چکیده:
معماری امروز ایران را می‌توان از جنبه‌های گوناگونی مورد توجه و بررسی قرار داد. برخی جنبه‌ها، هم‌چون جنبه‌ی فنی و اجرایی، از جنس دانش و فن است و همچون سایر عرصه‌های فنی و دانشی، قابل حصول، به‌آوری و آموزش است. بعضی وجوه نیز همچون وجه تاریخی متکی بر اسناد و مدارک و واقعیت‌های تغییرناپذیر و تثبیت شده است. آنچه معماری امروز ما را دستخوش بحران – یا به تعبیری، بی هویتی- نموده است، وجه فرهنگی- اجتماعی آن می‌باشد.
این مقاله با مرور تحولات معماری ایران در دوره‌ی معاصر و پرداختن به اندیشه‌های گونه‌گون در حوزه‌ی هویت و فرهنگ، با نگاهی به وضعیت تحولات جهانی و عنایت به رابطه‌ی ایران و غرب در پدیده‌ی جهانی شدن، به جستجوی مباحث فرهنگی در وضع موجود معماری ایران پرداخته و گسست‌های فرهنگی موجود در آن را مورد اشاره قرار داده و در ادامه، گسست‌‌های فرهنگی معماری را ناشی از گسست‌‌های مشابه در فرهنگ و جامعه‌ی ایران برشمرده است.
این پژوهش در انتها، راهکارهایی را ارائه‌ نموده که این راه‌کارها در حوزه‌های زیر است:
“تغییر نگرش مردم از طریق آموزش‌های عمومی و رسانه‌های جمعی”
“اصلاح نظام آموزش معماری در دانشگاه‌ها”
و در نهایت “تدوین و ساماندهی قوانین و ضوابط”.

واژگان و لغات کلیدی:
معماری معاصر ایران، جهانی شدن، فرهنگ، هویت، کسست‌های فرهنگی، کثرت‌گرایی، آموزش معماری

مقدمه
“فرهنگ و شخصیت”، “هویت، “هویت اجتماعی، “هویت گروهی، “هویت‌یابی، “هویت‌زدایی، “بحران هویت، “هویت ‌های در هم ‌آمیخته و واژگانی از این دست، در ادبیات و فرهنگ دوره‌ معاصر، بسیار نوشته و گفته می‌شوند. این نوشتارها و گفتارها در کلیه‌ بارزه‌ ها و جلوه‌ های فرهنگی، از جمله معماری نیز بیان گردیده است. موضوع رابطه‌ فرهنگ و معماری به عنوان یکی از جنبه‌های رابطه‌ انسان و محیط مصنوع، و با هدف ارتقاء کیفیت آن، چالشی است که متفکران و معماران با بسترها و زمینه‌ های فکری و محیطی مختلف، با آن مواجه ‌اند.
امروزه تعابیر متعددی از وضعیت معماری معاصر ایران، نقل گردیده و می‌گردد؛ به یک تعبیر، “معماری امروز ایران در میان گذشته و آینده معلق و برای یافتن مسیر خود، در تکاپو است. در چنین شرایطی گاه حسرت و خاطره گذشته‏ پر افتخار و زمانی دیگر، معماری متجمل و چشم‌ نواز غرب او را به سوی خود خوانده و از یافتن مسیر حقیقی ‏اش دور می‌ نمایند. لیکن شناخت و دریافت مسیر حقیقی در این میان، راهی بس دشوار است؛ زیرا که از سویی گذشته و سنن ‏ما هنوز سرشار از اندیشه ‌ها و اصول جاودان بوده و از سوی دیگر کنکاش‌ ها و پاسخ‏ های امروزین معماری مغرب‌ زمین نمی‌تواند پاسخی مناسب به شرایط پدید آمده از بستر فرهنگی – اجتماعی سرزمین ‌مان باشد.” (انصاری، 1382) این سرگشتگی میان گذشته و حال و سنت و نوگرایی که تبدیل به مشکل عام و لاینحل جوامع شرقی گشته، شرایطی را بر جامعه حکمفرما کرده که معماری ‌اش در طیفی میان تقلید نمادین از معماری گذشته تا نوعی مقلد مجله‌ای از آخرین تحولات غرب قرار می‌گیرد. دامنه‏ این تقلیدگرایی به حوزه‏ آکادمیک معماری نیز سرایت نموده و چهره‏ ای به ظاهر پیشرو به خود گرفته است، چهره‏ای که با توسل به هیاهوی مباحث نظری، راه را بر هر گونه نوآوری – که رو به سوی حقایق و شرایط اجتماعی ‌مان دارد – مسدود می‌نماید. با یافتن چنین چهره‏ای، معماری پیرو، ما را از پرداختن به معماری پیشرو باز داشته و نسیان و رخوت، جای آگاهی به مسائل و تلاش در یافتن پاسخ‏های کالبدی به آنها را گرفته است.
در این پژوهش با کنکاش در مسائل یاد شده و جست‌ و‌ جوی مباحث فرهنگی در آنها، به چالش‌ های فرهنگی موجود در معماری امروز ایران پرداخته می‌شود؛ هدف از این کنکاش و جست‌ و‌ جو، دست‌ یابی به دسته‌ بندی واضحی از این چالش‌ ها و یا به عبارتی گسست ‌های فرهنگی معماری می‌باشد. این کار با مروری کلی بر تحولات معماری ایران در دوره‌ معاصر و پرداختن به گزیده ‌ای از دیدگاه ‌ها و اندیشه‌ ها در حوزه‌ هویت و فرهنگ و نیز با نگاه به وضعیت تحولات جهانی و عنایت به رابطه‌ ایران و غرب در پدیده‌ جهانی شدن، صورت می‌پذیرد.
معماری امروز، تنوع روز افزون و پرسش‌ های بی‌ پاسخ
ورود جهان به روزگار پس از ‌مدرن و کم ‌رنگ شدن تمامی اصول و ارزش‌ های پیشین، اعم از سنتی و مدرن، سرکشی حقیر‌ترین باورها و پندارها در برابر اصیل‌ ترین آنها، معماری را در برابر معضلی فلسفی قرار داده است. (حجت، 1382) تنوع و تکثر جهان معماری پست‌مدرن، راهی یگانه را برای آینده‌ معماری نشان نمی‌دهد. این تعدد و تکثر را می‏توان در قالب تعدد و تکثر اندیشه در جهان تفکر و فلسفه و هنر ارزیابی کرد؛ وجود تنوع و کثرت و دیدگاه ‏های گوناگون در معماری از اصلی ‏ترین ویژگی ‏های معماری ایران در دهه‌ های اخیر دوره‌ معاصر است؛ اما آیا می‏توان آن‌ را دلیلی بر تحول یا تکامل و یا نشانه‌ رشد معماری معاصر ایران (با این همه کثرت و حضور سبک‌ ها و گرایش‌ های متنوع در آن) دانست؟
با این تنوع چگونه می‌توان مواجه گشت؟ آیا تمامی آنها به یک اندازه دارای ارزش می‌باشند؟ و آیا تنها با تکیه بر یکی از این نگرش ‌ها می‌توان به آسانی سایر نگرش ‌‌ها را طرد و نفی نمود؟ شیوه‌ تعامل این اندیشه ‌ها چیست و چگونه می‌توان از میان این هجمه‌ افکار، راهی مناسب را برگزید؟ … این سؤالات و بسیاری از سؤالات دیگر که ریشه در کثرت اندیشه ‌های این عصر دارند، سؤالات اصلی حوزه‌ فکری و اندیشه‌ای معماری امروز است؛ سؤالات و دغدغه ‌هایی که هر روز مطرح می ‌شوند و هنوز پاسخی نیافته ‌اند.
ما در دنیایی زندگی می‌ کنیم، که عمیقاً تحت تأثیر تعاملات میان نگرش‌ ها، باورها و رفتارهای گوناگون قرار دارد. به بیان دیگر، جهان، فضایی مملو از تعاملات فرهنگی به وجود آورده که موضوع تعلق انسان به فرهنگی مشخص را با تردیدهای جدی مواجه کرده است. در حوزه‌ اندیشه و عمل معماری، چالش فوق با رویکردهای پیچیده ‌تری، جنبه‌ کالبدی و عینی به خود گرفته است. گستردگی دامنه‌ اطلاعات، به بسیاری از اندیشه‌های معماری، جنبه‌ جهانی بخشیده و بسیاری از آثار معماران را مبدل به میراث انسانی کرده است. تمام این دگرگونی‏ ها، در کنار هویت متکثر انسان امروز و در عین حال مسئولیت جدی در برابر حفظ ارزش‏ های فرهنگی و ویژگی ‏های محیطی، باعث ایجاد تصویری از جهان (و نهایتاً نوعی معماری) شده است که به هیچ وجه نمی‌توان آن را با گذشته مقایسه نمود.
معماری امروز، نقطه‌ اتکای روشنی (ایدئولوژیک، سیاسی، اقلیمی و …) ندارد و عمدتاً به تقلید از بیگانه و یا پاسخ‌ گویی به علایق و سلایق تربیت‌ یافته‌ قشرهای مختلف استفاده‌کننده، اکتفا می‌نماید؛ آنچنان‌ که در آثار معماری معاصر، به جز مواردی معدود و انگشت ‌شمار، اثری با ارزش و قابل بحث یافت نمی‌شود. وجود چند نمونه‌ شاخص در سطح کشور هیچ ‌گاه نمی‌تواند با انبوه فعالیت ‏های ساختمانی فاقد اندیشه، آشفته و گاه غیر اصولی که در حال انجام است، مقابله کند. کمبود دانش، نداشتن اعتقاد حرفه ‏ای، کم ‌توجهی به اصالت‌ ها و شناخت ناکافی از فرهنگ، نادیده گرفتن حرمت و اصالت ریشه‏ های ارجمند سرزمین و بسیاری مسائل دیگر از این دست، در کنار یکدیگر این بحران و نابسامانی را موجب گردیده‏اند
“معماری ما حیثیت تاریخی، فرهنگی خود را وا گذاشته و در حالی که چیزی را جایگزین آن ننموده است، در گردابی از گرایش ‌های جهانی (مدرن، پست‌مدرن، دیکانستراکشن و …) و سلیقه ‌های شخصی و رقابت‌ های بازاری، گرفتار آمده است.” (حجت، 1385)
ما، غرب و جهانی شدن
مفهوم جهانی شدن، هم به “در هم فشرده شدن جهان” و هم به “تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل” دلالت دارد. (رابرتسون, 1382) در واقع جهانی شدن به بیان ساده، به معنای گسترش مقیاس، رشد اندازه، سرعت یافتن و تعمیق تأثیر فرا قاره‌ای جریان‌ ها و الگوهای تعامل اجتماعی است. جهانی شدن حاکی از جا به ‌جایی یا دگرگونی در مقیاس سازمان‌ دهی انسانی است که جامعه ‌های دور دست را به یکدیگر متصل می‌کند و دسترسی به روابط قدرت را در مناطق و قاره ‌های دنیا گسترش می‌ دهد. (هلد و مک گرو، 1382)
جهانی شدن در حوزه‌ ها و عرصه‌ های مختلف سیاست، حقوق، اقتصاد و فرهنگ در حال حرکت و فعالیت بوده و می‌باشد. فرم اصلی جهانی شدن در حال حاضر، اقتصادی (کالایی شدن) است که این امر از بین بردن فرهنگ‌ ها و زبان ‌ها را به دنبال دارد؛ به همین دلیل، خودش از بین می‌رود (همانند عربی و لاتین) و به جماعت‌ گرایی ‌های خشونت‌ آمیز (همانند آنچه امروزه در برخی کشورهای عربی مشاهده می‌ شود) تبدیل می‌ گردد.
بیشترین بحث‌ ها، نزاع‌ ها و نگرانی‌ های “جهانی شدن” در دنیا در حوزه‌ فرهنگ می‌باشد. در واقع، مبارزه ‌ها، کشمکش‌ ها، نزاع‌ ها و مخالفت‌ ها بر سر فرهنگ ‌های بومی و خودی در مقابل فرهنگ‌ های غیر بومی و غالباً غربی است. (هانتینگتون، 1378) جهانی شدن حوزه‌ فرهنگ، مقوله ‌ای است که کمتر مستقیماً از آن سخن گفته می ‌شود ولی بیشترین برخوردها و نگرانی‌ ها از این بابت است. به دیگر سخن، بیشتر سردمداران و مسئولین کشورهای غیر غربی بحث و نگرانی اصلی‌ شان بر سر اشاعه‌ سریع محتوای فرهنگ غربی در کشور خود می‌باشند. این در حالی است که از طرفی، شاهد افول نظام ارزشی و فرهنگ جامعه‌ خود در بین مردم (به ‌خصوص جوانان) بوده، از طرف دیگر، پیشرفت روزافزون ارزش‌ های غربی را در جامعه‌ خود می‌بینند. در حقیقت، نسل ‌های جوان ‌تر کشورهای غیر غربی کمتر تحت تاثیر نظام ارزش‌ ها، اخلاقیات، دین، آداب و رسوم و رفتارهای جامعه‌ خود بوده و بیشتر به سمت باورها، ارزش ‌ها و رفتارهای غربی کشیده می‌شوند. در واقع تفکر جهانی شدن مقوله‌ فرهنگ، تعامل و دخالت فرهنگ ‌ها را مطرح می‌کند. یعنی این فرهنگ ‌ها هستند که نخست در پس سیاست ‌ها و اقتصاد قدرت ‌ها ظهور می‌ کنند و سپس در مواقعی به ‌طور مستقیم مطرح می ‌شوند. در این راستا مقاومت‌ هایی توسط فرهنگ‌ هایی صورت گرفته و می‌ گیرد. به عبارتی برخورد فرهنگ ‌ها و در مواقعی برخورد بین تمدن‌ ها پیش می‌آید. “برخورد تمدن‌ها” واژه‌ منتخب ساموئل هانتینگتون – استاد مؤسسه‌ مطالعات استراتژیک جان اولین – است که از نزاع و درگیری زود هنگام هشت تمدن عمده در آینده‌ نزدیک جهان خبر می‌دهد.(در مقابل این تفکر، نظریه‌ “گفتگوی تمدن‌ ها” به رهبری سید محمد خاتمی شکل گرفته است.)
یکی از جلوه‌ های فرهنگی جهانی شدن را می‌توان در حوزه‌ علم، تکنولوژی و نظام آموزشی و پرورشی جستجو کرد؛ این امر به آرامی و با مقاومت اندکی صورت گرفته و می‌گیرد. محتوای علمی نظام آموزش و پرورش در اکثر نقاط دنیا تقریباً مشابه بوده و اکثریت کشورها از دستاوردهای علمی غربی ‌ها تغذیه می‌شوند. حتی در روش‌ های آموزش و برنامه ‌ریزی ‌ها نیز، گونه‌ ای یکسان‌ سازی در دنیا در حال وقوع می ‌باشد. در این حوزه، نه تنها مقاومت چندانی صورت نمی‌ گیرد، بلکه اکثر کشورها با فاصله‌ زمانی متفاوت آنچه که در غرب صورت می‌گیرد را انجام می‌ دهند. تنها نکته‌ ای که بین نظام‌ های آموزشی دنیا بحث ‌انگیز می‌باشد مباحث ایدئولوژیکی، دینی و محتوای فرهنگی است که در کشورهای غیر غربی نسبت به فرهنگ و ارزش ‌های خود بیشتر تمایل نشان داده و در مقابل محتوای نظام فرهنگی غرب، مقاومت از خود نشان می‌دهند. در واقع، این امر بسیار مهم در حوزه‌ فرهنگ، مشکل اصلی را در مقوله‌ جهانی شدن مطرح می‌کند. (نمونه‌ بارز آن مسأله حجاب در کشورهای اسلامی و غربی است). رابرتسون معتقد است که بین‌ المللی شدن برنامه‌ های درسی مدارس، گام مهمی در مسیر دل‌ نگرانی نسبت به وضعیت جهانی است. ولی باید بدانیم که این گام، مبتنی بر این پیش ‌فرض است که اگر کشوری از آموزش و پرورش بین‌المللی سر باز زند – در دنیایی که به‌ طور روز افزون در هم بافته می‌شود – به لحاظ اقتصادی و سیاسی متحمل زیان می‌شود.
نگرانی اصلی تعدادی از کشورها در مقابل جهانی شدن، مسأله‌ تبلیغ و پیشرفت فرهنگ خاص و غیر بومی در جامعه‌ خود می‌باشد. بسیاری از مارکسیست ‌ها، دوره‌ معاصر را به معنای جهانی شدن توصیف نمی‌کنند. بلکه آن را شیوه‌ جدیدی از امپریالیسم غربی می‌دانند که نیازها و مقتضیات سرمایه‌ مالی در کشورهای سرمایه‌ داری عمده‌ دنیا بر آن حاکم است. (هلد و مک گرو، 1382) این در حالی است که خود مارکسیست‌ ها نیز داعیه‌ جهانی شدن اندیشه و مرام خود را داشته‌اند.
در جامعه‌ ما نیز، پذیرش فرهنگ‌ های غیر ایرانی و دادن تغییراتی در آنها (به اصطلاح بومی کردن فرهنگ های غیر ایرانی) از دیرباز در بین ایرانیان رواج داشته است. “یکی از ویژگی ‌های برجسته و نمایان فرهنگ ایرانی داد و ستد سازنده با دیگر فرهنگ ‌هاست. فرهنگ ایرانی از آغاز شکل‌ گیری نه تنها دیواری میان حوزه‌ فرهنگی خود و حوزه‌ فرهنگی اقوام دیگر نکشیده، بلکه یکی از رسالت ‌ها و کارکردهایش فرو ریختن دیوارهای جداکننده‌ فرهنگ ‌های بشری و در آمیختن و به هم پیوستن و تلفیق فرهنگ‌ های گوناگون بوده است. فرهنگ ایرانی در طول تاریخ تحول خود همیشه از فرهنگ‌ هایی که از جهت پیچیدگی و کارآیی در سطحی بالاتر و به فرهنگ‌ هایی که برعکس از این جهت در سطح فروپایه ‌تری بودند، آموزش فرهنگی گرفته است.” (ثلالی، 1380) ولی این‌ بار،این پذیرش و دگرگونی‌ فرهنگی به ‌ویژه در جوانان، کمی بیشتر و مهم ‌تر از گذشته‌ هاست. شاید بتوان یکی از جریانات مثبت در تاریخ فرهنگی ایران را جریان آشتی بین سنت و مدرنیته بر شمرد که توسط اشخاصی همچون میرزا تقی‌ خان امیرکبیر شروع شد ولی ادامه نیافت.
تعامل و ارتباطات بین فرد و مدل‌ های فرهنگی کم‌ کم هماهنگی فرهنگی بین فرد و منبع فرهنگی به وجود می‌آورد. به‌ خصوص اگر توجه به دنیای فرهنگی و نیازهای تماس‌گیرندگان توجه بشود. تامپسون نیز معتقد است که رسانه‌های ارتباطی نوعی بازنگری منش نمادین زندگی اجتماعی و شیوه‌ های ارتباطی نوین در بین مردم را به همراه می‌آورد. (تامپسون، 1380)
در حیطه‌ معماری نیز تأثیر پذیری و تعامل فرهنگی ایران با غرب، بسیار جدی و وسیع بوده است؛ مبین این نکته، وضعیت معماری ما و تحولاتی است که در طی چند دهه‌ اخیر، (از سال 1300 هجری شمسی تاکنون) رخ نموده است. در سرزمین ما، مفهوم شهر و معماری امروزی به کلی با معنی و مفهوم آنها در گذشته فرق کرده است و شهر و معماری امروزی ما، رابطه‌ منطقی، سازنده و تشکل ‌یافته‏ خود را با مفهوم آن در گذشته به تدریج از دست داده و مفهوم جدیدی از شهرنشینی و به تبع آن معماری به جای آن نشسته است. در نوع جدید معماری و شهرسازی، شهرهای ما مستقیماً از دگرگونی‏ های شهر در غرب و در چارچوب صنعتی شدن آنها الگو برداری شده است.
“اما، در بررسی مسیر تحولات فرهنگی و اجتماعی و در پی آن بازتاب کالبدی آنها در معماری سرزمین خودمان، همراه ‏این موضوع کاملاً روشن است که برخلاف روند تحولات تمدن در غرب، فرهنگ و تمدن این سرزمین در زمان حضور اسلام در ایران، عمیقاً از مذهب و اندیشه‏ های معنوی ناشی از آن متأثر بوده و دست‌ مایه ‏های این تفکر، همواره عینیت کالبدی خود را به هیبتی تام و تمام در معماری تجلی بخشیده است. معماری ایرانی، همچون فرهنگ و جهان‌ بینی ایرانی، با معماری غربی فرق می‏کند و تلقی ما از معماری ایرانی با معماری غربی به کلی متفاوت بوده است.” (وحدتی‌اصل، 1385)
در آستانه‏ نخستین تحولات نوگرایی در کشور ما، زمینه‏ فرهنگی، از جمله معماری به نحو ناهنجاری پیوند شکل ‌یافته و ارگانیک خود را با گذشته ‌اش از دست داد و مناسبات جدید معماری که با مناسبات فرهنگی – اجتماعی ما به ‌کلی متفاوت و مغایر بود، جای آن را گرفت. از این زمان به بعد، نه تنها پیوند و ارتباط فکری و فرهنگی ما با گذشته خود قطع گردید بلکه بدون هیچ ‏گونه تعمیق و آینده ‏نگری، معماری وارداتی رواج یافت و بنیادی نهاده شد که حتی تا امروز هم ژرفای فاجعه برای ما روشن نشده است؛ لذا امروزه ناگزیریم برای مقابله با پیامدهای معماری ‌ها و شهرهای شبه ‌مدرن و نیز برای رفع معضلات خود در این حوزه، فقط مُسکن‏ هایی را مصرف کنیم که در غرب تجویز شده‏اند. (این نکات نافی کمک ‌ها و دستاوردهای فناورانه غرب که لازمه‌ پاسخ‌ گویی به نیازمندی‌ های معاصر می ‌باشد، نیست.)
با ورود معماری فرنگی (غربی) به ایران و نیز آموزش آموزه‌ های آن در مدارس کشور، وحدت سنتی به کثرت مدرن، تبدیل گردید. حاصل این تبدیل و ورود به عالم کثرت ‌گرای معاصر، تبدیل هویت واحد معماری ایران، به هویت‌ های کثیر (یا به عبارتی به بی ‌هویتی) بود. در این بی ‌هویتی، عده ‌ای به اقتباس از شیوه ‌های غربی، عده ‌ای به اعمال سلیقه‌ شخصی و گروهی نیز به ارضاء خواست و سلیقه‌ بازار پرداختند و این حرفه به سمت سلیقه‌ های بازاری، تجمل، تزیینات افراطی و گاه عوام‌ فریبی سوق یافت.
امروزه، تلقی ما از شهر و معماری و مناسبات فرهنگی و اجتماعی و به تبع آن مناسبات کالبدی، با ریشه‏ های معماری در گذشته به کلی متفاوت است و ادامه‌ ‏این روند، فرهنگ ما را در تمام ابعاد خود به سرعت دست‌ خوش بی ‏هویتی می‏ کند، چرا که معماری وجودی زنده است که با سایر اندام‏ های جامعه پیوند دارد و اصولاً معماری به عنوان یک پدیده‏ اجتماعی در ارتباط با سایر پدیده‏ هاست. هر گونه کاستی و بیماری در اجزای این پدیده، مستقیماً به سایر پدیده‏ های اجتماعی انتقال می‏ یابد و کل این ارگانیزم زنده را بیمار و مضمحل خواهد کرد. لذا به نظر می‌رسد تا وقتی ریشه ‏های فرهنگ گذشته خود را در معماری نیابیم، این بحران و بیماری وسعت بیشتری خواهد یافت و در بطن سایر مناسبات اجتماعی و فرهنگی ما نیز رسوخ خواهد کرد.
از امام علی (ع) نقل است که فرموده‌اند: “فرزند زمان خویشتن باش!” برای زمانه‌ کنونی، برخی ویژگی ‌ها بر شمردند که آن ‌را از اعصار گذشته متمایز می‌کند. این ویژگی ‌ها در قالب اصطلاحاتی نظیر “جهان ‌شمول مبادلات اقتصادی و فرهنگی”، “انقلاب اطلاع ‌رسانی”، “دهکده‌ الکترونیکی”، “کثرت ‌گرایی، “جامعه‌ی مدنی”، “خردگرایی انتقادی”، “عصر ما بعد مدرن” و نظایر آن بازگو می‌شود. فرزند این زمان بودن، یعنی آشنایی با این تمایز‌ها و توانا بودن در بهره‌ گیری از آنها. (علی پایا، 1384)
پرسشی که باید به آن به دقت و صراحت پاسخ داد این است که آیا این آشنایی و احاطه برای ما حاصل است؟ به عبارت دیگر آیا ما فرزند زمانه خویشتن هستیم؟ بسیاری از شواهد موجود حکایت از آن دارد که چنین نیست. به اعتقاد برخی، ما در تاریخ به یک تعطیلات طولانی رفته بوده‌ایم و اکنون هر چند به لحاظ تقویمی در آغازین سال ‌های قرن بیست‌ و یکم زیست می‌کنیم، از لحاظ معرفتی فرزند این قرن به شمار نمی‌آییم. (شایگان 1989) قرن بیست ‌و یکم به واقع قرن انقلاب ‌ها و تحول ‌هاست؛ قرن نو شدن ‌ها و زیستن در چنین دوره ‏ای با روند بسیار شتابان اختراعات و پیشرفت ارتباطات و گسترش اطلاعات ماهواره ‏ای، اقتصاد مرتبط جهانی، هویت ‌جویی و منزلت ‌یابی اقوام و ملیت ‌ها، افزایش موج مبارزه و کشمکش آرمان ‏ها و نهضت‏ های سیاسی؛ بسیار متفاوت با گذشته‏ هاست و نگرش دیگر گونه را نیز طلب می‌کند
01
معمار، معماری معاصر و مساله‌ هویت
حال با مرور وضعیت فرهنگ در حوزه‌ جهانی، نگاهی به وضعیت معماری معاصر ایران و بحران هویت در آن می ‌اندازیم.
تنوع ‌گرایی، کثرت‌ گرایی و دیدگاه‏ های گوناگون در معماری، از اصلی ‏ترین ویژگی ‏های معماری ایران در دهه‌ های اخیر دوره‌ معاصر است؛ “آنچه در دوره‌ معاصر، در مقابل کثرت ‌گرایی می‌ ایستد، جریانی است که از آن تحت عنوان جریان هویت‌ خواه یاد می ‌شود. از هویت تعاریف متعددی ارائه گردیده است. یک دیدگاه و نگرش [که عمدتاً دیدگاه رایج است] هویت را هویتی مذهبی و ملی (با همان معانی و مضامینی که بر جامعه‌ سنتی حکمفرما بوده است) می‌داند. لیکن در کاربرد آن در معماری، ناگزیر به تعیین دقیق مصادیق خویش می ‌باشد. این مصادیق، طیفی از تقلید عینی آثار تا استفاده از مفاهیم گذشته در کالبدی جدید را در بر می‌ گیرد.” (انصاری، 1385)
در این بین، گروهی نیز با تکیه بر سنت ‌ها، در صدد تداوم آنها هستند. تعبیر ایشان از سنت به معنای تداوم و انتقال گروهی از دانش ‌ها و مهارت ‌ها در طول زمان می‌باشد که لزوماً نه تنها منفی نیست بلکه ضرورتی اساسی برای شکل گرفتن اندیشه ‌ها و مهارت ‌های جدید به شمار می‌رود و اصولاً در کشورهای توسعه‌ یافته‌ کنونی نیز ریشه‌ مدرنیته (که از لحاظ لغوی به معنای امروزی و زمان حال است) در سنت‌ های همین جوامع بوده است. با این تعبیر از سنت، معماری سنتی توافق جمعی و ادراک مشترک را به همراه خود دارد و این توافق و ادراک مشترک، هویتی جمعی را سبب گردیده است. علت این توافق و ادراک مشترک را می‌توان در سه نکته زیر جستجو کرد: “به همراه داشتن گنجینه ‌ای از تجربیات نسل‌ ها”، “اتکاء بر اعتقادات و هنجارهای جامعه” و “انطباق با شرایط بومی و اقلیمی”؛
در مقابل رویکرد سنتی معماری، معماری معاصر برای خود الزامی به جهت رعایت هنجارها و توجه به پشتیبان‌ های فرهنگی و اعتقادی نمی ‌بیند و معمار معاصر، خود را از اندوخته‌ تجربیات گذشتگان بی ‌نیاز می ‌داند؛ برای او یافته ‌های دیگران (گذشتگان و حاضرین) اصالتی ندارد؛ او در پی آنست که هر لحظه، اثری نو – که مثل هیچ اثری نیست – بیافریند؛ برای او حتی تکرار کارهای پیشین خود امری سخیف تلقی می ‌گردد. معمار معاصر، گرفتار فردگرایی و خودمحوری است و پیوسته در تلاش برای خلق اثری متفاوت و دیگرگونه می‌باشد.
“در معماری معاصر، متفاوت بودن حرف اول را می‌زند” (حجت، 1385) و ملاک تأیید و تشویق معمار، خلق اثری متفاوت می ‌باشد. بدیهی است که اصالت دادن به “تفاوت” با داشتن “هویت پایدار” در تضاد قرار خواهد گرفت.
“معماری معاصر، به علت وابسته بودن به سلیقه‌ فردی معماران، فاقد یگانگی و هویت جمعی است و به تعبیری بی ‌هویت می‌باشد.” (حجت، 1384). دیدگاه و نگرش اخیر، تعریف هویت را از جامعه به فرد (افراد) می‌ کشاند و عدم وحدت و توافق در تعریف را، بی ‌هویتی می‌شمارد.
در این شرایط، انگیزه‌ های متفاوتی معماری امروز ما را شکل می‌دهد که می‌ توان آنها را در سه رده‌ زیر دسته ‌بندی نمود:
اول: پیروی از سبک ‌ها و گرایش‌ های جهانی (غربی): این مورد عمومیت ندارد و فقط طرح ‌های خاص و ابنیه‌ با اهمیت (ساختمان‌ های دولتی، موزه ‌ها و …) را شامل می‌ گردد.
دوم: اعمال سلیقه‌ شخصی: آثاری از این دست را – که در سطح کشور عمومیت ندارد – پیشتر در مسکن‌ های انفرادی یا مجموعه‌ های مسکونی نسبتاً گران‌ قیمت می ‌توان یافت.
سوم: پیروی از خواست و سلیقه کارفرما: بخش عمده‌ ساخت و سازهای امروز تحت تأثیر عوامل مختلفی – که در جهت ارضاء سلیقه‌ عامه‌ مردم می ‌باشند – شکل می ‌گیرند.
با دقت در این سه رده‌ انگیزه ‌ای در شکل ‌گیری معماری معاصر ایران، می ‌توان تأثیرپذیری آنها را در حوزه‌ فرهنگ مشاهده نمود. محصول معماری با کلیتی به نام فرهنگ در ارتباط است؛ رابطه‌ میان فرهنگ و معماری در این سه رده قابل بررسی است. “سبک و گرایش غربی – جهانی”، “سلیقه‌ شخصی معمار”، “خواست و سلیقه‌ کارفرما یا سفارش ‌دهنده‌ کار” (که در این دسته، عامه‌ مردم به مثابه‌ استفاده‌ کننده و کارفرمای اصلی مطرح هستند). هر اثر معماری، ممکن است در شرایط مختلف، محصول یکی از عوامل فوق باشد؛ به بیان دیگر معماری، محصول فرآیندی فرهنگی است.
در این میان نمی‌ توان از تأثیر و جایگاه رسانه‌ ها و دستگاه‌ های ایدئولوژیکی، در اعمال و یا تبلیغ سلیقه‌ خاص غافل ماند. این دستگاه‌ های ایدئولوژیکی را می‌توان به صورت کلان تحت عنوان “کانون‌ های تولید اندیشه و فرهنگ” نام برد، که کارکرد همه‌ آنها آموزش علم و انتقال فرهنگ می ‌باشد. این کانون‌ ها در پی کارکردشان، ارزش ‌ها و فرهنگ خاص مورد نظر حاکمیت یا گروهی خاص را انتقال می‌دهند. این پایگاه‌ ها و کانون ‌های فرهنگ ‌ساز عبارتند از: نظام آموزش و پرورش، تلویزیون، ویدئو، ماهواره، اینترنت، روزنامه‌ ها، مجلات و منابعی چون کتاب، سینما، تئاتر، موزیک در گذر از سی‌دی‌ ها که همه‌ هدفشان ترویج فرهنگ می ‌باشد. در واقع می ‌توان گفت که فهم ما از جهان، عمدتاً از طریق این پایگاه‌ ها و کانون‌ ها صورت می‌ گیرد.
تمامی جوامع، امروزه برای ارائه‌ فهم مورد نظر خود و تبلیغ فرهنگ خودی و ارزش‌ های مورد قبول حاکمیت، از این ‌گونه پایگاه ‌ها و کانون‌ ها استفاده می‌ کنند. تعدادی از کشور‌ها مانند ایالات متحده و یا حتی ایران امروز به ایدئولوژی خود اهمیت داده و معتقدند که توان جهانی شدن را دارد؛ لذا از طریق اکثر این کانون‌ های فرهنگ ‌ساز به ویژه ماهواره، اینترنت، روزنامه، کتاب و سینما تلاش می ‌کنند تا فرهنگ خود را به کشورهای دیگر نیز انتقال بدهند.
در کنار این موج عظیم تحولات و نو به نو شدن‌ های جهانی، در داخل کشور و در جامعه‌ ایران، با “کانون ‌ها و پایگاه‌ های متضاد در تولید اندیشه و فرهنگ” رو به رو هستیم؛ کانون‌ هایی که در بسیاری موارد تولیدات و تبلیغاتشان در تناقض با دیگری است. مصادیق این امر را می ‌توان هر روزه در آموزه‌ های دانشگاه‌ ها، مکتوبات و تبلیغات روزنامه ‌ها، برنامه‌ های صدا و سیما و پایگاه‌ هایی از این دست مشاهده نمود. تولیدات این مراکز تمامی جلوه‌ های فرهنگی جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می‌ دهد که معماری (به مثابه وجه کالبدی فرهنگ) نیز از آن بی‌ بهره نیست.

  گسست ‌های فرهنگی در معماری معاصر ایران
از یک منظر، عمده‌ موانع و مشکلات شکل‌ گیری ایده در معماری معاصر ایران در هفت نظام دسته‌ بندی می‌شوند. این دیدگاه عدم حفظ حد و حدود در کمبودها و ازدیادها در این هفت نظام را بحران‌ ساز شگل‌ گیری اندیشه‌ ناب در معماری ایران می ‌داند و کمبود را موجب عقب‌ افتادگی و ازدیاد بیش از حد را مسبب آشفتگی و درهم ‌ریختگی جامعه‌ معماری کشور بر می‌ شمرد. (پورزرگر، 1382) این نظام ‌ها عبارتند از:

  1. نظام آموزشی
  2. نظام صنعتی و تولید
  3. نظام کارفرمایی
  4. نظام اجرایی
  5. سیستم نظارت
  6. نظام پژوهشی، تدوین و نشر
  7. تحولات نظام اقتصادی کشور.

از منظری دیگر، معماری مشتمل بر وجوه و جنبه‌ هایی چهارگانه است که در پرداختن به آن، می ‌بایست این وجوه به طور متناسب مورد توجه قرار گیرند. این وجوه و جنبه ‌ها عبارتند از:

  1. وجه فرهنگی و ارزشی
  2. وجه کاربردی
  3. وجه فنی و اجرایی
  4. معماری به مثابه‌ میراث و ثروت فرهنگی. (حجت، 1385)

چنانچه ذکر شد، معماری جنبه‌ های گوناگونی دارد. برخی جنبه‌ ها، همچون جنبه‌ فنی و اجرایی، از جنس دانش و فن است و همچون سایر عرصه ‌های فنی و دانشی، قابل حصول و به ‌آوری است. بعضی وجوه نیز همچون وجه تاریخی متکی بر اسناد و مدارک و واقعیت‌ های تغییر ناپذیر و تثبیت شده می ‌باشد. آنچه معماری امروز ما را دستخوش بحران – یا به تعبیری، بی هویتی – نموده است، وجه فرهنگی- اجتماعی آن می ‌باشد.
غمامی معتقد است که “بحران گریبان‌ گیر معماری امروز، نه یک مسأله‌ هنری، بلکه یک مسأله‌ اجتماعی است.” (غمامی، 1374) دیر زمانی است که رابطه‌ متقابل “مردم” و “معماری” در این مرز و بوم رو به سستی نهاده است. سرزمین ما که معماری ‌اش “مردم ‌وار” و مردم آن هنرمند و هنرشناس بودند، در تب و تاب رو در رویی با جهان مدرن و معماری بین‌المللی، معیارهای ارزشی خود را گم کرده و با تخصصی شدن و آکادمیک شدن آموزش معماری، رابطه‌ عاطفی و ادراکی مردم با فضای زیست ‌شان روز به روز کمتر و کمرنگ‌ تر گردیده است.
گسست میان مردم و معماری، خسارات و تبعاتی دارد که از دو روی قابل بررسی است؛ اول آنکه مردم جدا از ادراک هنری و معماری، در نبود آثار ارزشمند، هر ساختمان و تولید فرومایه ‌ای‌ را به عنوان اثر معماری می ‌پذیرند، به آن دل می ‌بندند، در آن زندگی می‌ کنند، و دوم آنکه معماری بریده از مردم در حصار تنگ محافل و مکتوبات تخصصی، گرفتار شده و از طریق سرگرم شدن در مباحث و گفت‌ و گو های روشنفکرانه و گاه انحرافی، رسالت و مسئولیت خود (مردم ‌وار و در خدمت مردم بودن) را فراموش می ‌کند.
از یک سو آثار با ارزش معماری گذشته، در نگاه مردم چهره ‌ای کهنه و قدیمی به خود گرفته و دیگر “تاریخی” شده گویی به تاریخ پیوسته و اسباب سرگرمی گردشگران گردیده است و از دیگر سو بناهای جدید نیز از سر ناچاری، مورد پذیرش استفاده‌ کنندگان و کاربران قرار گرفته است. مردم، بدون دخالت و مشارکت در شکل ‌گیری زیستگاه خویش و بی هیچ معیاری برای ارزیابی و بدون کمتر درکی از فضای معماری، زیستن را در زیستگاهی که دیگر “مردم وار” نیست، تجربه می ‌کنند.
پر واضح است که معماری امروز ایران، در هر دسته‌ بندی‌ که از آن و عوامل مؤثر آن صورت می‌ گیرد، از حیث فرهنگی دچار مشکل گردیده است؛ این مشکلات فرهنگی می ‌توانند تنش ‌های شدید، ناشناخته و خطرناک ایجاد کنند. لذا می ‌توان از آنها به سان گسست (یا گسل) یاد نمود. بنابراین به نظر می‌رسد عبور از یک سری گسست برای معماری امروز برای رسیدن به آینده‌ ای در خور تفاخر و زندگی، امری گریزناپذیر است.
گسست ‌های فرهنگی معماری ایران را می‌توان در چهار حوزه و دسته‌ کلی تقسیم ‌بندی کرد. این چهار حوزه به این شرح است:

  1. خواست و نیاز: آنگاه که مخاطب (کاربر معماری)، در طلب خواست خود از معماری و پدیدآورندگان آن است، انبوهی از ناآگاهی و برداشت ‌های نادرست نسبت به “معماری” و “خواست و نیازش از معماری” را با خود به همراه دارد که مانع بزرگی بر سر راه مطالبه درستش می باشد. این ناآگاهی‌ها و نادرستی ‌ها که معلول تصورات غیرواقعی و عموماً انحرافی و تقلیدی و القایی از نیاز و خواست مخاطب در جامعه است، بایستی پالایش شده و گستره و چهره‌ واقعی معماری در پاسخ به نیازها و خواست ‌ها، به مخاطب، نمایان شود. این نگاه، گستره و چهره واقعی معماری، بر آمده از “تاریخ”، “جغرافیا” و “اعتقادات” است. معماری، مسئول ارتقای کیفیت زندگی است؛ لذا در ارتباط با هر دو جنبه‌ “خواست” و “نیاز”، مسئولیت دارد.
    نسبت پاسخدهی فضا به هر دوی این جنبه‌ ها که در جهت اعتلای انسان و در امتداد آن، بقای معنادار او باشد، کیفیت ‌های متفاوتی را به معماری می دهد.
    این امر در بیشتر مواقع توسط مردم و کاربران فضای معماری مطرح می‌شود و ایشان، نیاز و خواست خود را به عنوان کارفرما مطرح می‌نمایند.
    در این حوزه، گسست ‌ها و چالش ‌هایی در “نگرش عمومی (چه تاریخی و چه مفهومی) به معماری”، “مقیاس مواجهه با نیاز و خواست کالبدی”، “افت سلیقه‌ ای و معیاری” در پسند محصول و قناعت به کمینه‌ ها و در نهایت، “ضعف در نیازسنجی واقعی” و درک صحیح برنامه کالبدی را می‌ توان نام برد. (جدول یک)
  2. تولید و عرضه: این دسته از گسست‌ ها که در مدرسه‌ معماری پای می‌ نهند و از آن ریشه می ‌گیرند، در شش دسته‌ زیر قابل دسته‌ بندی هستند:
    • “ارزشی” (مابین معماری ارزش ‌های فرهنگی جامعه)
    • “معنایی – فلسفی” (تکثر و چهل تکه ‌گی هویتی)
    • “کمی – کیفی” (مابین افزایش روزافزون مدارس معماری در برابر کاهش کیفی در آموزه‌ های آنها)
    • “فرهنگی – جغرافیایی” (معماری با بستر حاضر در آن)
    • “آموزه‌ های مدرسه‌ معماری و قلت ارتباط آن با نیازمندی ‌های جامعه”
    • “معنای آموزش و ارتباط آن با تکنیک‌ های آموزش”. (جدول دو)
  3. .ترویج و تبلیغ: این حوزه که توسط رسانه ‌ها و کانون‌ های تولید فرهنگ و اندیشه، هدایت و اجرا می‌شود، با چالش ‌ها و گسست ‌هایی در دسته‌ هایی بدین شرح رو به روست:
    • “ارتباطات کانون ‌های تولید فرهنگ”
    • “جهانی – ملی” و بلاتکلیفی در مواجهه با ورودی‌ های فرهنگی
    • “نگرشی – مفهومی”
    • “انسانی – اجتماعی” (جدول سه)
  4. کنترل و نظارت (توسط قوانین، مقررات و استانداردها): گسست ‌های فرهنگی در این حوزه، مشتمل بر دسته‌ های زیر است:
    • “روح ضابطه و ریشه‌ های مفهومی آن”
    • “انطباق با شرایط اجتماعی – فرهنگی”
    • “وحدت و هماهنگی”
    • “جنبه‌ های فنی و اجرایی”
    • “پشتوانه‌ های حقوقی” (جدول چهار)

Microsoft Word - Az Sitehaye Digar

Microsoft Word - Az Sitehaye Digar

 Microsoft Word - Az Sitehaye Digar
Microsoft Word - Az Sitehaye Digar

جمع بندی و نتیجه ‌گیری:
امروز بیش از هر زمانی ضرورت دارد که اندیشمندان و روشنفکران کشور با توجه به آزمون‌ های دویست ساله‌ اخیر در جهان و در سایر کشورهای در حال توسعه به بازبینی روابط میان سنت و مدرنیته بنشینند تا بتوانند بیش از آنکه این دو پدیده را در تقابل و تضاد با یکدیگر قرار دهند، از سنت ‌ها و میراث فرهنگی موجود در جامعه برای تبیین یک پروژه‌ مدرنیته‌ پایدار استفاده کنند. در این بین ضروری است تا اندیشه‌های مختلف مورد توجه قرار گیرد و از آنها استقبال شود؛ این استقبال نه به معنای پذیرش آنها بلکه به معنای اجازه‌ حضور به آنهاست. تنها در سایه‌ حضور اندیشه‌ های متنوع است که می‌ توان تمامی وجوه هویت جدید را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و آن را شناخت.
ایران باید با تحولات جهانی در تعامل باشد (کما اینکه تاکنون نیز جدا از این امر نبوده است)؛ لیکن ما ریشه‌ های جهانی شدن را گم کرده ‌ایم. جهانی شدن را باید به معنای پذیرش گستره ‏ای بزرگتر پذیرفت و نه به معنای به فراموشی سپردن گستره و بستر پیشین. معماری به صورتی بالقوه در بخشی از ساختار خود نیازمند بهره‌ گیری از تحولات گسترده در زمینه‏ فناوری‏ های مدرن و استفاده از ابزارها و امکانات فزاینده‏ آن است. ضرورتی که غالباً در این دیار نادیده گرفته‏ شده، همانا برقراری تعادل بین آن چیزی است که ذکر شد، با دستمایه‏ های ریشه ‏ای فرهنگی دیرینه، ملی و مذهبی ‏ما.
منظور غایی و نتیجه‏ این نوشتار در این نکته نهفته است که در هزاره‌ سوم – که اکنون در آغاز آن قرار داریم – موفقیت در عرصه‌های مختلف، نصیب افراد، نهادها و اقوامی خواهد شد که با برخورداری از توانایی ‌های معرفتی، شجاعت و بصیرت تصمیم‌گیری، و با نظر به زمینه‌ ها و حوزه‌ های در حال ظهور، به مدد عرضه‌ ایده‌ ها و طرح‌ های جسورانه و جامع، پیشاپیش به استقبال امواج دگرگون ‌ساز تحولات بروند و در مقام یک عامل و بازیگر فعال، و نه همچون یک بازیگر منفعل، مسیر حوادث را در جهت دیدگاه‌ های خود رقم بزنند.
در جهانی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم و از آن بعضاً به عنوان جهان مدرن یا حتی پست ‌مدرن یاد می‌ شود، بسیاری از باورهای کهن فرو ریخته ‌اند و جای آنها را رهیافت شکاکانه نسبت به هر نوع نظام باورمند و اعتقادی پر کرده است. (پایا، 1385)؛ بنابراین در این روزگار بی ‌ارزشی ارزش ‌ها، این سؤال مطرح می ‌گردد که معماری – که به تعبیری، امری فرهنگی و ارزشی است – بر چه اساسی شکل می‌گیرد؟ و در این وضعیت، چگونه می ‌توان از گسل ‌ها یا گسست ‌های معماری و به تبع آن، آموزش معماری، عبور کرد و اصول و مبانی مناسبی را در دستور کار خود قرار داد؟
نباید از نظر دور داشت که محصول معماری، حاصل یک فرآیند است و نه زاییده‌ یک امر خلق ‌الساعه‌ هنرمندانه! لذا برای حصول یک محصول مطلوب، می‌ بایست، فرآیند دستیابی به آن اصلاح شود. نقطه‌ شروع این فرآیند، تغییر نگرش و رویکرد به امر معماری است. در جهت این شروع و خروج از وضعیت فعلی و بازیافتن منزلت والای معماری ایرانی – اسلامی، افزون بر بالا بردن سطح آموزش در دانشگاه‌ ها، باید به پرورش سلیقه‌ عمومی و ارتقاء ارزشی خواسته‌ های جامعه و نگاه فرهنگی به معماری، عنایت کرد.
توجه به این نکته ضروری است که تا زمانی که مردم (کارفرما) خواهان معماری وابسته، تقلیدی، عوام ‌فریب و بی ‌ریشه باشند، تلاش دانشگاه‌ ها در تربیت معماران و تلاش معماران در اصلاح و ارتقاء معماری به جایی نخواهد رسید.
بنابر آنچه ذکر شد، شایسته است که رابطه‌ مردم – معماری، بار دیگر در این سرزمین احیاء گردد و مردم توان تشخیص و ارزیابی فضای زیستی خویش را باز یابند و از فریب ظواهر و زشتی ‌‌های محیط در امان باشند؛ به عبارت دیگر، باید سطح توقع فرهنگی مردم را از فضای معماری ارتقاء بخشید.
در این رابطه بازنگری در آموزش معماری و تعمق در وجه فرهنگی آن، ضرورت می ‌یابد. آموزش معماری مستلزم توجه به آموزش عمومی و هماهنگ ‌سازی پایگاه ‌های تولید اندیشه و فرهنگ در جامعه، و نیز بازنگری آموزش معماری در دانشکده ‌ها می ‌باشد.
گسست‌‌ های فرهنگی معماری، ناشی از گسست ‌‌های مشابه در فرهنگ و جامعه‌ ایران است. این گسست‌ ها در نهایت، آموزش معماری را نیز تحت تأثیر قرار داده است و این آموزش متأثر از وضعیت جامعه، معماری ‌ای را عرضه می ‌نماید که این چرخه را باز تکرار می ‌کند. در پرداختن به این گسل ‌ها و گسست ‌ها، به جای شروع از نقطه‌ آغاز، باید از نقطه‌ پایان (آموزش) آغاز کرد.
بنابراین راه ‌های ارتقاء کمی و کیفی معماری و افزایش سطح توقع فرهنگی مردم از فضای معماری را می‌توان چنین تبیین کرد:

وظیفه‌ معماران است که برای جلوگیری از تخریب ناشی از این آسیب ‌ها، درمان آنها و ایجاد موقعیت‌ های بهتر در هر یک از حوزه‌ هایی که در آنها بروز کرده ‌اند، دست به ابتکارش زده و فضای معماری کشور را در قالب‌ های جدیدی به تصویر کشند؛ تصویری که بتواند گسست‌ های معماری ایران را مدیریت و درمان کند.
منابع و ماخذ :

"دانلود فایل های پیوست مطلب"
-----------------------------------------------------------------------------------------
Icon of گسست های فرهنگی در معماری دوره معاصر ایران گسست های فرهنگی در معماری دوره معاصر ایران (245.5 KB)
       تعداد دانلود: 9
       زمان آخرین دانلود: پنج‌شنبه, 4 ژانویه 2018
------------------------------------------------------------------------------------------

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *