و آنگاه که قدم در جاپای تاریخ نهاد، گویی یافت آنچه تا کنون حتی نمی شناخت، آن ها که از درون می طلبید و در کمال ناآگاهی تنها نبودش را حس می کرد …
بی گمان، یکی از نکات مهم و قابل توجه در فضاهای معماری یا غیرمعماری، که آدمی در هر بازدید از این فضاها به دنبال کشف آن می‌باشد، وجود دیدها و مناظر مناسب و چشم نواز است؛ زوایایی از دید که قاب‌هایی متناسب با خواست درونی هر فرد را در ذهنش می سازد و می تواند مشابه یا متفاوت باشد.
در طول بازدیدهای انجام شده از بازمانده های تاریخی مختلف غرب کشور، نظیر مجموعه سلیمان، غارهای طبیعی و بعضاً دست ساخت کرفتو، روستای پالنگان، مجموعه تاق بستان و کوه های بیستون و …؛ یکی از نکات قابل توجه، نحوه گزینش قاب های دید توسط افراد مختلف است. نکته ای که شاید به دلیل وضوح ظاهری اش هیچ گاه ذهن، مشغول چرایی آن نشده است.
قاب هایی که در بسیاری موارد مشابه می نمود، تا حدی که در صورت توجه به تصاویر  ثبت شده می‌توان در موارد بسیاری تصویر افرد دیگری که در حال ثبت تصویر از همان قاب هستند را مشاهده نمود.

01

02

آیا می توان این امر را اتفاقی تلقی کرد؟
طبیعتا خیر. حال، برای یافتن چرایی این مسئله می‌توان دو دلیل ذیل را مورد بررسی قرار داد:
که البته این دو از لحاظ ارتباطی که با حافظه پنهان آدمی دارند، شبیه می‌باشند.
نخستین دلیلی که شاید در اولین نگاه به ذهن هر معماری می تواند برسد،  عمد معمار سازنده ی بنا یا منظر خاص برای ایجاد دیدی خاص به نقطه عطفی در مجموعه می باشد. مانند آن چه در تخت سلیمان، شاهد آن بودیم.
در صورتی که دلیل دیگر مرتبط با زندگی شهری و امروزه ما و در نتیجه تمایل ناخودآگاه به دیدن مناظری متفاوت از شهر است. تمایل به رویت رنگ های خاصی چون سبز، خاکی و آبی آسمان در تضاد با رنگ های تند شهر. تمایل به دیدن فضاهای آرام و خلوت در تضاد با فضاهای پرهیاهو و مملو از جمعیت شهر. تمایل به دیدن صمیمیت و بی تکلفی موجود در فضا در تضاد با پیچیدگی های آزاردهنده شهر و …  نکته مهم در این موضوع این است که شاید این قاب های منتخب انسان شهری شده از مناطق روستایی و بکر به هیچ وجه تصویر زیبا و قابل گزینشی از طرف روستایی درگیر با مسائل آن منطقه نباشد و برعکس آن‌ها را تنها صحنه‌هایی یادآور سختی ها و مشقت های زندگی خود بداند.
اما آیا آنچه که ما آن را هدف معمار در ایجاد دید و منظر می‌نامیم، همواره می‌تواند موثر باشد؟
بر اساس بیانات ذکر شده و به گمان نگارنده، خیر. زیرا با نتیجه گیری از آنچه تا کنون بیان شد، می‌توان اینگونه دریافت که چه بسیار اهداف منظرین و دید که معماران پیشین داشته و از چشمان ما غایبند زیرا آن‌ها متناسب با دید و خواست درونی انسان‌های آن دوران شکل گرفته و دید ما براساس نیازها و خواست های درونی انسان شهری امروز می‌نگرد.
در نتیجه تنها آن صحنه‌های مد نظر معمار، امروزه نیز به دید ما می‌آیند و چه زیبا می‌آیند که هنوز از فطرت و خواست درونی مردم این دوره دور نشده‌اند. البته در این میان تجربه مشترک، اموزش و به نوعی ذهنیت شکل گرفته مشترک مخاطبین فضا که در این تجربه همسفران سفر کردستان که تقریبا همگی دانشجویان معماری و معماری منظر پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بودند نیز در انتخاب قاب دید بی‌تاثیر نیست، در این بین انتخاب قابهایی متفاوت با دانشجویان معماری توسط یکی از همسفران که دانشجوی نقاشی پردیس هنرهای زیبا بود در این بحث آموزنده می‌نمود.
در انتها، می‌توان دلیل عمده نحوه گزینش قاب های تصاویر را در درون آدمیان جست، آنچه که از درون نیاز است و در برون نیست. این امر سبب تشابه قاب‌های منتخب از سوی تعدادی انسان که با شرایط زندگی نسبتا یکسانی زیسته‌اند، می‌شود. در واقع این واقعیت، به راحتی قصد و هدف معمار را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *