چکیده :
این نوشتار که به جستجوی منظره پردازی نظامی در هفت پیکر می پردازد مشتمل بر دو بخش است: در ابتدا مقدمه ای که شامل فرضیه سمبلیک بودن منظره سازی نظامی است بیان می شود و پس از آن مطلبی در باب این منظومه و داستانهای هفت گانه آن به صورت کلی آورده می شود و در مورد بهرام گور شخصیت اصلی داستان وخواستن هفت دختر از هفت اقلیم ، ساختن هفت گنبد با هفت رنگ برای آنها که هر کدام منسوب به سیاره ای است و گذراندن هفت روز هفته در این گنبد ها بحث می شود و سپس به اهمیت عدد هفت در بین ملل و مذاهب و تقدس آن در آیین مهر پرداخته می شود.
در بخش دوم عناصر سازنده باغ در اشعار هفتگانه و افسانه های مربوط به آن و ابیات موضوعات مورد بحث، معرفی می شود و به منظره سازی خاص نظامی در اشعار و افسانه ها پرداخته می شود و در پایان در بخش نتیجه گیری نشانه بودن عدد هفت در داستانها و انتقال پیام و شهود نظامی بیان می شود.

کلمات کلیدی :
بهرام گور، هفت دختر، هفت اقلیم، هفت گنبد، هفت رنگ، هفت روز هفته، هفت سیاره ، هفت افسانه، سمبل سازی ،انتقال پیام و دریافت

مقدمه :

ای جهان دیده بود خویش از تو      هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت بدایت همه چیز             در نهایت نهایت همه چیز

هفت پيكر نظامي گنجه اي، يكي از شاهكارهاي ادبي جهان به شمار مي آيد که شاعر، اين مثنوي را به درخواست زن كرپه ارسلان، حاكم احمديلي رويين دژ ( مراغه ) سروده است.در این منظومه شاعر به زندگی بهرام گور ساسانی می پردازد و مفاهیم خود را در قالب منظره سازی در هفت شعر و هفت افسانه که در مورد ساخت هفت گنبد با هفت رنگ برای هفت همسر او از هفت اقلیم است بیان می کند. داستان که در هفت روز هفته در یکی از گنبد های منسوب به هفت سیاره اتفاق می افتد حاوی پیام ها و مفاهیمی است که شاعر برای انتقال آنها به انسان از سمبل سازی و منظره پردازی سمبلیک استفاده کرده است زیرا که قدرت انتقال پیام از طریق منظر سازی با هیچ یک از راه های دیگر پیام رسانی قابل قیاس نیست و دریافت انسان ها به شدت تحت تاثیر منظره پردازی است.
نظامی در منظومه ای که سروده قصد بیان تجربه ای را دارد و برای رسیدن به این مقصود از زبان تصویر و منظره پردازی استفاده کرده است و مناظری را انتخاب کرده که تصادفی نیستند و در پس آن ها معنایی نهفته است.
عدد هفت به کار رفته در جای جای داستان نیز سمبل و نشانه ای است برای بیان پیامی خاص، زیرا که عدد هفت در نظر ملل و ادیان و مذاهب اهمیتی خاص دارد . نظامی خود در مقدمه گوید:

نقش این نامه را چو زند محبوس            جلوه زان داده ام به هفت عروس
تا عروسان چرخ اگر یک راه                   در عروسان من کنند نگاه
از هم آرایشی و هم کاری                     هر یکی را یکی کند یاری
آخر از هفت خط که یار شود                  نقطه ای بر نشان کار شود
همچنین شاعر در مورد بیان مفاهیم از طریق اشعار می فرماید:
آنچه بینی که بر بساط فراخ                  کرده‌ام چشم و گوش را گستاخ
تنگ چشمان معنیم هستند                   که رخ از چشم تنگ بربستند
هر عروسی چو گنج سر بسته                 زیر زلفش کلید زر بسته
هر که این کان گشاد زر باید                  بلکه در یابد آن که دریابد

 هفت پیکر یا بهرامنامه:
هفت پیکر یا بهرامنامه چهارمین منظومه نظامی از نظر ترتیب زمانی و یکی از دو شاهکار او (در کنار خسرو و شیرین) از لحاظ کیفیت است. این دفتر را از جهت ساختار کلی و روال داستانی می توان بر دو بخش متمایز تقسیم کرد:
یکی بخش اول و آخر کتاب درباره رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانی از بدو ولادت تا مرگ رازگونه او، که بر پایه روایتی تاریخ گونه است؛ و دیگری بخش میانی که مرکب از هفت حکایت یا اپیزود از زبان هفت همسر او و از زمره حکایات عبرت انگیزی است که دختران پادشاهان هفت اقلیم (مطبق تقسیم قدما) برای بهرام نقل می کنند.
این منظومه آمیزه ای از جنبه حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفت گنبد تماما دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است ولی بخش تاریخی گونه، اگر چه سعی شاعر بر ترسیم چهره ای حماسی برای بهرام بوده، آمیزه ای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است .
در هفت پیکر زمین و آسمان و جلوه های جمال این دو با هم پیوند می یابد:
از یک سو هفت گنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت عروس که جملگی زمینی است، و از سوی دیگر نظیره قرار دادن اینها با «هفت» های آسمانی (چون هفت سیاره و هفت فلک)، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخ زنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد.
هفت پیکر ستایش داد و رفق، و نکوهش ستم و بیراهی است.
در پایانِ نامه هفت پیکر حکیم نظامی درباره هفت داستان (هفت افسانه) می فرماید:
هر یک افسانه‌ای جداگانه                     خانه‌ی گنج شد نه افسانه
آنچه کوتاه جامه شد جسدش                 کردم از نظم خود دراز قدش
وآنچه بودش درازی از حد بیش              کوتهی دادمش به صنعت خویش

هفت داستان:
داستان گنبد سیاه (داستان ملک و رفتن او به شهر مدهوشان چین که مردمانش همه سیه پوش بودند)
داستان گنبد زرد (داستان پادشاه عراق که به زنان اعتماد نداشت و کنیزک زرد رو و بدپسند وابیه)
داستان گنبد سبز (داستان عشق بشر پرهیزگار و سفر او بهمراهی ملیخای مغرور و بدطینت)
داستان گنبد سرخ (داستان دختر پادشاه روس، بانوی حصاری و پادشاه زاده)
داستان گنبد پیروزه ای (داستان ماهان مصری و دعوت در باغ و فریفتگی هایش و دیو ها)
داستان گنبد صندلی (داستان خیر و شر)
داستان گنبد سپید(داستان دختر و پسری که قصد وصل داشتند اما میسر نمی شد)
هفت پیکر (سیاره)، روزهای هفته، رنگها:
اثر انتساب ایام هفته بسیارات در نامهای روزهای هفته به زبانهای اروپایی هنوز باقیست:

کيوان (روز شنبه) رنگ سیاه/ Saturday (Saturn)
خورشید (روز یکشنبه) رنگ زرد/Sunday (Sun)
ماه (روز دوشنبه) رنگ سبز/Monday (Moon)- Lundi (Lune)
بهرام (مریخ) (روز سه شنبه) رنگ سرخ/Mardi (mars)
تیر (روز چهارشنبه) رنگ پیروزه ای/Mercredi (Mercure)
مشتری (روز پنجشنبه) رنگ صندلی/ Jeudi (Jupiter)
ناهید (روز جمعه) رنگ سپید/Vendredi (Venus)

اهمیت هفت:
از میان اعداد شماره هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده ،اغلب در امور ایزدی و نیک و گاه نیز در امور اهریمنی و شر بکار میرفته است.وجود برخی عوامل طبیعی مانند تعداد سیاره های مکشوف جهان باستان و همچنین رنگهای اصلی و امثال آنها موید رجحان و جنبه ی ما بعد طبیعی آن گردید. قدیمیترین قومی که بعدد هفت توجه کرده قوم سومر است. [معین،١٣٣٨:٣]
شماره هفت در نظر ارباب ادیان و مذاهب نیز اهمیتی خاص دارد. عدد هفت در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان جایگاه ویژه ای دارد.چرا که در تورات آمده که جهان در هفت روز خلق شد و در قرآن نیز آمده است که خداوند آسمان را در هفت طبقه آفریده است.
هفت گنبد بهرام گور و مهر آیینی:
نقش شماره هفت در دین مهر هویداست . انجمن سرسپردگان و بر روشنیان مهری هفت درجه داشت که از همه بالاتر “پیر” یا “پدر” بود.این هفت درجه در”جام جهان بین” در ادبیات مغانه فارسی بازمانده است و “پیر هفت خط” یا “پیر مغان”بالاترین درجه دردیر مغان است.
درجات هفتگانه مهرپرستی:
1- کلاغ
۲- نامزد یا پوشیده
۳-جنگی
۴-شیر
۵-پارسی
۶-مهر پویا
۷-پدر یا پیر(پیر نماد خود مهراست)
در مهرابه دورا-اوروپوس باید از کف مهرابه هفت پله بالا رفت تا به مهراب رسید و شاید هنگام برگزاری آئین هر درجه ای تا پله همردیف درجه خود بالا می رفته و تنها پیر تا پیشگاه مهراب بالا می رفته است.
در مهرابه “هفت سپهر” در بندر اوستیه هفت دروازه روی کف زمین میان مهرابه نشان داده شده است.در در این مهرابه،پشت درآیگاه مهرابه،روی کف زمین با موزائیک سیاه وسفید یک دروازه بزرگ نموده شده که در هر طرف آن سه دروازه کوچکتر دیده می شود.(“تصویر ۲”)
01

تصویر 1: نقش هفت دروازه از مهرابه بندر اوستیه نزدیک رم
شاید یکی از آئینهایی که در مهرابه برگزار می کردند گذشتن از میان هفت دروازه بود و “هفت شهر عشق(مهر)را عطار گشت”اشاره ای به آن باشد.
در مهرابه سان کلمنته در رم تالار کوچکی چسبیده به مهرابه دارای هفت طاقنما بوده است و رسم بوده که طاقنماها را به رنگهای گوناگون آراسته کنند.در مهرابه سانتاپریسکا دو طاقنما که زیر آنها پیکرهای دو مشعل دار کار گذاشته بود یکی به رنگ نارنجی و دیگری کبود رنگ شده بود.این رنگها هر کدام وابسته به فلزی و ستاره ای بوده است.هفت ستاره رونده (ماه،خور،بهرام،تیر،هرمزد،ناهید،کیوان) سرپرست هفت درجه مهری و هفت روز هفته بودند.در نقش برجسته ای در بولونیا هفت ستاره ،با ستاره هرمزد در میان،به ترتیب روزهای هفته نمود شده اند. [1963 ،Vermaseren]
همه اینها نشان می دهد که داستان هفت پیکر با هفت گنبد که هر یک به رنگی آراسته بود و هر کدام با یک روز هفته و با یکی از ستارگان رونده بستگی داشت یک داستان مهری است و هفت گنبد مهرابه بزرگی بوده است. [مقدم،١٣۴٣:٨۰]

بررسی جایگاه منظر در اشعار نظامی:
جایگاه منظر در اشعار نظامی از دو جهت قابل بررسی است:
۱- در بعضی ابیات طبیعت به عنوان یک عنصر بیرونی که واجد زیبایی و حس آمیزی است مطرح است و شاعر طبیعت را به صورت عینی و به صورت یک عنصر بیرونی تحسین و توصیف می کند و این دیدگاه سناریوی خاصی ندارد و طبیعت به عنوان یک شیء زیباست.
2- در بعضی اشعار طبیعت به عنوان یک منبع الهام و ادراک مطرح میشود وشاعر از پس اتفاقات ظاهری چیزی می بیند و برای آن نظمی را نسبت می دهد و درصدد پیدا کردن سناریوی هستی است و شیء را مثال می آورد و به جایی اشاره می کند.
در واقع شاعر رابطه ای بین ظواهر و آنچه می خواهد بگوید پیدا کرده و با هدف فضا سازی می کند و در اینجاست که طبیعت به عنوان نماد داستانی که در پسش نهفته است زیباست.

بررسی عناصر منظره پردازی در اشعار نظامی:
عناصر طبیعی منظر باغ در اشعار نظامی شامل گلها و ریاحین ، درختان مثمر ، درختان میوه ، چشمه آب، پرندگان مانند بلبل و حیوانات مانند خر گوش و وزش نسیم و باد و … می باشد و داستانها و افسانه ها در مناظر طبیعی مانند کوه، صحرا، بیابان، دریا، چشمه اتفاق می افتند.
کوه و دریا و دشت و بیشه و رود               هر چه هستند زیر چرخ کبود
در زیر نمونه اشعاری که به گلها و درختان اشاره شده آورده شده است:
گلها:
ارغوان- بنفشه- پیلگوش- خیری- ریحان- سمن- سنبل- سرخ گل- سوری- سوسن -سیسنبر –شکوفه- شنبلید- غنچه- قرنفل- گاوچشم- گل ازرق- لاله- مرزنگوش- مشک بید- نرگس-نسرین- نیلوفر- یاسمن
درختان غیر مثمر:
سرو- سرو سیمین-شمشاد-خدنگ -بید
درختان مثمر(میوه):
تاک- نار –نارنج- شفتالو- موز- نخل- سیب-عناب- انجیر- سنجد-پسته- بادام -خربزه

نتیجه گیری :
مصرعی زر و مصرعی از در                   تهی از دعوی و ز معنی پر
تا بدانند کز ضمیر شگرف                     هر چه خواهم دراورم به دو حرف
نظامی که ازنفوذ و تاثیر عدد هفت در شئون مختلف اقوام وملل و به خصوص در افسانه ها آگاه بود بنیاد منظومه خود را بر هفت نهاد. نظامی هفت سیاره را سر مشق خود قرار داد و چون داستان می بایست بذکر عشق و مظهر آن – یعنی زن- آراسته گردد،هفت دختر به تصور آورد،و بهتر دانست که این هفت،از هفت کشور (یا اقلیم)گرد آیند و بهرام (قهرمان داستان) برای هر یک گنبدی بنا کند و آنرا به سیاره ای منسوب دارد و برنگ مربوط بدان ملون سازد،و هر دختر را در انتخاب یکی از آن گنبد ها (بصرافت طبع خویش) مختار کند، و خود در روزی از روزهای هفته که تعلق بدان ستاره و رنگ دارد به آن گنبد نزد دختر شود، و مجلس بزم بیاراید، و دختر (مانند شهرزاد در هزار و یکشب) افسانه های نغز بسراید ،و خاطر شاهرا خوش سازد.
هفت افسانه درباره غريزه هاي كاميابي، روان كاوي انسان، انقلاب و كشورداري سروده شده و هر يك بر حكمتي استوار است و هر افسانه اي با پند و حكمت با ذكر دليل برتري هر يك از هفت رنگ پايان مي يابد. لطف ذوق و نیروی تخیل و قوت قریحه و قدرت ابتکار نظامی در این داستانها آشکار است. [معین،١٣٣٨]
نظامی در داستانهای خود پا را از سمبل سازی فراتر نهاده و به چیزی والاتر از سمبل یعنی ” شهود و دریافت “دست یافته و از ظاهر طبیعت عبور کرده و به باطن آن رسیده است. او به مرحله دریافت حقیقت طبیعت و جهان رسیده و در اشعارش قصد انتقال آن را دارد ولی گاهی واژه ها برای بیان” دریافت “حقیرند و بیانی بهتر از منظره سازی برای انتقال آن وجود ندارد .نظامی نیز در این منظومه خود از همین زبان برای انتقال شهود دنیای خود و انتقال پیام از عالم معنا به مخاطب خود که انسان مادی است استفاده کرده است و با سروده هایش ارتباطی بین عالم بالا و عالم زمین برقرار کرده است.
نظامی در داستانهایش انسان را در معرض تجربه قرار داده و در پس تجربه، مفاهیم پس ذهن خود را ادا می کند و مخاطب از کنار هم گذاشتن مناظر به دریافت و پیام نزدیک می شود. در اشعار نظامی معنا با حادثه نسبتی دارد، با تجربه ای که می خواهد ذکر کند به همین علت او مجموعه تجربه و دریافت ها را در اثر هنری ثبت کرده و صورت داستانی داده و برای رسیدن به این منظور فصیح ترین صورت بیان دریافت با منظره سازی را برگزیده است.
نظامی به گفته ی خودش کوشیده است تا در پرده رمز و اشاره رازها را بازگو کند، در پایانِ نامه هفت پیکر حکیم نظامی، درباره هفت داستان (هفت افسانه) می فرماید:
هر چه در نظم او ز نیک و بد است          همه رمز و اشارت خرد است
هر یک افسانه ای جداگانه                    خانه ی گنج شد نه افسانه
آنچه کوتاه جامه شد جسدش                 کردم از نظم خود دراز قدش
وآنچه بودش درازی از حد بیش              کوتهی دادمش به صنعت خویش

منابع :
دستگردی،وحید. ١٣۲۴. هفت پیکر حکیم نظامی گنجوی. موسسه مطبوعاتی علمی.تهران.
مقدم،محمد. ١٣۴٣.”مهرابه” یا پرستشگاه دین مهر. نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان.تهران.
معین، محمد.١٣٣٨.تحلیل هفت پیکر نظامی. انتشارات دانشگاه تهران. تهران
نجم آبادی،کیوان. ؟ .هفت پیکر نظامی و مهر آیینی. نشر ایران زمین. تهران.
Vermaseren, M.J (1963). Mithras: The Secret God. Chatto & Windus.  pp. 104-6.
http://rapidshare.de/files/26851769/najmabdi.pdf.html
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C
http://www.farvardyn.com/mithras1.php

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *