چکیده
هنرمند می آفریند زیرا که آفرینندگی جزیی از وجود انسان است، چون انسان خود آفریده خداست و از هر جهت صفات او را داراست البته در سطحی پایین تر.
انسان عاشق آفرینندگی است، از این جهت که او خود را از این عالم جدا می بیند. او در هنر خویش نیازهایی را جستجو می کند که در عالم نمی یابد. باغ ایرانی که هنر ناب ایران زمین است مستثنی از این قاعده نیست. تفکرات عرفانی عصر صفوی، در این دوره در رشد و تعالی باغ ایرانی و تداوم معنای آن نقش موثری داشته است.
مقدمه
در مقالات و کتاب ها پيرامون باغ ايرانی و پرديس های ايرانی همواره بيان شده که ايده سازنده اين باغ ها از دوران باستان ايجاد بهشت زمينی بوده و هدف باغساز ايرانی از بنای اين پرديس ها اين بوده که آرزوی ديرينه بهشت برين را در اين عالم خاکی تجسم بخشد. در ميان اين مباحث هميشه اين مسئله حس می شد که جای برخی مباحث مقدماتی خالی است. سؤالی که همواره در ذهن من مطرح می شد اين بود که: اساساً چرا باغ ايرانی سر سودای بهشت را دارد؟
با توجه به اينکه باغ ايرانی از نظر معنايی و مفهوم در مکتب اصفهان و عصر صفويه به دليل تفکرات خاص عرفانی آن دوره به جايگاه متعالی می رسد و ملاصدرا يکی از مطرح ترين فلاسفه اين مکتب می باشد، تصميم بر اين شد که اين تحقيق به شناخت معنای باغ ايرانی با توجه به مکتب اصفهان و نظريات ملاصدرا درباره هنر بپردازد.
يکی از مباحثی که در مکتب اصفهان مطرح می شود و از مباحث مهم اين مکتب و نظريات ملاصدرا به حساب می آيد مبحث عالم مثال است که در واقع ايده باغ ايرانی می باشد.
آفرينش هنری انسان و پيوند هنر با ماوراءالطبيعه از دیدگاه ملاصدرا:
در مورد آفرينش هنری انسان دو پرسش اساسی مطرح می شود که پاسخ ملاصدرا به اين پرسش ها می تواند ما را به سوی پاسخ موردنظر خود در مورد هنرها به طور عام و باغ سازی ايرانی به طور خاص رهنمون شود:
الف: اساساً چرا انسان خلاق است و می تواند به خلق اثر هنری بپردازد؟
ب: انسان وقتی به دنبال پاسخی می گردد که با سؤالی مواجه شده باشد. هنر پاسخ به کدام پرسش است و انسان در جستجوی چه نيازی است که به خلق آثار هنری می پردازد؟
از بحث های ملاصدرا در مورد اين دو سؤال می توان به پاسخ های زير دست پيدا کرد:
هنر نحوه وجود آدمی است و انسان از آن جهت هنرمند است که مظهر اسم خالق، مبدع، مصور، جميل، يحب الجمال، مريد، قادر، عالم و … است و اين مظاهر در وجود انسان نه به خواست و اختيار و انتخاب او، که به تقدير و تکوين الهی محقق شده است. بنابراين اين مظاهر نسبت به خود هنرمند، آن هنگام که استعدادهای هنری او به فعليت رسيده است، تقدم وجودی و اعلی دارد.
ملاصدرا خلقت را فعل هنری خداوند و عالم و انسان را اثر هنری او می داند. در واقع او با اين بيان هنر را فراتر از انسان برده، در عين حال که آن را نحوه وجودی انسان می داند. ملاصدرا حقيقت هنر را در ساحت انساني، جلوه اي، مثالی و مجازی از اصل حقيقت هنر در ساحت ربوبی دانسته است.
ملاصدرا می گويد که انسان از هر حيث مثال خداوند است و عوالمی که خدا و انسان دارند نشان دهنده اين موضوع است. همانگونه که خداوند دارای عالم غيب و شهادت، خلق و امر و ملک و ملکوت است، انسان را نيز به گونه ای خلق کرده که دارای اين دو نشئه وجودی باشد؛ يعنی او نيز دو عالم خلق و امر را داشته باشد: عالم امر، عالم «کن فيکون» است؛ عالمی که صور در آن بدون نياز به مواد و مصالح و بدون آلات و ابزار و ادوات و به نحو ابداعی و دفعی و نه تدريجی و زمانی، محقق می شوند. در چنين عالمی، اراده همان ايجاد است. از نظر ملاصدرا عالم خيال هويت امری دارد. برای مثال، می توانيم در عالم ذهن خود، هر چيزی را با هر شکلی و خصوصيتی خلق کنيم. پس عالم ذهن نيز عالم «کن فيکون» است. يعنی هويت امری دارد.
«بيگانگی يعنی انسان (چه دارای اعتقادات مذهبی باشد و چه غير مذهبي) ذات خودش را از عالم جدا و ناهماهنگ می بيند و احساس می کند که يک جوهر ديگر است و احساس کمبود می کند از آنچه هست و مکانی که در آن قرار گرفته است. نسبت به طبيعت احساس بيگانگی می کند و نتيجه آن اضطراب و دغدغه است. اين احساس و اين زمينه روحي، دو احساس لاينفک از هم را به وجود می آورند: گريز و نفرت از يک طرف و عشق، شوق و آرزو طرف ديگر؛ يعنی گريز از اين دنيايی که هست به دنيايی که بايد باشد.» پس انسان آرزويش را در هنرها جلوه گر می سازد. آرزو را میسرايد،می بافد، بنا می کند،می نگارد و … .
باغ ايرانی و هنرمند ايرانی
با توجه به بحث هايی که مطرح شد و طرز فکری که از ابتدا بر اين تحقيق حاکم بود اکنون در پايان اين گفتار می توان به نتايجی پيرامون باغ ايرانی در مکتب اصفهان يا عصر صفويه رسيد که خود می تواند شروعی باشد برای ادامه راهی که ما را به پاسخ پرسش بنيادی اين تحقيق رهنمون نمايد.
بيان شد که انسان هنرمنداست و از اين جهت مثال خداست پس می تواند اثر هنری بيافريند. باغ ايرانی، هنر انسان هنرمند ايرانی است. هنر، آرزو، عشق و شوق است. پس انسان ايرانی آرزوی خود را در باغ ايرانی به تجلی در می آورد.
انسان هنرمند ايرانی در عصر صفويه انديشه های عرفانی دارد، پس در باغ می بايست تفکرات عرفانی ديده شود.
عالم مثال در مکتب اصفهان و نظریات ملاصدرا
عالم مثال از مباحث مهم مکتب اصفهان است. قبل از مکتب اصفهان هم سهروردی و ابن عربی به عالم مثال پرداخته بودند، امّا اولين کسی که توضيحی تکامل يافته و فلسفی از اين عالم می دهد ملاصدرا است. او می گويد که عالم مثال يک واقعيت عينی و عالم کبير مستقل و مجزا از انسان دارد. او تأکيد می کند که اين جهان، واقعيت بيشتری از جهان مادی دارد. هانری کربن می گويد عالم مثال عالمی است واقع در بين عالم محسوسات و ماديات و عالم عقول محض.
جهان اول عالم کواکب و دنيای خاکی را شامل می شود که اصطلاحاً ملک خوانده می شود. جهان سوم، فرشتگان مقرب را در بر می گيرد که جبروت خواهد بود و اين عالم متوسط، جهان نفوس ملکی (ملکوت) و از سطح محدب فلک نهم آغاز می شود. عضو ادراکی عالم جسم اگر حس باشد و عالم عقل، عقل عضو ادراکی عالم نفس يا عالم مثال، خيال است.
اين جهان مکانيت خاص خود را دارد. امّا مکان آن، خارج از فضای حسی است. مکانی است در درون. يعنی اين جهان برزخی که جهان کشف باطن است. در اشعار و نوشته های شيخ بهايی مضمون عرفانی بيگانگی انسان در اين جهان و اينکه بايد به موطن اصلی خود بازگردد مطرح می شود. اين موطن اصلی همان ناکجا آباد يا عالم مثال است. وجود در عالم مادی به وجودی مادی تنزل يافته و از اينرو وجود همواره در آرزوی شکل وجودی برتر خود و بازگشت به وطنی که از آن نزول کرده است.
منابع:
-سید مهدی امامی جمعه، فلسفه هنر در عشق شناسی ملاصدرا
-زهرا اهری، شهرسازی مکتب اصفهان
-نسرین فقیه، مجموعه مقالات همایش باغ ایرانی