یکی از شهر های حاشیه کویر ایران که در استان خراسان جنوبی واقع شده، بشرویه است. معماری خشت و گلی و بادگیرهای متعدد که خاص شهر های کویریست به خوبی در آن دیده می شود. بافت قدیم این شهر که کاملاً متاثر از اقلیم کویریست تا به امروز بر جای مانده و نمونه های ارزشمندی از معماری را در خود می بیند. در این نوشته سعی بر آن است تا چند نمونه از خانه های چهار صفه، که در میان گونه های مسکن ایرانی، نمونه نسبتاً کمیابی است، معرفی گردد.
چهار صفه
چهار صفه به تعبیری پلانی است متشکل از 9 قسمت، که 4 صفه آن رو به هسته مرکزی قرار گرفته اند و در گوشه های پلان 4 بخش فرعی را به وجود می آورند.
شاید بتوان قدمت هندسه این پلان را به دوران ساسانیان نسبت داد. در این دوره تالار ستوندار کاخ ها نقش هسته مرکزی را داشته و در چهار طرف این تالار، چهار ایوان ستوندار جای گرفته بودند و در گوشه ها نیز 4 اتاق کوچک. بدیه است که نمونه ساسانی به لحاظ عملکرد و مقیاس و همچنین از نظر درونگرایی و برونگرایی، با پلان 4 صفه دوره اسلامی تفاوت عمده دارد، اما هندسه آن که تشکیل شده از 9 قسمت است با هندسه 4 صفه متناسب و منطبق است. پس از اسلام نیز پلان های 9 قسمتی در عملکردها و مقیاس های مختلف (کاخ، مقبره، کوشک، خانه و …) به کار رفتند. به طور کلی می توان 9 قسمتی ها را به دو دسته کلی درونگرا و برونگرا تقسیم کرد. از نمونه های شاخص برونگرای آن می توان به کوشک هشت بهشت اصفهان اشاره کرد که بنایی است دو طبقه که در میان یک باغ قرار گرفته و به لحاظ هندسه پلانی از 9 بخش تشکیل شده است. اما نمونه درونگرای این پلان که به واسطه ویژگیهایش با اقتضائات اقلیم کویری متناسب است در دوره صفویه به کار رفت. درونگرایی ذاتی پلان 4 صفه می تواند پاسخ مناسبی برای تامین محرمیت خانه و همچنین مقابله با ناملایمات اقلیم گرم و خشک کویر باشد، لذا در شهر هایی مانند زواره و یزد شاهد استفاده از 4 صفه با کاربری مسکونی هستیم.
خانه مستوفی
خانه مستوفی واقع در بافت تاریخی، متعلق به یکی از متمولین شهر بوده و به تازگی به موزه تبدیل شده است. از ویژگیهای آن نحوه دسترسی به خانه است که وجود هشتی و حیاط فرعی و تغییر محور نسبت به کوچه، سلسله مراتبی را برای ورود به چهار صفه تعریف کرده اند. عملکردهای اصلی در اتاقهای گوشه ای قرار گرفته اند. اندازه صفه ها و اتاقها و حیاط در این خانه تقریبا با هم برابراست. ارتفاع بلند سقف صفه ها و نحوه دسترسی به خانه همگی بر اعیانی بودن آن دلالت دارند. دسترسی اتاقها از طریق صفه هاست و هر صفه به 2 اتاق راه دارد. بر بالای یکی از اتاقها بادگیری کم ارتفاع نشسته که سعی شده با نمای درون خانه ارتباط برقرار کند.
دیاگرام 1: حیاط 2، 3، 4 و 5 – صفه 6، 7، 8 و 9 – اتاق 10 – حیاط فرعی 11 – ورودی
نمونه ای دیگر
این خانه در قیاس با خانه مستوفی ساده تر و کوچکتر است.در ورود به آن سلسله مراتبی وجود ندارد و کوچه مستقیما به یکی از صفه ها متصل شده است.تناسبات خانه کاملا انسانیست و تزئینات در ساده ترین نوع خود کار شده اند.نحوه دسترسی به اتاقها و پستوها همچون خانه مستوفی ست، با این تفاوت که صفه ورودی به اتاقها دسترسی ندارد.بادگیری کوچک نیز بر بالای یکی ا اتاقها قرار گرفته است.
دیاگرام 2: حیاط، 2، 3، 4و 5 – صفه، 5، 6، 7، 8 -اتاق
در خاتمه باید اذعان کرد که خانه های موجود در بشرویه به لحاظ هندسه و تزئینات و تناسبات کمی با خانه های پیشرفته و کامل شهرهایی مثل یزد و اصفهان و کاشان فاصله دارند و به نظر می رسد که به لحاظ معماری و تزئینات به اوج پختگی نرسیده اند. این سادگی معماری و به تعبیری اولیه بودن ابنیه این شهر با در نظر گرفتن مقیاس و اهمییت تاریخی و موقعیت مکانی آن تا حدود زیادی قابل توجیه است. بشرویه هیچ گاه در طول تاریخ مرکز مهمی نبوده و همچنین موقعیت جغرافیایی آن به نحوی نبوده که بر سر راه مسیرهای اصلی کشور قرارگیرد. از طرفی در قرون گذشته فقدان ابزار ارتباطی و اطلاع رسانی موجب میشد که فناوری ها و پیشرفت ها در همه زمینه ها به کندی در تمام کشور نشر پیدا کند، لذا شهر های دور افتاده از مناطق مهم و شهرهای کلیدی، مثل بشرویه در هم سویی با اتفاقات نو و پیشرفت های حاصله ناتوان بودند.
سلام جناب آقای منصوری.
بسیار تحلیل ضعیفی در انتهای مقاله ذکر کرده بودید.
کمی مطالعه بیشتری لازم دارد.
وقتی عنوان مقاله شما را دیدم خوشحال شدم. اما صرف نظر از اشتباهات محرز مقاله شما که یکی از آنها موزه شدن خانه مستوفی بود که معلوم می شود اصلاً آن را ندیده اید و احتمالاً با خانه ملاعبدالله که تبدیل به موزه شده است، اشتباه گرفته اید؛ مشکل اصلی در تحلیل انتهایی مقاله بود که فرموده اید که بشرویه هیچ گاه مرکز مهمی نبوده است. شما تولید برک و صادرات آن را به اقصی نقاط ایران در این دوره نادیده گرفته اید. بشرویه چنان مهم بوده است که به تعبیری تیمور برای دیدن دو شهر، یکی بشرویه و دیگری سبزوار به خراسان می آید.
ابتدائی بودن معماری بشرویه یک مزیت برای شناخت شهری است که دیرتر از نقاط دیگر پا به عرصه وجود گذاشته است و به همین دلیل معماری مسکونی آن از کهن ترین الگوها تا پیشرفته ترین آنها در خانه های دو ایوانی اشرافی قابل ملاحظه است. دیدگاه شما مبنی بر اینکه بشرویه جای مهمی نبوده است، قطعاً ناشی از مطالعه ناکافی است. در عین حال برای شما آرزوی موفقیت بیشتر در عرصه علم و دانش دارم و امیدوارم که مطالعات میدانی بیشتری، دیدگاه های شما را در آینده توسعه دهد. موفق باشید.