پرسش: قرار است اين مطلب آغاز و درآمدي باشد بر موضوع منظر و ارتباط آن با انسان و جامعه. اما پيش از هر چيز اين پرسش به ذهن مي آيد كه آيا در حالي كه موضوع “منظر” خود موضوع چندان مشخص و معيني نبوده و اين مساله از نوپا و ناشناس بودن آن (خصوصاً در كشور ما) و – بسيار مهم تر – از گستردگي و پيچيدگي اين رشته و وجود زمينههاي فراوان مرتبط يا وابسته به آن ناشي مي شود، مي توان دست به بررسي و تحليل ارتباط آن با موضوعات ديگر زد، به ويژه موضوعات پيچيده اي چون انسان و جامعه (كه خود مانند منظر از ده ها زمينه و تخصص ديگر تشكيل شده اند.)
پاسخ: اگر كمي بيشتر دقت كنيم متوجه خواهيم شد كه پاسخ به نوعي در خود پرسش نهفته است. درست است كه نمي توان تعريف دقيق و جامع و كاملي براي “منظر” ارائه داد و آن را محدود به دامنه و زمينه ي خاصي نمود، اما يك راه شناخت و تعيين دقيق تر آن، جستجو و بررسي و تحليل بيشتر ارتباط “منظر” با موضوعات و زمينه هاي گوناگون ديگر است. يكي از مهم ترين اين موضوعات، “انسان” به عنوان به وجودآورنده – چه ذهني و چه عيني – و مخاطب اصلي منظر (تنها مخاطب؟) است. “جامعه” به عنوان مجموعه اي از انسان ها و به عنوان يكي از اصلي ترين و تاثيرگذارترين بسترهاي زندگي انسان، يكي ديگر از اين زمينهها است.
منظر به عنوان منظر:
تاكيد بر عدم استفاده از تركيب “معماري منظر” و استفاده از واژهي “منظر” – به تنهايي – در اين نوشته با هدف نگاهي جامع تر و فراگيرتر به اين موضوع صورت گرفته است. چرا كه “معماري منظر” (كه تصور و برداشت عامه از “منظر” است.) را ميتوان يكي از همان زمينه هاي وابسته يا زيرشاخه ها، براي موضوع بسيار كلي تر و وسيع تري دانست كه در اينجا با نام “منظر” مورد بحث است. از طرف ديگر وقتي از رابطه ي انسان و جامعه با منظر سخن ميگوييم، به نظر ميرسد كه “منظر” با معنايي كلي تر و وسيع تر، زمينه هاي بيشتري براي بحث و گفتگو و تحليل فراهم ميكند، تا فقط “معماري منظر”.
منظر: “آنكس كه ميبيند و آنچه ديده ميشود.”
به هرحال براي تعيين حوزه ي اين پهنه ي وسيعي كه از آن سخن ميگوييم بايد نقطهاي را براي شروع در نظر گرفت. حال كه قصد داريم اين موضوع را از منظري فراگير و كلي بررسي كنيم، از خود واژه ي “منظر” آغاز ميكنيم. با در نظر نگرفتن اين نكته كه اين واژه برگردان يا در واقع معادلي براي واژه يLandscape است و با استفاده از دانش عمومي از زبانمان (كه شامل احاطه اي جزيي بر زبان عربي نيز هست)، دو معناي عمده و اصلي را ميتوان براي “منظر” در نظر گرفت: نخست معناي “منظره” يا “جلوهاي كه تماشا و ديده ميشود” و دوم معناي “محل ديدن و تماشا كردن”.
در اينجا با فراتر رفتن از معناي اصلي، دو مفهوم و معناي متقابل؛ 1.”آن كس يا آنچه كه ميبيند.” يا “جايي كه از آن ميبينيم” و 2.”آنچه ديده ميشود.” و به عبارتي ديگر “آن گونه كه موضوعي ديده ميشود.” به ذهن ميرسد.
منظر مردم، منظر و مردم، منظري براي مردم
پيش از ادامه ي بحث بايد يادآوري كرد كه دو مفهومي كه در بخش پيشين به آنها اشاره شد، به عنوان معناي واژه ي منظر نبوده، بلكه دو مفهوم متقابل و اصلي هستند كه ميتوان در تلاش براي انجام تقسيم بندي اي كلي از آن در نظر گرفت. به اين ترتيب در جهت ايجاد ارتباط با موضوعات مورد بحث و بررسي، ميتوانيم دو مفهوم متقابل مشابه را هم براي “منظر مردم” يا “منظر جامعه” در نظر بگيريم:
- مردم چه چيز را ميبينند؟ چه چيز را ميخواهند ببينند؟ مردم چگونه به شهر و جامعه و محيط زندگيشان نگاه ميكنند؟ (چه نگاه به مفهوم بصري و هم نگاه معنايي)
- مردم چگونه ديده ميشوند؟ چه رفتارهاي آشكاري در آنها ديده ميشود؟ چه رفتارهايي از مردم را ناديده گرفتهايم؟ دوست داريم مردم چگونه ديده شوند؟…
اينها تنها چند نمونه و مثال از سوالات و موضوعات بسياري است كه با نگاهي به بحث “منظر و ارتباط آن با انسان و جامع” از ديدگاهي كه در اينجا درباره ي آن صحبت شد به ذهن ميرسد و البته فراموش نكنيم كه در مسير طرح پرسش ها و رسيدن به پاسخ ها بايد تا جايي كه ممكن است از بحث هاي كاملاً تخصصي جامعه شناسي و رفتارشناسي و … دور شد و از ديد “منظر” و يك “معمار منظر” به اين موضوعات نگاه كرد.
مثال
براي درك بهتر آنچه گفته شد، ذكر يك مثال كمك بسياري خواهد نمود:
شكي نيست كه مهم ترين بستر موجود براي مشاهده و بررسي رفتار يك جامعه، “شهر” است. جايي كه عمده فعاليت ها و تعاملات اجتماعي مردم صورت ميگيرد. اما در بسياري موارد در مشاهده و بررسي شهرها آنچه بيشتر مورد توجه است، كالبد شهر است و وقتي از “منظر شهري” صحبت ميكنيم، عناصر زنده و پويا و مهم آن را فراموش ميكنيم: انسانها، مردم يا همان جامعه ي شهري.
مهم ترين و بهيادماندني ترين خاطراتي كه از بازديد از چند شهر بزرگ و مهم اروپايي براي من به جاي مانده، نه كليساها و بناهاي عظيم و نه موزه هاي مجلل و نه جلوه هاي تكنولوژيك اين شهرها، كه شور و هياهو و تكاپوي مردم و حضور پويا و شاديبخش و هيجانانگيز آنان، چه در مراكز تجمع و مراكز توريستي شهرها و چه در كوچه پس كوچه ها و ميادين كوچك و خلوت تر شهرها است.
اين خاطرات همواره با نوعي حسرت از نبود چنين شادي و هيجاني در شهرهاي كشورمان همراه است. به جاي آن در شهري چون تهران، حتي همهمه اي عصبي را شاهد هستيم. گرچه دلايل بسياري نيز ميتوان براي چنين مشكلي نام برد – از جمله دغدغه هاي اقتصادي و معيشتي بسياري مردم يا دلايل روانشناسي و جامعه شناسي و … – اما پيش از اين ها اين پرسش را بايد مطرح كنيم كه: آيا شهرهاي ما فضا و مكاني براي بروز اين رفتارها به مردم دادهاند؟
شايد پاسخ اين باشد كه فرهنگ درون گراي مردم ما است كه اين تفاوت رفتار اجتماعي را نتيجه داده است. اما از آنجا كه فرهنگ، شكل زندگي را تعيين ميكند و شكل زندگي، فرهنگ ما را تعريف ميكند، آيا نميتوان كمبود همان زيرساخت ها و فضاهاي جمعي شهري را دليل اصلي شكل گيري فرهنگ درون گرا و متفاوت مردم ما دانست!؟ وارد شدن به اين چرخه ي ظاهراً بيمبداء و مقصد، ما را از بحث اصلي منحرف خواهد كرد، چرا كه اين سوال، خود سرآغازي بر بحث هاي تاريخي و معماري فراوان ديگري خواهد بود.
جمع بندي
در جمع بندي اي بر اين مثال و بر اين مقاله باز هم پرسش هايي مطرح ميشوند: زماني كه از نابساماني شهرها و منظر و نماي شهري صحبت ميكنيم، چقدر به جاي انتقاد از نماها و تابلوهاي ناهماهنگ يا خط آسمان آشفته، به جايي كه مردم از آن ميگذرند، در آن ميايستند يا مينشينند توجه ميكنيم؟ از مبلمان شهري صحبت نميكنيم، بلكه منظور حضور خود مردم به عنوان عنصري در منظر شهري است. چقدر به پويايي يك فضا با حضور مردم و برخوردها و تعاملات آنها در آن فضا ميانديشيم و بها ميدهيم؟ چقدر ميدانيم كه مردم كجا دوست دارند بايستند، كجا راه بروند، چه ببينند و …؟ چرا در شهر تهران مكاني براي نشستن، براي لحظهاي ايستادن و لحظهاي تامل نميتوان يافت، مگر در معدود پارك ها؟ آيا اهميت اين موضوعات كمتر از ساماندهي نماهايي است كه به زحمت، جزيي از آن را با ايستادن و سر به بالا گرداندن در يك كوچه ي تنگ مي توان ديد؟
نقطه سر خط
اگرچه دانش تخصصي جامعه شناسي و انسان شناسي و … در اين زمينه ها بسيار مفيد خواهد بود، اما هر معمار منظر خود به عنوان يكي از اعضاي اين جامعه و يكي از مردم، ميتواند به بسياري از اين پرسش ها پاسخي دهد. ميتواند خود پرسش ها و چالش هاي جديدي را مطرح كند. ميتوان به بحث و بررسي پيرامون منظر اجتماعي در شهرها پرداخت. از نابساماني ها گفت و از راهحل ها. پيشنهادها و طرح ها. منظر شهري، منظر جامعه، منظر مردم …