصلی طراح ،برقرار کردن ارتباط بین ایستگاه و مرکز فرهنگی و تداوم هر یک در دیگری است.در حقیقت هدف از این ارتباط تنگاتنگ ،به جز دسترسی آسان همه ی افراد به موزه، فراهم نمودن امکانی است ناخواسته برای هدایت مردم به موزه و در گیر کردن آن ها با رویدادها ، آثار هنری و جریانات جاری در این موسسه ی فرهنگی.بنای موزه ، خود، هم چون مجسمه ای بزرگ که با ظرافت دستی هنرمند پرداخته شده ،روی به میدان عمومی نموده .چنان که گویی میدان در داخل موزه تداوم می یابد ، به کمال می رسد و تمام می شود.گذشته از ساختمان موزه ( که رد پای هنر معاصر رانه تنها در فرم که اشکارا در نقوش رنگارنگ اسب های نقش شده بر آن می بینیم)،دیگر عناصر به کار رفته در میدان و علی الخصوص آب نمای آن ، نشان از حضور هوشمندانه ی دستی هنرمند در طراحی مجموعه دارند.
در مقیاس شهری ارتباط بین میدان و بلوک های شهری همسایه و خیابان اصلی ارتباطی ماهرانه و فراگیر است.خطوط راه راه کفسازی،  ساختمان ها را قطع می کنند ، از عرض خیابان جهش می کنند و این گونه هم چون فرشی گسترده ساختمان ایستگاه و اطراف آن را در هم تنیده ، تبدیل به عنصری واحد ساخته  و محیط را یکدست می کنند ، که گاه خطی از ترافیک شهری آن را قطع می نماید. به نظر می رسد که  خطوط کفسازی محدوده ی تاثیر رویدادی را مشخص می نمایند.نقطه ای در شهر که شعاع تاثیر خود را همچون پرتو هایی به اطراف می پراکند و بخشی از فضای شهر را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد.

جمع بندی
از جمله نکات اصلی که در طرح پروژه به چشم می خورند یکی به رویکرد پست مدرنیستی اما بسیار پنهان طراح  در برخورد با المان های به کار رفته در پروژه و دیگری در هم تنیدن کاربری ها و از بین بردن مرز مشخص بین آن ها می توان اشاره کرد. خالص و یکدست بودن فضا،دید باز و گسترده ، تنوع و تغییر منظر در طول شبانه روز و در مطابقت با فعالیت های صورت گرفته در آن و … از دیگر ویژگی هلی طرح مذکور است که طراح در پروژه ی خود با موفقیت با آن ها مواجه شده است.
اما از دیدگاه نگارنده بزرگترین نقطه ی قوت پروژه خلق فضایی است شهری که هم چون رشته ای نامرئی موزه را با ایستگاه راه آهن پیوند داده و خود تبدیل به پیش زمینه ای برای موزه می شود.
امروزه پرداختن به فضاهای شهری مقوله ای بسیار مهم در طراحی شهری است که از فاکتورهای بسیاری تاثیر گرفته و اثر بسیار آشکاری بر زندگی روزانه ی مردم می گذارد.پس از شکست طرح های مدرنیستی درزون بندی شهرها و خالی شدن شهرها از معنا، امروز شهر های بزرگ دنیا به دنبال خلق فضاهایی هستند که زندگی اجتماعی و تعامل مردم در سطح شهر را میسر سازند. در این راستا طراحی و ساخت پارک ها ، پلازاها و … به طور وسیعی مورد توجه قرار می گیرد و صد البته سعی می شود که این فضاها در ارتباط مستقیم با زندگی روزانه ی مردم و در قلب مراکز آمد و شد پیش بینی شوند .از جمله این موارد ایستگاه های قطار و مترو هستند که روزانه میلیون ها مسافر از آن ها عبور می کنند و از این رهگذر ایستگاه ها و فضاهای باز آن ها تبدیل به فضاهایی موثر در زندگی شهری می شوند.
در کشور ما نیز در گذشته فضاهای شهری در ارتباط تنگاتنگ با زندگی روزانه ی مردم بوده است . مثلا میدان ها ،گاه حسینیه ها و تکایا  و … .در اطراف این فضاهای شهری عملکردهای متفاوتی به چشم می خورد که علی رغم تنوع همه در ارتباط با یکدیگر و هم چون اعضای بدن کار میکردند(و بعضا هنوز هم با وجود کاستی ها کار می کنند.)اما امروزه جای خالی این دست فضاها در شهر های ما عمیقا احساس می شود.شهر و همه ی اجزای آن تبدیل به محلی شده است صرفا برای عبور  و حتی اگر گاه در نقطه ای پارکی وجود دارد چنان در حاشیه است که برای ورود به آن صحبت از انتخاب و تصمیم گیری به میان می آید و در میان این زندگی شلوغ و روزمره ی شهری اکثر افراد عبور از کنار آن ها را برگزیده و وارد آن نمی شوند(هرچند که در سال های اخیر حصار پارک ها را برداشته و تاثیر نسبتا محسوسی در ورود آن ها به متن زندگی اجتماعی گذاشته اند.). این در حالی است که به عقیده ی نگارنده تجربه ی فضای شهری ،فی الواقع آن است که مساله ی انتخاب به میان نیامده و فرد در طی مسیر خود در شهر فضاهایی را با کیفیت های متفاوت تجربه کند که در صورت تمایل امکان مکث در آن را نیز داشته باشد.یعنی در شهر به جایی می رسیم که دیگر پیاده رویی که از کنار یک فضای شهری عبور می کند ،تعریف نمی شود.همه ی فضا تبدیل به مسیر پیاده ای می گردد که ناخواسته از منزلی در میانه ی راه می گذرد و امکان دقایقی مکث(به دلایل متعدد) را فراهم می آورد. البته و صد البته که در سطح شهر های امروز ما نیز پتانسیل های فراوانی برای تبدیل شدن به فضاهای شهری شاخص وجود دارد. از این دست می توان از اغلب ایستگاه های متروی تهران یاد کرد که شاید شاخص ترین آن ها ایستگاه مترویی است که در میانه ی میدان 7 تیر قرار دارد و از پتانسیل های فوق العاده ای برای تبدیل شدن به یک مرکز شهری شاخص برخوردار است. باشد  که در آینده ای نه چندان دور عنایتی حاصل شود.

توضیحات:
مطالبی که درسطور زیر در  تحلیل پروژه می آیند عموماً برداشت و نظر شخصی نگارنده  است
دروازه سنتی ورودی  معابد شین تو در ژاپن است که گاه در ورودی معابد بودایی نیز به چشم می خورد.و در to rii حقیقت مبین مرز بین فضای روحانی (معبد) و جهان معمول است.بنابر یک نظریه این توری ها ابتدا برای استراحت پرندگان ساخته می شده اند ، زیرا در آیین شین تو پرندگان پیام آوران خدایان انگاشته می شده اند.
Kagava:  کاگاوا
Lord ikema: لرد ایکما
Nakazako: ناکازاکو
Genichiri- ikonoma: جنیچیرو ایکونوما
Yushio taniguchi: یوشیو تانیگوچی

ماخذ:
Kido, Ewa marya, railway landscape design and relation ship with form, function and aesthetic – http://grtr.net
http://www.pwpla.com
http://www.glinsky.com

"دانلود فایل های پیوست مطلب"
-----------------------------------------------------------------------------------------
Icon of بررسی و تحلیل پروژه ی میدان ایستگاه قطار شهر ماروگیم - قسمت دوم بررسی و تحلیل پروژه ی میدان ایستگاه قطار شهر ماروگیم - قسمت دوم (216.3 KB)
       تعداد دانلود: 5
       زمان آخرین دانلود: سه‌شنبه, 8 نوامبر 2016
------------------------------------------------------------------------------------------

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *