ملیحه درگاهی
برگرفته از سایت www.anthropology.ir
بخش اول
مقدمه
انسان موجودی است بسیار پیچیده که دارای ابعاد جسمی و روحی بسیار متفاوت و متنوع است و توانایی هایی در ابعاد گوناگون دارد، بنابراین در ارتباطی که با محیط خود برقرار می کند باید همه ی این ابعاد در نظر گرفته شود و اینکه تنها به عملکردهای چشم و ذهن و ارتباطات میان آنها توجه کنیم نوعی تقلیل گرایی است. انسان هر لحظه میتواند ادراکات آنی داشته باشد که همین امر می تواند نقش مهمی را در زندگی روزمره ی او که به احتمال بسیار زیاد با یکنواختی و تکرار همراه است، ایفا کند. تصاویری که از محیط در ذهن ناظر به وجود می آید، به راستی حاصل جریان دو جانبه بین ناظر و محیط اوست.
کلمه ی محیط آنقدر مورد استفاده دارد که تشخیص معنای آن مشکل شده است. جغرافیدانان زمین و آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصیت فردی آنها، جامعه شناسان سازمان های اجتماعی و فرآیند ها و معماران ساختمانها و محیط های باز و منظر را محیط تعریف می کنند. هر کدام از این طبقه بندی ها به مقاصدی که از محیط انتظار می رود ربط دارند. (porteous 1977) محیط از یک سو عبارت از فضای در برگیرنده ی انسان و سایر موجودات است و از جانب دیگر می توان آن را فضای محدود محسوس برای انسان دانست که به این ترتیب محیط مورد نظر افراد مختلف متفاوت خواهند بود. محیط را نیز می توان منحصر به مجموعه ی عناصر طبیعی یا مصنوع تلقی نمود و یا هر دوی آنها را در شکل گیری محیط دخیل دانست. (نقی زاده، تأثیر معماری و شهر بر ارزش های فرهنگی: 66-65) انسان بایستی در ارتباط با محیط خود مفهوم اشیاء را یاد بگیرد، جایگاه هر چیز کجاست و اینکه او در مقابل هر امری چه رفتاری باید داشته باشد. در تصورات ما نیز شیء همیشه در ارتباط با محیطی خاص مطرح است. (گروتر، 1375: 130) محیط با مظاهر خاص خود جلوه گر می شود و رابطه ای در ذهن ناظر بین او و تجاربش به وجود می آورد. این تصاویر نشان می دهند که شهروند چه سابقه و خاطره ای از شهر مورد نظر دارد، اکنون از آن چه برداشتی داشته و توقع دارند که شهر و اجزای آن در آینده به چه سمتی حرکت کند.
مسئله ی بنیادین درک محیط ساخته شده در زندگی مردم، فهم چیستی معنای «محیط» است. معنادار بودن محیط و تأثیری که محیط از طریق حواس بر ذهن انسان می گذارد و در نتیجه معنایی که با قرار گرفتن در محیط و فضایی خاص به انسان القاء می شود و نهایتاً تحولات فرهنگی و رفتاری ناشی از تأثیرات محیط، موضوعاتی هستند که نه تنها از طریق استدلال منطقی تأیید می شوند بلکه با روش های تجربی نیز قابل اثبات هستند. مطالعات و تحقیقات کوین لینچ در این زمینه از گستردگی عمیقی برخوردار است. او به جستجوی معنا در کالبد شهر پرداخت و نتایج حاصل از کاوش های او تأثیری انکار ناپذیر را در عرصه های مختلف علوم اجتماعی و مطالعات شهری از جمله معماری و طراحی شهری داشته است.
معماری و انسان بی شک در ارتباط با یکدیگر قرار دارند و بر هم تأثیر متقابل می گذارند. تعریف ساده ای که دریافت عمومی از معماری و ابعاد گوناگون آن را توضیح بدهد بدین شرح است که معماری به شکل دهی فضای زیست و ساختن ظرف متناسب با انسان می پردازد؛ معماری از یک طرف متأثر از خواست های انسان و فرهنگ اوست و از طرف دیگر متاثر از شرایطی است که انسان در آن زندگی می کند. در واقع معماری ظرف زندگی انسان است، ظرفی که انسان با بهره گیری از خرد، اندیشه و فرهنگ خود آن را می آفریند. (هلتزی هال،1363 : 42 ) رویکرد لینچ به شهر رویکردی معماری- تاریخی است و این امر در کنار رویکرد معناشناختی او به شهر قرار می گیرد. در رویکرد معماری تاریخی به شهر عنوان می شود که شهر واقعیت و دغدغه ای نیست که تنها حوزه ی علوم اجتماعی و انسانی را به خود مشغول داشته باشد. بررسی بعد فضایی شهر آن را وارد حوزه ی معماری می کند و از آنجا که مکان ساخته ی دست انسان است؛ در طول زمان متحول می شود و سیری تاریخی را می توان برای آن در نظر گرفت که در این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است.
طراحی شهری مطالعه ی کیفیت فضاها، کیفیت فیزیکی طرح ها، ارائه ی طرح های فیزیکی از فضاها و شناخت کیفیت فیزیکی شهری است. به طور کلی، طراحی شهری در جستجوی کم و کیف زیبایی بهتری از فرم های شهری است که بر اساس مصرف اراضی و پیش بینی مصرف آن قرار دارد. ( شیعه، 1374: 8) به نظر لینچ (1984) مطالعات محیط- رفتار- طراحی مناسب ترین وسیله ای است که می توان از آن طریق تئوری های طراحی شهری را شکل داده و یا تقویت کرد. با توجه به خصوصیت بارز این روش یعنی تحلیلی و استدلالی بودن آن، این شیوه منطقی ترین نوع پژوهش جهت تدوین چارچوب نظری طراحی شهری است. ( بحرینی، 1377: 331) لینچ در دو کتاب مهم خود یعنی سیمای شهر و تئوری شکل شهر به بررسی شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهری به حساب می آید، پرداخته است. هدف او تحقق بخشیدن به ارزش ها، خواست ها و آمال های یک جامعه بوده است. وی سعی کرده با تبلور این عناصر فکر را به عمل و ذهنیات را به واقعیات نزدیک نماید.
لینچ همچنین رویکردی شناختی نسبت به شهر داشت روشی که او اتخاذ کرده بود یعنی رسیدن به معانی موجود در شهر از طریق فراگیری نقشه های ذهنی ساکنین، به اساس و بنیادی برای جغرافیای شناختی بدل شد. به اعتقاد او شهرها خوانایی خود را از دست داده اند، امری که سبب گمگشتگی انسان ها شده است. “این مهم است که فضای شهری دارای ساختاری قابل درک و نواحی متفاوت با ویژگی های قابل شناسایی باشد. نشانه ها کمکی اساسی برای جهت یابی و هدایت شدن در شهری بزرگ محسوب می شوند.” (چپ من: لینچ (1969)، 1384: 178) نشانه ها عواملی هستند که ناظر به درون آنها راه نمی یابد؛ از جمله نشانه هایی که ظاهری مشخص دارند (Lynch, 1969). بدین ترتیب مطالعات لینچ وارد حوزه ی نشانه شناسی نیز می شود که به عنوان نمونه در کتاب سیمای شهر به این موضوع پرداخته است.
شرحی از زندگی کوین لینچ
نخستین کسی که سخن از سه اصل استحکام، آسایش و زیبایی در ساخت و ساز و معماری را مطرح کرد ویتروویوس رمی در قرن اول پیش از میلاد بود. سه اصلی که تاکنون بارها و بارها مورد بازتعریف و تجدید نظر قرار گرفته اند. برای داشتن درکی عمیق از معماری باید نسبت به محیطی که ساختمان در آن قرار می گیرد نگاهی جامع داشته باشیم و صرف دیدن مصالح و اسکلت ساختمانها نوعی تقلیل گرایی در نگاه انسان ایجاد می کند. از جمله کسانی که در این زمینه اصولی تازه را بنیان گذاشت کوین لینچ بود. او از اولین کسانی بود که اولین جستجوها را به عنوان مخالفت با مدرنیسم آغاز کرد و به دنبال این بود که رویکردی انسانی نسبت به شهر داشته باشد. صرف داشتن نگاهی کارکردگرایانه به محیط شهری که مدرنیسم به آن قائل بود نمی توان درکی درست از شهروند و خواسته های او به دست آورد. دستاوردهای لینچ حاصل نگاه متفاوت و عمیق تری بوده که او نسبت به محیط کالبدی داشته است.
کوین لینچ در سال 1918 در شیکاگو به دنیا آمد. (1984-1918) پدر و مادر وی نسل دوم ایرلندی- آمریکایی بودند. پدر بزرگ و مادربزرگ او پس از قحطی از ایرلند مهاجرت کردند و ابتدا با مشکلات زیادی روبرو شدند، ولی پس از تولد کوین وضعیت مساعدی پیدا کردند. بر اساس گفته ی خود او خانواده ی پدری اش سالهای خوب و بدی داشته اند. زمانی خانواده در سوت پارک وی و زمانی دیگر در محله ای مرفه نشین زندگی می کرده است.
در میان سه برادر او از همه جوان تر بود. در محله ی هازل اونیو در بخش شمالی شمالی شیکاگو نزدیک دریاچه ی میشگان بزرگ شد. محله ای مختلط ولی با ثبات. شنا، بازی و قدم زدن در امتداد ساحل دریاچه همیشه عزیزترین خاطرات دوران کودکی وی بودند. آموزش اولیه لینچ در خانه و با معلم های خصوصی آغاز شد. سپس همراه برادرانش چند سالی را به مدرسه ی کاتولیک رفت. پس از آن با اقدام متهورانه ی مادرش به مدرسه ی پیشروی دبلیو پارکر فرستاده شد. برنامه درسی و شیوه های تدریس نوآورانه و بر اساس فلسفه ی یادگیری با عمل دویی تنظیم شده بود تأثیر این مدرسه بر لینچ آن چنان بود که او در سراسر عمر بر آن ارج می گذاشت.
در آنجا بود که با آن بودرز همسر آینده ی خود آشنا شد و تجارب آموزشی مشترکی را با یکدیگر گذراندند. تجربه ی تدریس در این مدرسه علایق او نسبت به محیط های انسانی و عدالت اجتماعی و نیز معماری را شکل داد. جنگ داخلی اسپانیایی ها «اولین نفوذ سیاسی واقعی» را بر لینچ داشت و علاقه ی وی را به مباحث سوسیالیسم، کمونیسم و سایر موضوعات سیاسی برانگیخت. وی در پاسخ به یک مصاحبه کننده می گوید: «این یکی از بزرگترین دوران های زندگی من بود.» او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1935 به طور جد تصمیم به خواندن معماری می گیرد و در ییل آغاز به تحصیل می کند ولی به دلیل برنامه ی به قول خود او محافظه کارانه و عقب افتاده ی این پایگاه آن را ترک کرده و برای یادگیری هر چه بهتر معماری پس از مدتها مکاتبه با فرانک لوید رایت سرانجام به برنامه ی او در تالیسین پیوست. تجربه ی تالیسین در یک نقطه ی بحرانی آموزش حرفه ای لینچ روی داد. تجربه ییل، وی را بر ضد شیوه های رایج آموزش دانشگاه برانگیخت. گرچه رفتن به تالیسین، نیاز به مقداری تطبیق اولیه داشت، اما لینچ از شیوه ی «مشارکت فعال» در آموزش معماری که تا حدود زیادی شبیه به شیوه ی مدرسه ی پارکر بود، استقبال کرد. کمی پس از اینکه کارآموزی خود را با رایت در پاییز 1937 شروع کرد، مقاله ی کوتاهی در کاپیتال تایمز که روزنامه ای محلی در مدیسون بود نوشت.
زندگی برای کارآموز جدیدی در تالیسین، معجونی بود از برداشت ها و انگیزه های نو، کارهای تازه ای که باید انجام شود، دوستان جدید، تنش های جدید و … . کوین لینچ به مدت یک سال و نیم و در خلال یک دوران مهم در تاریخ تالیسین یعنی 38-1937، زمانی که رایت بیشتر بنا به دلایل سلامتی شخصی تالیسین را از ویسکانسین به آریزونا می برد، تحت نظر رایت آموزش دید. لینچ فرانک لوید رایت را عامل مؤثر و بزرگ در زندگی خود می دانست ولی با فلسفه ی اجتماعی وی که آن را «نگاهی به عقب» و با «سنت هنر و صنایع دستی» او که آن را مربوط به «جامعه ی فردگرا» می دانست، موافق نبود ولی با این حال به نبوغ رایت در ارتباط با فرم و طراحی احترام می گذاشت. لینچ یک بار گفته بود، این رایت بود که وی را وادار کرد «برای اولین بار جهان را ببیند.»
پس از گذشت یک سال و نیم لینچ به دلیل کوچک بودن محیط تالیسین و برخی از برخوردها و انتقادات بسیار تند و خشن رایت، آنجا را ترک گفت ولی رایت با رفتن وی برخورد مناسبی نداشت: «… او همیشه مرا سرزنش می کرد و آن عجیب ترین دشنامی بود که تا به حال شنیده بودم، واقعا شاعرانه بود.» لینچ پس از آن به انیستیتوی پلی تکنیک زنسلیر رفت تا مهندسی سازه و عمران بخواند ولی از آن نیز دل زده شد و در همانجا به تحصیل زیست شناسی پرداخت. بعدها او برای مدتی به عنوان معاون پال شویکر که معماری در شیکاگو بود، کار کرد.
در سال 1941 به ارتش فرا خوانده شد و در بهار 1944 به جنوب شرقی آسیا فرستاده شد. در سپاه مهندسان ارتش در جزایر پالائوی فیلیپین و در ژاپن در زمان اشغال خدمت کرد. لینچ پس از مراجعت به آمریکا دوباره به دانشگاه رفت و زیر نظر جی. آی. بیل تحصیلات خود را برای اخذ درجه ی کارشناسی در شهرسازی، در ام. آی. تی. دنبال کرد. علاقه ی وی به این رشته تا حدودی به واسطه ی خواندن کتاب فرهنگ شهرها اثر لوئیس مامفورد بوده است. پایان نامه ی کارشناسی وی (1947) که تحت عنوان «کنترل جریان بازسازی و برنامه ریزی مجدد در مناطق مسکونی» بود، اعضای هیئت علمی ام. آی . تی. یعنی لوید رادوین، برنهام کلی و جان بوکارد را به شدت تحت تأثیر قرار داد و عامل مهمی بود که بعدها از او خواستند، در ام. آی. تی. به تدریس بپردازد. جالب این است که لینچ در این پایان نامه به موضوعات تغییر، فرسودگی و بازسازی پرداخته بود، موضوعاتی که سال ها بعد در دو کتاب «این مکان چه زمانی است؟» و «اتلاف» آن را بسط داد.
لینچ پس از فارغ التحصیلی به کارولینای شمالی رفت تا با کمیسیون برنامه ریزی گرینسبرو که اولین شغل شهرسازی وی بود کار کند. از این کار خیلی راضی بود و در ظاهر قصد داشت به عنوان شهر ساز به کار خود ادامه دهد با کمال تعجب تلفنی از ام. آی. تی.
دریافت کرد که گرچه مدرک بالاتری نداشت ولی به وی یک موقعیت عضویت هیئت علمی پیشنهاد کردند و سرانجام در سال 1948 این عضویت را پذیرفت و گرچه در سال 1978 بازنشسته شده بود، تا اوائل دهه ی 1980 به تدریس ادامه داد. بلافاصله پس از پیوستن به برنامه ی آموزشی شهرسازی در ام. آی. تی. در تمامی زمینه های شهرسازی توانمندی قابل توجهی داشته و می توانست هر درسی از برنامه را تدریس کند ولی هیچ زمینه ی خاصی مورد توجه و علاقه اش نبود. لینچ در دوران دانشجویی عضو گروه اندیشه ورزان [زیست] محیطی کپس در «ام. آی. تی» بود که در صدد بررسی و فهم هنر محیطی، یعنی هنر در فضا و هنر به عنوان فضا، بودند. ( هفت شهر، همان: 61-60)
در مسافرتی که او به همراه خانواده اش به اروپا و به خصوص فلورانس داشت، جوهر پرسش های عمیقی در او شکل گرفت. بر اساس گفته ی رادوین «وقتی لینچ به ام. آی. تی. برگشت به طور کامل تغییر پیدا کرده بود، آتشی در درون وی می سوخت و از آن نقطه به بعد فعالیتش آغاز شد.» او به همراه همکارانش فرد آدامس، جک هوارد و لوید رادوین برنامه ی شهرسازی را به یکی از ممتازترین برنامه ها در سراسر دنیا تبدیل کرد. تأکید بر طراحی شهر در درون رشته ی شهرسازی، محصول کار لینچ بود که با فلسفه ی تکاملی خود او از طراحی شهر شکل گرفت. دانشجویان برجسته و خلاق از همه جای دنیا برای تحصیل و دریافتن عرصه های جدیدی از معرفت به لینچ مراجعه کردند. شیوه تدریس وی سقراطی بود و بدین ترتیب همواره پرسشهای راهبردی را مطرح می کرد و به قلب مسئله وارد می شد. او بیشتر علاقه مند به آموزش شیوه های درست پرسیدن بود. از حضور و مشارکت دانشجویان لذت می برد و همیشه به آنها و کارهایشان اظهار علاقه می کرد، به دیدگاههای آنها گوش فرا می داد و از آنها می آموخت.
تا مدتها بعد از اینکه دانشجویان از ام. آی. تی. می رفتند با آنها در تماس بود، به کار و فعالیت حرفه ای آنها و پیشبردشان کمک می کرد و علاقه مند بود. صرف نظر از مشغله ی خود، به همه ی نامه های آنها جواب می داد و به تقریب همه ی مقالات را می خواند. دانشجویان همواره از او به عنوان یک معلم بزرگ، یک دوست، یک تکیه گاه محکم، یک منبع الهام و یک تأثیر گذار عمده بر زندگی شان یاد می کنند.
لینچ در تمام مدت فعالیت دانشگاهی خود در ام. آی. تی. همواره در حرفه ی شهرسازی نیز به صورتی جدی فعالیت می کرد. پس از بازنشستگی از ام. آی. تی. علاوه بر ادامه ی تحقیقات و نویسندگی به طور جدی به عنوان یکی از شرکای اصلی مهندسان مشاور کار، لینچ فعالیت حرفه ای خود را ادامه داد. نمونه های قابل ذکر کار آنها عبارت است از طراحی مجدد کلمبیا پوآینت (یکی از بدترین پروژه های مسکونی در منطقه ی بوستن) و طراحی برای یک پارک خطی منطقه ای و توسعه ی شهری در امتداد چهل مایل کریدور ریوسالادو در فینکس. در چندین پروژه ی بین المللی که اغلب آنها در کشور های جهان سوم بود، نیز مشارکت داشت. علاقه ی وی به برنامه ریزی و توسعه در شهر های جهان سوم او را به آفریقا، کوبا، چین، السالوادور و مراکش کشاند. او علاقه مند به پروژه هایی بود که استفاده کنندگان فعلی یا آتی محیط مستقیماً در آنها مشارکت داشتند. وی همیشه می گفت که آنچه او احساس می کرد، برای مشتریان «اصلی» یعنی استفاده کنندگان واقعی از همه بهتر است، گرچه ممکن است گاهی این خواسته با خواستهای مشتریان «اسمی» یا سازمانی در تضاد باشد. او احساس می کرد که آنچه یک محل را موفقیت آمیز می کند، مردم هستند نه طراح.
کوین لینچ از طرف جوامع حرفه ای متعددی مورد تقدیر قرار گرفت. در سال 1976 جایزه ی پنجاهمین سالگرد انیستیتوی برنامه ریزان آمریکا و در سال 1974 مدال حرفه های وابسته ی انستیتوی معماران آمریکا را دریافت کرد. دانشگاه اشتوتگارت و دانشگاه ایالتی بال به وی درجه ی دکترای افتخاری اعطا کردند. در سال 1984 کمی پیش از فوتش، اولین کسی بود که معتبرترین جایزه در رشته ی برنامه ریزی یعنی جایزه ی رکسفورد جی. تاگول را دریافت کرد. وی به هنگام صحبت از موفقیت ها و شکست های شهر سازی از ضرورت درک پیوند بین مکان و جامعه صحبت کرد. او گفت موفق ترین مکانها، مکانهایی هستند که متعلق به مردم بوده، مردم از آن مراقبت کرده و به شدت به آن علاقه مندند. وی بر این باور بود که شهرسازی و شهرسازان نتوانسته اند به طور مؤثری در ایجاد مکانها نقش داشته باشند و هر جا چنین مکانهایی وجود دارد، برنامه ریزی شهری هیچ سهمی در شکل گیری آن نداشته است.
در شب 23 آوریل 1984 لینچ در خانه ی واتر هوس خود با پروفسور ژوژیگوان مشغول صحبت بود تا برنامه ی تدریس درسی را برای لینچ در دانشگاه تسینگوا در پکن، برای نوامبر تنظیم کنند. صبح روز بعد خانه را به قصد خانه ی تابستانی در تاکستان مارتا ترک و در اینجا به طور غیرمنتظره ای در 25 آوریل 1984 در حالی که تنها بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد. لینچ تا لحظه ای پیش از فوت به خواندن، نوشتن و باغبانی باغچه ای که به دقت وی خود آن را طراحی کرده بود، مشغول بود. وی در سالهای آخر عمر خود دو مقاله نوشت که هر دو حاکی از نگرانی وی برای آینده ی بشر است: «چه به سر ما خواهد آمد» (1983) که سناریوی جنگ هسته ای را مجسم می کند و «برگشت به خانه: محیط شهری پس از یک جنگ اتمی» (1984 ) ( برگرفته از کتاب اتلاف اثر کوین لینچ).
لینچ دارای شخصیت انسانی والایی بود این را می توان با نگاه به نامه ای که لینچ به مترجم فارسی کتاب «سیمای شهر» یعنی جناب آقای دکتر مهندس منوچهر مزینی در 1 سپتامبر 1979 نوشته است، پی برد. نامه ای که به شرح زیر است:
آقای مزینی عزیز
نامه ی محبت آمیز شما و ترجمه ی کتابم را تازه دریافت کرده ام. همان گونه که ممکن است حدس بزنید، دیدار نوشته ی انسان به زبانی دیگر، به ویژه زبانی که آن را نمی شناسد و احتمالاً هرگز به آن تکلم نخواهد کرد، احساس عجیبی پدید می آورد. هنگامی که سنگی به آب انداخته می شود، موج هایی که برمی انگیزاند گاه چنان دور می روند که دیگر نمی توان رابطه ی شکل و سرعت موج های نخستین و موج های آخرین را دید، انسان دیگر نمی داند این امواج به کجا می روند و آیا انگیزاننده ی چیزی خوب هستند و یا زیان آورند.
برای کوششی که در ترجمه ی کتاب من و انتشار آن کرده اید از شما بسیار سپاسگزارم و بیش از آن از سخنان محبت آمیز شما که همراه کتاب برایم فرستادید تشکر می کنم. اگر کتاب من مورد استفاده ی شهرسازان و معماران ایران قرار گیرد فوق العاده خوشحال خواهم شد. دست کم عنوان کتاب وقتی به فارسی بر روی جلد نوشته، بسیار زیبا است. آرزویم این است که حروف انگلیسی به اندازه ی حروف فارسی زیبا بود … . اطمینان دارم می دانید در حالیکه ما نفت شما را مصرف می کنیم، اما همه ی ما علاقه نداریم به جای نفت به شما سلاح های نظامی پیشرفته و صنایعی فروخته شود که به کارتان نمی آید و به رابطه ی حکومت آمریکا با رژیم گذشته ی شما نیز شائق نبودیم. در هر حال، تشکر فراوان برای کتاب شما
با مودت
کوین لینچ
پاسخ لینچ به نامه ی مترجم کتاب از سر حق شناسی، احترام و دوستی است. او آنچنان زیبا احساسات خود را بیان کرده که می توان به روح زیباپسند و لطیف او به آسانی پی برد. هنگامی که انعکاس اثر خود را به موجهای آب تشبیه می کند، ذوق ادبی و خیال پردازی شاعرانه را در او می بینیم آنچه در تمام آثارش به چشم می خورد. نگاه زیبا شناسانه و بصری او آنجا به وضوح مشخص است که از زبان فارسی یعنی زبانی که تقریبا درباره ی آن هیچ نمی داند، تنها هارمونی و زیبایی را می بیند؛ وقتی قبطه می خورد از اینکه چرا حروف انگلیسی اینگونه نیستند. در انتهای نامه متوجه اطلاعات جامع او درمورد رابطه ی ایران و آمریکا و مسئله ی نفت و حتی رابطه ی آمریکا با رژیم گذشته ی ایران، می شویم که حاکی از نگرش عمیق او نسبت به امور سیاسی و اقتصادی کشورش و دنیا است که در نهایت صداقت به بیان آن می پردازد.
آثار کوین لینچ:
لینچ برجسته ترین نظریه پرداز طراحی محیط در زمان ما بود. عمر پربار وی صرف تحقیق، نویسندگی و تدریس و نیز مشاوره در زمینه برنامه ریزی و طراحی شهر شد. او از خود میراث گرانبهایی از ایده ها و تفکرات مرتبط با مقاصد و ارزشهای انسانی در شکل محیط انسان ساخت و موقعیت هایی برای طراحی محیط های انسانی باقی گذاشته است. آثار منتشره ی وی عبارت است از هشت کتاب و تعداد بیش از 25 مقاله در مجلات و مجموعه مقالات مختلف. بخش عمده ی فلسفه طراحی او در مقالات متعددی که به مناسبت های مختلف نوشته، شکل گرفت و تدوین یافت. تا به امروز کارهای منتشر شده ی دیگر وی در عمق تاریک توده ی مجلات یا در جنگ های مختلف و مجموعه مقالات همایش ها مدفون شده بود. بسیاری از اینها به سهولت در دسترس قرار نمی گیرد و علاوه بر آن گزارشها و مطالعات گوناگونی از فعالیتهای حرفه ای وی نیز هرگز منتشر نشده است. بخش عمده ی این مدارک در آرشیو دانشگاه ام. آی. تی. موجود است و به سختی و با ممارست زیاد می توان به آنها دسترسی پیدا کرد. برخی از این نمونه ها نه تنها آن سوی ناشناخته از توانمندی های چند سویه ی لینچ را نشان می دهد، بلکه نشانگر آن است که او چگونه قادر بوده ایده ها و نظریات خود را به عمل تبدیل کند.
لینچ شیفته و عاشق شکل کالبدی شهر و در کل تجربه ی شهری و تعامل بین فضای کالبدی و استفاده ی انسانی بود. وی به سرعت مجذوب توصیف و شناخت شکل شهر مدرن گردید. بین سال های اواسط دهه ی 1950 و اواسط دهه ی 1960 پژوهش هایی را درباره این موضوع به صورت سریع و پشت سر هم انجام داد: «شکل شهرها» (1954)، «الگوی کلان شهر»، «تئوری شکل شهر» (1958) و «شهر به عنوان محیط» (1965). در این مقالات لینچ نگاه نویی را به محیط مصنوع در مقیاس بزرگ آغاز و در جست و جوی یک شیوه ی علمی دسته بندی بود که بتواند شهر را از دید کالبدی توصیف کند. از آنجا که انسان از محیط اطراف خویش برای برقراری ارتباطات و احقاق حق بر قلمرو و پاسداری از منافع آن استفاده می کند، لینچ در کتاب تئوری شکل خوب شهر مالکیت بودن در یک مکان و بیرون راندن دیگران، حق آزادی عمل و اختصاص آن به خود، حق تخصیص منافع به خود، حق اعمال تغییرات و نیز حق واگذاری. چنین مالکیتی به صور گوناگون، ضمنی، صریح و غیر رسمی، اعلام می شود. ( بحرینی، تاج بخش، 1378:ص22) علاوه بر این وی کنجکاو بود که بداند مردم عادی و نه طراح آموزش دیده، چگونه محیط روزمره را می بیند و درک می کند، برای چه چیزهایی در آن ارزش قائل است، چگونه زندگی و فعالیت های آنها را شکل می دهد و آنها هم به نوبه ی خود چگونه شکل شهر را می سازند. پس از یک سال مسافرت و تحقیق در اروپا، دریافت اعتبار عمده ای از بنیاد راکفلر، این امکان را برای وی به وجود آورد که تحقیقات خود را در باره اینکه چگونه مردم محیط خود را درک کرده و سازمان می دهند، ادامه دهد. گئورگی گپس (Gyorgy Kepes) نقاش معروف و استاد طراحی در ام. آی. تی.، به سهم خود این تحقیق را ترغیب و با لینچ در این پروژه همکاری کرد. هدف از این کار توسعه ی اصول و امکانات طراحی جدید برای شهر است این پژوهش در شهرهای بوستن، جرسی سیتی، لوس آنجلس، کالیفرنیا و ماساچوست انجام گرفت و به بالاترین درجه ی ادبیات شهرسازی در همه ی اعصار دست پیدا کرد، سیمای شهر (1960) که در میان کارهای اصلی لینچ قرار گرفت. این کتاب به لینچ شهرت ملی و بین المللی بخشید. هیچ کتابی در این رشته تا این حد بر همه تأثیر نگذاشت و تا این اندازه علاقه را چه در داخل و چه خارج رشته جلب نکرده است.
لینچ در سایر آثار خود به معرفی جنبه های مختلف یافته های تحقیقات خود درباره ی ادراک محیط و مباحث مرتبط با نیازهای استفاده کنندگان پرداخت: «خاطرات دوران کودکی از شهر» به همراه آلوین لوکاشک (Alvin Lukashok) (1956) «تطبیق پذیری محیطی» (1958) و «قدم زدن در اطراف بلوک» ( با ملکولم ریوکین،1959). هنگامی که یونسکو از وی خواست مقاله ای درباره ی ادراک کیفیت محیط بنویسد وی به سرعت دست به یک مقایسه ی بین فرهنگی محیط های دوران کودکی زد و در این کار از مصاحبه با کودکان و مطالعات میدانی بهره برد و سرانجام کتابی با عنوان «بزرگ شدن در شهر» (1977) منتشر شد، اما پیش از آن به صورت خلاصه با نام «بزرگ شدن در شهر» (1977) و «درباره ی مردم و مکانها: یک مطالعه مقایسه ای در مورد محیط فضایی دوران جوانی» (1976)، هر دو با تریدیب بنرجی (Tridib Banerjee)، منتشر شده بود.
در سالهای پس از انتشار کتب سیمای شهر، نقش کوین لینچ به عنوان یک نظریه پرداز طراحی با سایر کتابهایش شناخته و ارج نهاده شد. «برنامه ریزی زمین» (1962) که یک کتاب درسی بود، با استقبال زیادی روبه رو شد. «نگاهی از جاده» (1984)که لینچ با همکاری دونالد اپلیارد (Donald Appleyard) و جان مایر (John Myer) نوشت مطالعه ای بود در رابطه با محیط بصری شهر، آن گونه که در حرکت تجربه می شود. توسعه ی گسترده ی بزرگراه ها در شهرهای آمریکایی انگیزه اصلی تجربه ی اخیر بود. فرصت مطالعاتی دیگری در اواخر دهه ی 1960 منجر به تهیه ی نسخه ی تجدید نظر شده و بسط یافته ی «برنامه ریزی زمین» شد که مطالب جدیدی درباره ی روشهای طراحی و تحقیقات رفتاری نیز به آن اضافه گردید. در این زمان لینچ کار بر روی کتاب جدیدی آغاز کرد که بعدها کتاب مورد علاقه ی وی شد، یعنی کتاب «در این مکان چه زمانی است؟» (1972). در سال 1976 کتاب «اداره کردن حس منطقه» را منتشر کرد، که کنکاشی است درباره ی این که چگونه می توان شکل مناطق بزرگ شهری را طراحی و کنترل کرد.
در مقالاتی مانند «تطبیق پذیری محیطی» و «تئوری شکل شهر»، توجه به الزامات خاص «شکل خوب شهر» و چگونگی تعامل این الزامات با عناصر گوناگون شهر کالبدی را آغاز کرده بود. در دهه های 1960 و 1970 لینچ بخش عمده ی فعالیت خود را به این امر اختصاص داد که اهداف طراحی شهری و شکل ایده آل شهر را مشخص کند. مقالات «کیفیت در طراحی شهری» (1966)، «طراحی شهری و ظاهر شهر» (1968)، «باز بودن فضای باز» (1965) و «فضای باز: آزادی و کنترل» با استفن کار(Stephen Carr) (1979) نمونه هایی از تلاشهای وی برای تعریف کیفیات محیط شهری خوب است. برخی از این مقالات در راستای نظری و بقیه در حاشیه ی تفکر رمانتیک و اتوپیایی نوشته شده بود. برجستگی فلسفی لینچ این بود که او به تجربیات بلافصل مکان که علاقه مند بود آن را «کیفیت حسی» و یا به طور خلاصه «حس» یا معنی بنامد، و اهمیت آن در زندگی مردم، توجه داشت. او همواره عقیده داشت طراحی شهر ظاهر سازی و بزک کردن نیست.
در حالیکه لینچ بر اهمیت محیط کالبدی در چارچوب سیاست گذاری تأکید داشت،جنبه های هنجاری طراحی شهر، یعنی استانداردها یا ایده آل هایی که شکل شهر باید به آن دست یابد و دلایل این امر را نیز از نو مطرح کرد. او در اینجا انگیزه های خود را از علوم انسانی می گرفت و تأکیدش بر این بود که طراحی شهری با ارزشها و حقوق اساسی انسانی گره خورده است. طراحی شهری بایستی به این بپردازد که محیط چه باید باشد و چه می تواند باشد.
در خلال این دوره وی مقالات به یاد ماندنی متعددی چون «جائی که یادگیری صورت می گیرد» (1986)، «شهر احتمالی» (1968) و «زمینه هایی برای اتوپیا» (1975) به رشته ی تحریر در آورد. سرانجام بسیاری از افکار و ایده های او خلاصه شده و در آخرین کتاب عمده ی وی «شکل خوب شهر» (1981)، گنجانده شده است. این کتاب حاصل چند دهه تحقیقات، تفکرات، و نوشته ها درباره ی ویژگی های عملکردی شکل شهر است که اهداف و ارزشهای انسانی را به بهترین وجه تحقق می بخشد.
در اواخر دهه ی 1960 لینچ برجسته ترین متخصص در زمینه ی طراحی شهری شمرده می شد. از وی خواسته شده بود مقالاتی درباره ی حرفه و آموزش طراحی برای چندین مجله و سمپوزیوم بنویسد. مقاله ی «طراحی شهری» برای انسیکلوپدیا بریتانیکا (Encyclopedia Britanica) (1974)، و «برنامه ریزی شهری و منطقه ای» برای انیکلوپدیا ایتالیانا (Enciclapedia Italiana) (1973)، مواردی از این قبیل بودند، مقاله ی «طراحی شهری: چیست و چگونه باید آموزش داده شود» (1980) نمونه ی دیگری است. دو مقاله ی جالب در باره ی مدیریت رشد نیز که در عمل ثابت شد از نظر حرفه ای اهمیت قابل ملاحظه ای دارند در دهه ی 1970 منتشر شد: یکی «منطقه بندی عملکردی» (با فیلیپ هر، 1973) و دیگری «کنترل مکان و زمان، توسعه از طریق توزیع حقوق قابل خرید و فروش توسعه» (1975). لینچ به خصوص به نقشی که در توسعه ی مرکز حکومتی بوستن و سواحل داشت افتخار می کرد. او ایده ی اصلی یک فضای باز عمومی، باز کردن دسترسی عمومی به ساحل و حفظ اماکن تاریخی مرکز حکومتی و منطقه ی هی مارکت بوستن را ارائه داد و بدین ترتیب این منطقه را تبدیل به یکی ازموفق ترین اماکن شهری شهرهای معاصر آمریکایی کرد.
او همچنین به همراه دونالد اپیلیارد در اوائل دهه ی 1970 طرحی را برای آینده ی سانتیاگو مطرح کرد که سناریوی آن تا به امروز نیز ادامه دارد. نمونه های دیگری از کار حرفه ای لینچ عبارتند از «تجزیه و تحلیل شکل بصری بروکلین، ماساچوست» ( 1965)، «معیارهای احساسی طراحی بزگراه» (با دونالد اپیلیارد،1966)، «منظر شهری سان سالوادور: کیفیت محلی در یک منطقه ی درحال شهر نشینی» (1968)، «نگاهی به تاکستان» (به همراه ساساکی، داوسون و دیمی، 1973)، و «طراحی و کنترل محور» (با مایکل سوت وورث، 1974).
کتاب «ایجاد شهر های بهتر با کودکان و نوجوانان» یک راهنمای کاربردی در مفهوم سازی، ساختار بخشی و آسان سازی مشارکت کودکان و نوجوانان در فرآیند توسعه ی اجتماعی و شهری است. ایده ی اصلی کتاب و روشهای توصیه شده ی آن در شهر های متعدد از کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته در جریان طرح پژوهشی «رشد یافتن شهرها» که از سه دهه ی پیش ادامه داشته، آزمون شده است. این طرح از ابتدا با حمایت یونسکو و با هدایت کوین لینچ در انستیتوی فن آوری ماساچوست ام. آی. تی. در بوستن آمریکا شکل گرفت و بعدها سایر پژوهشگران اجرای آن را پی گرفتند. پژوهش های بعدی چگونگی بومی سازی این طرح در کشورهای مختلف و همچنین پژوهش های مشارکتی را موجب شد، شیوه های به دست آمده در سالهای اخیر ایده ی «شهرسازی مشارکتی» را به جهان عرضه کرده است. تمامی این کارها نشانگر تلاشی است که لینچ برای تبدیل ایده ها و فلسفه ی طراحی خود به پیشنهادهایی برای بسترها و زمینه های خاص، داشته است. (wikipedia)
در سالهای پایانی زندگی خود لینچ مقالات متعددی تولید کرد. «تجدید نظر در سیمای شهر» (1985) مقاله کوتاه ولی محکم در رابطه با تفکر خود او در مورد شهرت جهانی اش است. او به شدت نسبت آینده ی جهان با توجه به مسابقات تسلیحاتی و چشم انداز یک جنگ هسته ای، نگران بود و از این بابت رنج می برد آنچه ما در مقاله ی «چه بر سر ما خواهد آمد؟» ( 1983) می بینیم، مقاله ای که او به همراه تانی لی (Tunny Lee) و پیتر دراج (Peter droege) به رشته ی تحریر در آورد. در پاسخ به این پرسش که در صورت چنین فاجعه ای چه خواهد شد و نقش برنامه ریزان شهری در این زمینه چیست، سناریوی بسیار تلخی از «کاکاتوپیا» (Cacotopia) ارائه می دهد، واژه ای که وی در مقابل اتوپیا به کار برد و در آن سعی در بازگشت به خانه ی خود در واترتون را دارد. آن هنگام که انفجاری هسته ای شهر بوستن را با خاک یکسان کرده است، «برگشت به خانه». ( 1984) اینها مقالات بسیار قدرتمندی هستند که شاید اکثر طراحان و برنامه ریزان هنوز موفق به خواندن آن نشده اند. علاوه بر این لینچ کمی پیش از مرگ خود چاپ سوم کتاب «برنامه ریزی زمین» را تهیه کرد. آخرین کتاب لینچ که این مطالب نیز برگرفته از همین کتاب است «اتلاف» نام دارد که فرآیند زوال و فرسودگی و بازسازی زندگی و محیط را حتی در جنبه های بسیار انتزاعی مورد بحث قرار می دهد. تمامی آثار لینچ نقشی انکار ناپزیر در توسعه و پیشرفت این حرفه داشته اند، آثاری که همواره در پی اتصال میان نظریه و تحقیق با یک فلسفه ی قوی در رابطه با ارزشهای انسانی و محیطی، هستند تا بتوانند فکر انسانی را به عمل انسانی تر بدل سازند. او در آثار خود پیوسته به دنبال کشف عناصر و معیارهایی بوده است که در کلیه ی جوامع انسانی و کلیه ی فرهنگ ها قابل اعمال باشد، گویی از یک حقیقت غایی جستجوی خود را دنبال می کرده است.
"دانلود فایل های پیوست مطلب" ----------------------------------------------------------------------------------------- زندگی و آثار کوین لینچ (151.6 KB)      تعداد دانلود: 2      زمان آخرین دانلود: جمعه, 12 فوریه 2016 ------------------------------------------------------------------------------------------