روزهايي هستند كه مسير من براي رسيدن به اداره ، زيباترين خيابان شيراز است .از معالي آباد كه وارد چمران مي شوي ، سمت راست ، كنار حاشيه رودخانه به فواصل مساوي درخت ها ي توت كوتاه قدي است كه در بهار غرق توت هاي قرمز است و بي اختيار با ديدن آنها و آدم هايي كه خيلي توت دوست دارند و دورادور اين درخت ها حلقه زده اند ! ياد اين هايكو مي افتم :
دست و لبم خونين نيست
از توتستان
مي آيم !
و سمت چپ خيابان در حاشيه باغ هاي آدم هايي كه باغ خيلي دوست دارند ! زيباترين پياده روي شهر را مي بيني كه از ابتدا تا انتها با نقشه و طرح هاي زيبايي طراحي شده است . آب نماها ، طرح هاي سنگي و فلزي ، نگارخانه آبگينه ، پستي و بلندي هاي زيبا و پارك باغ باصفاي چمران و ………….خلاصه . قدم زدن در اين حاشيه ی به ياد ماندني آدم را هوايي مي كند ! دلت مي خواهد روسري از سر برداري و اين مانتوهاي دراز بي قواره را پرت كني توي رودخانه ي آن سمت خيابان و هي بدوي ، هي بدوي ، هي بدوي .و دوباره به ته خيابان كه رسيدي ……ببخشيد به ته بهشت كه رسيدي ، نفسي تازه كني و دوباره …………………… ميدانم كه از اين خيابانها در كشور سر سبزي مثل كانادا زياد است ! و لي اينكه پر از درخت هاي توت قرمز و آدم هايي كه توت خيلي دوست دارند باشد و پر از باغ هاي آدم هايي باشد كه باغ خيلي دوست دارند و پر از زن هايي باشد كه آرزوي دويدن با لباس هايي راحت دارند را بعيد مي دانم .
اين روزها خيابان چمران بهشت شيراز است . حالا نارنجستان قوام و باغ دلگشا و ارم و باغ عفيف آباد و حافظيه و سعديه و……..را كه دورادور آنها ديوارهاي دست ساز آدم هايي است كه ديوار خيلي دوست دارند ! را كنار مي گذاريم و همين خيابان چمران را دو دستي مي گيريم . – اي كاش مي دانستم اين خيابان زيبا چرا به اين نام است ؟ – يادم مي آيد آدينه روزي براي پياده روي به این خيابان رفتيم . نوروز نبود . اوايل مهر ماه بود ولي اين خيابان زيبايي پاييزي خود را داشت . لطف اين خيابان اين است كه بهار زودتر از همه جا به او مي رسد و همينطور پاييز . از روبرويمان آدم هاي مختلف با چهره هاي مختلف مي آمدند و از ما مي گذشتند . آدم هايي با چهره هايي معمولي و آدم هايي با چهره هايي خاص . عشاق جوان . عشاقي آسوده خاطر و بعضي ديگر سر به زير از ترس شناخته شدن ! – كه البته مي دانيم لطفش بيشتر است ! پيرمردها و پير زن ها ، دختر بچه ها و پسر بچه ها . آن روز هوا عالي بود و شيرازي ها كه هميشه دنبال فرصتي براي خوشگذراني هستند همه از خانه بيرون زده بودند و چون همه شيرازي ها خوش نشين هستند اين خيابان را براي خوشي انتخاب كرده بودند و يادم مي آيد كه ما هرچه جلوتر مي رفتيم آدم هاي شيرازي خوش نشين خوشگذراني كه پياده روي روز آدينه را خيل دوست دارند ! بيشتر مي شد ! من روز هاي بسياري با دوستانم كه جوجه كباب روي آتش را خيلي دوست دارند! در پناهگاههاي اين خيابان كه فكر مي كنم فقط خودم آنهارا بلدم چه روزهاي پرخاطره ايي ساختم . ” ( 1 )
چرا منظر شهری ؟
” از پیش میدانیم که هر فرد بر پایۀ هویت خود ، استنباط و برداشت متفاوتی از یک منظر دارد . لذا منظر ، دریافت و تفسیر ما از واقعیتی است که در بیرون وجود دارد .پس منظر تنها یک سرزمین نیست ولی اگر سرزمینی نباشد ، منظری هم وجود نخواهد داشت .به بیان دیگر منظر یعنی اینکه شما دور قطعه ای از واقعیت کادر میکشید و آنرا تفسیر میکنید .”(ژان پیرلودانتک ) ( 2 )
حال میتوان فهمید منظر شهری چگونه معنا میشود ؛ بر این مبنا منظر شهری بخشی از هر شهر است که به آن توجه کرده و از آن ، در ذهنمان لحظه ای ثبت میکنیم . بدین ترتیب از داخل قابی آنرا نگریسته و تفسیر – ضبط و فهم – میکنیم.(3)
باغ بلند شیراز ، پشت قاب منظر شهری
نظری به شیراز و باغ بلند آن انداخته ، به روایت نظرها آنرا بازخوانی میکنیم /
شهر شیراز تقریبا در مرکز استان فارس و بر روی جلگه ای قرار گرفته که دو رشته کوه نسبتا مرتفع در شمال و جنوب آنرا احاطه میکند و رودخانه هایی که از کوههای اطراف جلگه سرازیر می شوند جلگه را مشروب می کنند . مهمترین این رودخانه ها رودخانۀ خشک یا خرم دره است که از میان شهر عبور می کند و رودی سیلابی است که در برخی روزهای زمستان و اوایل بهار سیلابها در آن جریان می یابند . رودخانه به عنوان اندام طبیعی به صورت یک عنصر منسجم که تمام طول خطی شهر را فرا گرفته ، در انتظام بخشی و خوانایی ساختار طبیعی و مصنوع شهر نقش موثری دارد که مانند ستون فقرات اتصال دهندۀ اجزاء سازمان کالبدی در کل پهنۀ شهر به حساب می آید . رودخانۀ خشک که خط القعر بستر طبیعی شهر را می سازد ، به عنوان یک فضای باز در سطح شهر عمل می کند و در زمان های برخورداری از آب ، مهمترین کیفیت محیط طبیعی شهر است . (طرح جامع شیراز ، 1370 )
طرفین شمالی و جنوبی دشت شیراز را کوههایی موازی با امتداد غربی – شرقی تشکیل داده اند ؛ کوههای شمالی عموما به واسطۀ تنگه هایی از هم منفصل گشته اند . هر یک از این دره ها که به تنگ موسوم است با نامهایی نامگذاری شده که از معروفترین آنها می توان به تنگ الله اکبر ( دروازه قرآن ) و تنگ سعدی اشاره کرد . ( شرکت تحقیق و توسعه پویش جنوب ، 1381 )
لذا ارتفاعات در سیلوئت شهر شیراز از خوانایی و تشخص ویژه برخوردارند و در ساز و کارهای اکولوژیکی منطقه و بهبود شرایط آسایش اقلیمی شهر و خصوصا از دیدگاه گردشگری حضور مثبتی به عهده دارند .
مهمترین بخش از ارزشهای پوشش گیاهی ، در مجاورت رودخانه شكل گرفته و مربوط به باغات خطی رودخانه و اطراف بلوار چمران است که در ارتقاء منظر محیط رودخانه موثر واقع شده است . پارکهای جدید الاحداث مثل آزادگان و چمران در حال حاضر مهمترین فضاهای گردشگری شهر را برای ساکنین محلی و گردشگر غیر بومی تشکیل می دهند .. ( طرح جامع شیراز ، 1370 )
پارک خطی باغ بلند چمران که در طول بلوار چمران – حد فاصل دو میدان دانشجو و میرزا کوچک خان – در جوار رودخانه و باغات احداث شده ، رونق و حیاط خاصی به این بخش از شهر بخشیده و به قابلیت های اکولوژیکی رودخانه افزوده است . ( شرکت تحقیق و توسعه پویش جنوب ، 1381 )
بازخوانی و فهم اثر
پروژۀ باغ بلند که طولی برابر 3 کیلومتر و پهنایی معادل 30 متر دارد و در حاشیۀ اتوبان چمران واقع شده ، از مفهوم فصول سال برای طراحی سود جسته و بدین ترتیب این مسیر طولانی را به 5 قسمت مختلف که هر یک نمایانگر یک فصل خاص و پیش فصل است تقسیم کرده . این فصول یعنی بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان به ترتیب در پی هم قرار گرفته اند . در هر یک از این فصول نشانه ای خاص مد نظر قرار گرفته و عناصری که توانایی بیان آن نشانۀ بخصوص را داشته باشند طراحی شده است . مثلا در بهار نشانۀ اصلی ، رگبار باران است که نماد آن دروازۀ بتنی با میلگردهایی در درون آن است . تابستان با احجام سنگین و توپر که فضای دروازه ای دیگر را تداعی میکند و بر بدنه های آن آب جاری است ، بیان شده .
پاییز با استفاده از عناصری چون دروازه تدریج و تندیسها و با تنوع جنسیت بکارگرفته شده در کفسازیها ، و زمستان با آب تبدیل شده به یخ تداعی شده اند .
در عین حال هر یک از این فصول نمایانگر دوران رشد انسان از کودکی تا کهنسالی هستند . بطور مثال در فصل مربوط به کودکی از عناصری بزرگنمایی شده از قبیل کتاب و قلم و عینک استفاده شده است که احساسی آشنا از کودکی همۀ ما را به واسطۀ این تغییر اشل ها القا میکند . ( 4 )
(5)
اندیشۀ اصلی معماری ، زمینه یا متن – context – است که عامل تعیین کنندۀ فرم پروژه شده . این زمینه یا پیش فرض که معمار اهمیت ویژه ای برای آن قایل است تنوع گسترده دارد . از فضاهای مدرن شهری و طبیعت به عنوان فیزیک تا زمینه های فرهنگی و فکری به عنوان متافیزیک . در این مورد معمار – مهرداد ایروانیان – به مخدوش نکردن معنای محیط و یا سوژه اشاره میکند . بنابراین تکنیک اصلی مورد استفاده کلاژ است که به قول او نمایانگر فرهنگ متکثر انسان معاصر است . انسان به عنوان محصول فرهنگی ترکیبی که نقشی از نژاد ، ظاهر ، دانش ، محیط ، زندگی و ….. دارد . ( 2 )
در نقد توصیف دانشمیر از باغ بلند لازم است اشاره کنم جهت رسیدن به چنین پروژه ای ، شاید لازم نباشد همه ی پذیرفته شده ها را انکار کنیم ! صحیح است که انسان مدرن ، متکثر بوده و متفاوت از دیروز است ولی باید توجه داشت که اگر همین انسان – امروزی یا دیروزی- در میان نباشد ، مکانی هم وجود نخواهد داشت . دانشمیر به دنبال بهره گیری از تکثر در ملزومات زیستن در زمان حال ، به نوعی اثر کلاژ گونۀ معمار را توجیه میکند و انگار به خاطرۀ ذهنی مردم از مکان مذکور در طول زمان توجهی دقیق ندارد .
دهکده ای سنگی که زمانی در همان سایت باغ بلند می زیسته و حال وجود ندارد ، در مقابل رودخانه ای که گاه وجود دارد وگاهی با خشک بودنش حرکتی می آفریند ، می ایستد و اهمیتی برای خود قایل میشود که معمار را وامیدارد تا بدنه ای از آن را در نما به حالت دکوراتیو بازسازی کند ؛ بلکه بتواند اشاره ای نوستالژیک به حافظۀ جمعی اهالی محل داشته باشد . حالا این مکان و باغهای اطراف آن تا چه حد میتواند خاطرۀ باغهای قصرالدشت را برای دیگران احیا کند ، بماند …..
باغ بلند ، متفاوت از باغ های تاریخی شیراز ، طویل و حاشیه ای است ؛ به علاوه مجاورت این عنصر شهری مصنوع در امتداد بستر رودخانه ای که خود منظر طبیعی ارزشمندی است ، بر اهمیت آن افزوده ؛ گویی باغ پا به پای رود پیش رفته و در پناه آن آرمیده است . ليكن هیچکس با قدم گذاشتن در هر نقطه از باغ نتوانست ذره ای از وجود رودخانه را نظاره کند !
شان نزول بلندي باغ ، در گسترش خطي آن به موازات رود است ؛ ليكن دخل و تصرف تعريف نشده در حريم رود خانه و فقدان برنامه مديريت منظر شهر ، موجب شده تا منظر جاري رود ، فاقد نظر گاهي درخور باشد . تا آنجا كه هيچ كادري از درون باغ ، منظر رود را قاب نمي گيرد .
تنها ترکیب عناصر طبیعی و مصنوع در بلوار چمران نیست که اذهان عمومی آنجا را زیباترین خیابان شهر و نیز مسیر حرکت پیاده را زیباترین پیاده روی شیراز میدانند ؛ چه این ترکیب را میتوان بارها زیباتر در هر جایی آفرید ، اما نمیتوانیم غبار زمان را بر فراز “جا” ای سیلان دهیم و ” مکان” ای خلق کنیم که عده ای سالها پیش با آن آشنا بوده اند و خاطراتی دارند ؛ از جنس تجربۀ روزهای فراغت زیر درختان توت باغهای قصرالدشت در کنار رودخانۀ شهر با مرغان دریایی اش …
(3)
برخلاف باغهای تاریخی شهر ، باغ بلند ، متعلق به شیراز ، شیرازی و حتی غیر او ست . مردم از اینکه محدودیت زمانی در استفاده از آن ندارند خوشحال هستند ؛ بعلاوه خوشحالتر وقتی که این بار حصاری گرد باغ نمی بینند . باغ بلند به مثابه تفرجگاه شهری آنچنان با بخشی از شهر گره خورده که حتی به سواره هم اجازه می دهد از باغ و لطایف آن بی نصیب نماند .
ایضا باغ بلند ، علیرغم مرکزیت داشتن های باغ های قدیمی ، ساز مخالف سر میدهد و به گونه ای با بلوار و رودخانه همدستی می کند تا تعلق خود را به شهر ثابت نماید ؛ شهری که اینک در امتداد بلوارها ، سواره هایش با سرعت و پیاده هایش خرامان ، هر دو فارغ از زمان ، مفهوم مکان را جست و جو میکنند .
و باز هم ، رها از سکوت و آرامش و تمرکزی که در باغ های گذشته به سراغمان می آمد ، باغ بلند در کنار بزرگراهی است تا به تماشای کیفیت و کمیت سرعت حرکت سواره هم بنشیند و از هیاهوی شهری دور نماند . شاید این در قبال منظری است که باغ بلند از خود برای سواره ارائه میکند تا اتفاقا اندکی از هیاهوی شهری دورتر بماند .
توجه به کیفیات متفاوتی از این قبیل ، و نیز قضاوت در مورد چرایی و چگونگی حضور در باغهای ایرانی اواخر قرن بیست نیازمند آگاهی عمیق تری است .
جمع بندی
باغ بلند با نظام پنج فصل خود ،گرچه به ظاهر با باغ های گذشته تفاوتهایی دارد لیکن در طراحی آن سعی شده ، جان کیفیات مطلوب در طرح باغ را مورد توجه قرار دهد و از باغ ایرانی هم ایده هایی برگیرد ؛
نظرگاه بالای محوطۀ تجمع را هدیه میکند به افرادی که سالها خاطرۀ زندگی در ایوانهای سرزنده را داشته اند …..
حوض و فواره و آبشار را هدیه میکند به آنها که همواره با صدای گردش آب در آرامش بوده اند …..
عطر بهارنارنج و سرسبزی سرو را هدیه میکند به مردمانی که چنین درختانی ، جز آنها را به سختی می شناسند …..
……………… تا آسمان ، کوه ها ، خاک و …
اگرچه بعضا آنها را از زبان زمان حال روایت میکند و گاه مکان و مخاطب را کم توجه می بیند .
روشن است ، بزرگترین پارک حاشیه ای خاورمیانه در شیراز یکی از بهترین تفرجگاههای شهر محسوب میشود که در خوانایی سیمای شهری نیز بسیار موثر است ؛ ولی کاملا روشن نیست که در برخورد با نقاط مختلف پارک که با رویکردهای گوناگون طراحی شده ، تفاوتها بسیار است . تا جاییکه شنیدیم :
“از ارم و دلگشا و … که بگذریم ، همین پارک چمران را دودستی می گیریم !”
علیرغم اینکه دیدیم فضاهایی از چنین پارک دلنوازی ، دل نوازی نکرده ، با مخاطب خود رابطۀ مناسب ندارد و حتی بخشهایی از آن متروکه می ماند .
پی نوشت
( 1 ) http://setoodehsetoodeh.blogfa.com
( 2 ) http://www.manzar.ws/317.aspx
( 3 ) http://lgodfather.com/?p=221
( 4 ) دانشمیر،رضا/ بدیهه سرایی معماری/ مجله معمار ، ش 8 ، بهار 1379
( 5 ) http://www.mehrdad-iravanian.org/chamran.html
سایر منابع
http://consept.blogfa.com/post-1.aspxn
n http://www.landscape.ir/index.php/weblog/613
سلام دلتون به این حرفها خوش نکنید
من نه شیرازیم نه اصفهانی
شیراز از لحاظ مدیریت شهری در سطح خیلی پایینی قرار دارد
شیراز در برابر شهری مثل اصفهان اصلا شهر به حساب نماید بلکه یک روستای بزرگی هست
شیرازیها اصلا سلیقه کارکردن ندارند
هنر نزد اصفهانیا هست وبس