نگاهی بر فضاي گورستان از منظر انسانشناسی مکان
شبنم السادات اسمعیلی
برگرفته از سایت anthropology.ir
بزرگراهها در دوران معاصر تجلي حضور پررنگ مفهوم «سرعت» در زندگي امروز هستند و پاركها بر اساس تقسيم زمان روزمره زندگي به «اوقات كار» و «فراغت از كار» تجلي مفهوم اوقات فراغت شدهاند.
در فرهنگهايي كه آيين مرگ، با به خاك سپردن همراه است، تجلي مفهوم مرگ بر فضا گورستانها را به وجود آورده و اين مكانها در دورههاي مختلف ويژگيها و كيفيات متفاوتي را وابسته به نوع تلقي جامعه از مرگ پيدا كردهاند.
میتوان فضای گورستان را از این منظر در فرهنگها و سرزمینهای گوناگون مورد مطالعه قرار داد و چگونگی تأثیرگذاری مفاهیم، مناسک و آئینهای مرتبط با مرگ را در هر فرهنگ بر چگونگی شکلگیری فضای گورستان شناخت. این به معنای بررسی تأثیر فرهنگ بر سازمانیابی یک فضا است. اما از سویی دیگر نیز میتوان به این رابطه پرداخت. اینکه چگونه تجربه افراد از فضای گورستان بر فرهنگ تأثیرگذار است. این مقاله به بررسی این موضوع در سه محور میپردازد.
ارتباط يك انسان با فضا، منوط به برقراري ارتباط فرد با مكان از يك سو و روابط اجتماعي است كه در آن مكان شكل ميگيرند. به اين معنا، كيفيت يك فضاي شهري از يك سو از منظر چگونگي ارتباط آن با افراد و از سويي ديگر، با روابطي كه درون آن فضا شكل ميگيرد قابل سنجش است. در اینجا، مسئله اصلي سنجش ارتباط است. اين ارتباط از يك سو ميان فرد و مكان برقرار ميشود و از سويي ديگر، میان افراد با یکدیگر. از آنجا كه اين ارتباط همواره در بستري از مكان رخ ميدهد، مكان، نظم فضايي آن و معناهاي مترتب بر آن، بر اين ارتباط تأثيرگذار است. مكان به رأس سوم ارتباط انسان و انسان تبديل ميشود.
از اين رو مطالعه گورستانها از اين منظر نيز، اين دو وجه را مد نظر قرار ميدهد.
ارتباط فرد با گورستان
- گورستان، مكاني جايگزين يك انسان
كيفيت و غناي تجربهاي كه از هر مكان براي يك انسان شكل ميگيرد وابسته به ارتباطي است كه هر فرد با مكان برقرار ميكند. گورستان از اين منظر واجد يك ويژگي منحصر به فرد است.
گورستان، مكاني است كه به يك انسان منتسب میشود و طول دوران زندگی وی، خاطرات و یادها، در آن به نشانهاي فيزيكي تبديل ميشود. از اين رو مكان، خصلت انساني يافته و تشخص مييابد. در چنين شرايطي، رابطه فرد با گورستان تبديل به رابطه ميان انسان و انسان ميشود. آنكه در زير خاك آرميده است، مخاطب واقع ميشود، هرچند آن مخاطب خاموش باشد. به سبب اين ويژگي، به تنوع شخصيتهاي مدفون در هر گورستان اين مكان چهره ديگرگونهاي به خود ميگيرد.
مزار عموم مردم، شخصيتهاي مقدس، قهرمانان ملي، هنرمندان و …، هر يك كيفيت متفاوتي از فضاي گورستاني را ايجاد ميكنند و بنا بر ويژگيهاي دفنشدگان، آنچه در اين فضاها اتفاق ميافتد، معانی متنوعی مییابد.
در مواردي كه در گورستان، شخصيتي شناختهشده براي یک جامعه، به خاك سپرده شده است، اين رابطه انساني ميان فرد و مكان تبديل به يك تجربه نسبتاً مشترك اجتماعي ميشود. افراد يك جامعه با حضور در اين فضا، با فردي كه همگي وي را ميشناسند رابطه برقرار ميكنند. هرچند اين رابطه در هر مورد شخصي است، اما وجه قابل توجهي از اشتراك را با خود دارد.
مطالعات نشان ميدهد كه حضور يك شخصيت شناختهشدة اجتماعي در يك گورستان، وجود این فضا را در ميان يك پهنه مسكوني و در آنجا كه جريان زندگي روزمره جاري است، پذیراتر کرده است. در اغلب مواقع در اين شرايط، نام مكان از واژه عام گورستان به اسم خاص تغيير نام يافته و به نام آن شخصيت شناخته شده است.
نمونه بارز چنين مواردي، مزار شخصيتهاي مقدس و مشهور امامزادگاني است كه در جوار آنها گورستان يك محله يا يك روستا شكل گرفته است. - مشاركت درنظم فضايي گورستان (داشتن نشانهاي شخصي در يك مكان عمومي)
آنچه صحنه فضايي در يك مكان را میسازد، اعم از نظم فضایی و عناصر و نشانهها، بیان فيزيكي معناها هستند و به تبع آن بر رابطه انسان با يك فضا، هنجارها و قوانين هر فضا و همچنين رفتارهايي كه در يك فضا صورت ميگيرند، تأثيرگذار است. نظم این صحنه در اكثر مواقع از طريق مالكان فضا و كساني كه قدرت بيشتري براي اداره مكان دارند، ايجاد ميشود و از طريق آن، رفتار ديگران در قلمرو خود را تحت كنترل در ميآورند. هرچه چيدمان فضايي يك مكان، تعريفشدهتر و متعينتر باشد، حضور فرد غريبه و رابطهاي كه وي با مكان برقرار ميكند، ضعيفتر است.
از اين منظر انواع فضاها را ميتوان بر حسب ميزان امكان دخل و تصرف و ثبت نشانه شخصي بر يك فضا در يك طيف قرار داد.
در ابتدای این طيف، حضور در قلمرو ديگري بدون اجازه هيچ دخل و تصرفي در مكان جاي ميگيرد و در انتهاي طيف، قلمرو شخصي با اختيار تام براي انتخاب عناصر صحنه و چيدمان فضايي وجود دارد. فضاهاي عمومي بنا بر نوع و ويژگيهايشان در ميان اين دو حد قرار ميگيرند. قلمروهاي عموميِ بدون اجازه دخل و تصرف و فاقد نشانههاي فيزيكي فردي به ابتداي طيف نزديكتر، فضاهاي عمومي با امكان نسبي داشتن نشانههاي فردي در ميانه و فضاي خصوصي متعلق به هويت اجتماعي يك گروه، در نزديكي انتهاي طيف قرار ميگيرند.
هرچه از ابتداي طيف به سمت انتهاي آن پيش ميرويم، از فضاهاي رسمي يا فضاهاي خصوصي ديگري به عرصه خصوصي خود نزديكتر ميشويم. از فضاي اتاق مدير يك سازمان بزرگ از منظر يك كارمند تازهوارد كه حركتدادن كوچك يك صندلي نيز در آن مشكل است، تا اتاق شخصي هر فرد با آرايش، تزئينات و نشانههايي كه دال بر هويت شخصي است.
به غير از اتاق شخصي، ميز كار خود در محل كار و در سطحي فراتر از فرد، در خانه خودتان در كدامين فضا، نشانههاي فضايي كه مشخصاً متعلق به شما يا خانواده شما باشد وجود دارد؟ در اینجا مراد، نشانههاي رسمي و هنجارمند هستند. به این معنا که شما اجازة ایجاد نشانهای در آن فضا و دخالت در صحنه آن را داشته باشید. نشانههاي غير رسمي براي بيان هويتهاي فردي و گروههاي اجتماعي بر ديوارها و كف شهر، بررسي ديگري را طلب ميكند.
ممكن است يك صندلي، يك درخت در يك پارك، يك ميز در يك رستوران، به سبب مراجعه مستمر يا رخدادن اتفاقي خاطرهانگيز به فضايي خاص در حافظه فرد تبديل شود و با آن نسبت به هر فضاي مشابه ديگر رابطه نزديكتري را احساس كند، اما به سبب اينكه جزئي از مايملك عمومي است، اين معنا هيچگاه صورت عيني به خود نميگيرد و نشانهاي فيزيكي دال بر اين رابطه ايجاد نميشود.
گورستان در ميان فضاهاي عمومي، فضايي است كه عليرغم اين كه عناصر مرتبط با هويت جمعي را در خود دارد، به صورت انفرادي و در گروههاي خانوادگي نيز، ارتباط با مكان به طور خاص وجود دارد. گورستان فضايي است كه مشاركت عموم در طراحي و نظم فضايي آن براي ثبت عناصر خاص وجود دارد. چگونگي آرايش قبر، انتخاب سنگ نبشته قبر، طراحي يك حريم خصوصي در پيرامون مزار، كاشت گياه بر بالاي مزار و …، همگي سبب ميشوند كه قطعهاي كوچك از يك فضاي عمومي، رابطهاي شخصي و داراي نشانة فيزيكي دال بر اين رابطه با فرد برقرار كند. اين رابطه در اين فضاي كوچك، بر رابطه با كل مكان تسري مييابد و فضاي گورستان را به مكاني آشنا تبديل ميكند.
مطالعات نشان ميدهند كه نمونههايي وجود دارند كه همچنان، عليرغم توقف خاكسپاري و تغيير عملكرد مكان، تمايل براي ايجاد چنين نشانههايي وجود دارند.
- فضاي گورستان و تجربه زمان
تجربه زمان و گذر آن وابسته به قدرت ذهني انسان در حفظ و نگهداري وقايع گذشته است. آنچه به نام قدرت حافظه ناميده ميشود، هرچند اين قدرت ذهني، امري فردي است اما توانايي انسان در برقراري ارتباط منجر به شكلگيري حافظه جمعي نيز ميشود. «عليرغم شخصي بودن خاطره، ما آن را با ديگران تقسيم ميكنيم. خاطرهاي كه به اشتراك گذاشته ميشود، مقامي اجتماعي مييابد. اگر من ميتوانم خاطراتم را بازگون كنم، به اين دليل است كه بازگو كردن، يك عمل اجتماعي است.» (ريكور، پل،1373) از آنجا كه زندگي در بستر مكان ـ زمان رخ ميدهد، حافظهها و خاطره متصل به مكان در آن مکان و در زمان حال، باز تجربه ميشوند. حافظه فردي در طول مدت زمانِ حيات يك فرد و در فضاهاي خاصي شكل ميگيرند. حافظه جمعي از طريق ابزارهاي مختلف انتقال سنت در بستر اجتماع منتقل ميشوند. زبان چه در قالب روايتهاي شفاهي و چه اسناد مكتوب و نوشتار از مشهورترين اين ابزارهاست. مكانها نيز جايگاههاي حافظه هستند و تداوم نشانهها و هويتهاي تاريخي يك مكان، اين حافظه جمعي را منتقل ميكند.
فضاهاي ديرپا و عناصر تاريخي درون يك شهر، نه تنها خود از طريق نشانهها، روايتكننده يك تاريخ و شكلدهنده به يك خاطره جمعي هستند، بلكه بستر مكاني و عيني روايتهايي هستند كه از طريق شيوههاي ديگر ابزار ارتباطي، همچون روايت شفاهي منتقل ميشوند. اين روايتها با اتصال به اين مكانها به صورت يك صحنه مكانمند و دارای نشانههای مرئی بازسازيشده و در خاطره نسلهاي آتي ثبت ميشوند.
گورستانها فضاهاي ديرپاي شهري هستند كه ميتوان از طريق آنها بخشي از تاريخ يك شهر را شناخت و زمان تاريخي را در آنها تجربه كرد.
از جمله آسيبهايي كه شهر تهران با آن روبهرو شده است، از دست دادن تدريجي فضاهايي است كه نشانههاي تاريخي خود را حفظ كرده باشند و به دليل آهنگ تغييرات فضاها، اين دگرگوني آنچنان سريع رخ داده كه حتي فضاهايي كه نسل دهه 40 و يك نسل پيش از آن كه همچنان در شهر زندگي ميكنند و حلقه ارتباطي زنده ميان نسل جديد با گذشته و راويان زنده خاطرههاي جمعي هستند، برايشان امكان تجربه فضاهايي كه در دوران كودكي و جواني تجربه كردهاند، وجود ندارد. اين رخداد آسيبهاي ذيل را در پي دارد:- فاصله گرفتن تدريجي اقشار ميانسال و كهنسال از شهر و غريبه شدن با آن. عدم امكان بازسازي حافظههاي شخصي در فضاي شهر و كمعمق شدن رابطه ميان اين اقشار با فضا و محدودشدن آن به رابطهاي در حد زمان حال؛
- بيمكان شدن روايتهايي كه نسل گذشته ميتواند براي نسل جديد بازگو كند و در نتيجه آن، كاهش ميزان خاطره جمعي و به تبع آن هويت جمعي كه بخش مهمي از آن را گذشته تشكيل ميدهد؛
- كاهش ارتباط ميان نسل گذشته، ميانسال و جوان، به دليل فقدان فضاهايي كه امكان تجربه عميق مشترك در آنها صورت گيرد.
منابع:
1. فکوهی.ناصر.1383. انسانشناسی شهری. نشر نی.
2.ريكور، پل، 1373، خاطره، تاريخ، فراموشي، در مجله گفتگو.
3-Rapoport,Amos,1999,”Spatial Organization and the Built enviroment”,in , Ingold,Tim,1999,Companion Encyclopedia of Anthropology”, London, New York, Routledge,pp 460-502.
4- Miller, DeMond Shondlel & Jason David Rivera, 2006“Hollowed Ground, Place and Culture, The cemetery and the creation pf place”in space and culture, vol.9, no.4, November 2006:334-350.