“ای ناخدای ناشناس کشتی خیالی، ما را به کجا خواهی برد؟ شاید می خواهی به کویر ببری؟ شنیده ام که کویر یعنی یک بی انتهای خیالی؛ بی انتهایی که در آن هیچ چیز وجود ندارد. نه رنگی، نه سنگی، نه آبی، نه سایه ای و نه حتی افقی. در مرکز کویر، سمت و سو یعنی چهار جهت اصلی، معنایی ندارد؛ چون زمین در آنجا به آسمان چسبیده است. به همین دلیل در آنجا به هیچ چیز نمی توان پناه برد. به هیچ چیز نمی توان اشاره کرد و هیچ چیز را نمی توان نشانه کرد. مگر نه؟ سرنوشت کسانی را خوانده ام که پس از گم شدن در کویر از ترس دیوانه شده اند. …. اما ای کاش این کاسه خالی به جای باد، آبی داشت تا تو ای ناخدای کشتی خیالی من! این قدر بیهوده عمرت را به باد نمی دادی.” (مزینانی، 1371: 26)

ساختار عینی منظر
منظر موجودي پويا و نسبي خوانده مي شود كه در تعامل دائمي جامعه و طبيعت شكل مي گيرد. بدين ترتيب، منظر موجودي با قابليت هاي فرهنگي خواهد بود كه اهداف سه گانه زيباشناسانه، فرهنگي و عملكردي را هم زمان پي مي گيرد. ادراك منظر فرآيندي مبتني بر حس است كه بدون واسطه صورت مي گيرد. (منصوری، 83)
انجمن معماران منظر آمریکا (ASLA) معماری منظر را چنین تعریف می کند:
معماری منظر هنر علم تحلیل، برنامه ریزی، طراحی، مدیریت، محافظت و ترمیم زمین است. دامنه فعالیت های این حرفه برنامه ریزی، طراحی، توسعه سایت، احیاء محیط زیست، طراحی پایدار، برنامه ریزی شهری، برنامه ریزی پارک ها و فضاهای تفریحی، برنامه ریزی منطقه ای و حفظ سایت های خارجی را در بر می گیرد.

 الگوی منظر
زمینه فرهنگی دیدگاه و ارزشی که ما برای مناظر خاص قائل‌ ایم، هر چه که باشد، ما در نهایت ساختار پایه‌ای آن را به عنوان الگو درک می‌کنیم. در اولین برخورد حواس با محیط، واکنش ‌ها و پاسخ‌ های زیبا شناختی رسمی ما درگیر می‌شوند و به عنوان بخشی از این پاسخ به دنبال معنادار کردن ساختار ترکیب بندی آن می‌گردیم. محیط زیست از کوه‌ ها، تپه‌ ها، دشت ‌ها، آب، جنگل ‌ها، سبزه زارها، ساختمان ‌ها و عناصر هنری تشکیل شده است که سازنده الگوهای گوناگون منظری ‌اند که ما آنها را مشاهده می‌ کنیم. از آنجا که الگوهایی که ما می‌بینیم، از ترکیب بندی ‌ها و آرایش عناصر متشکله متفاوتی شکل گرفته ‌اند، نقطه شروع، توصیف و طبقه بندی این عناصر متشکله است. بسته به اینکه ما چگونه این اشیاء را مشاهده می ‌کنیم. مثلاً براساس فاصلة ما از آنها می‌توانیم آنها را به عنوان یکی از 4 عنصر پایه قلمداد کنیم. هر جزء یا شیء از این عناصر می‌تواند به عنوان “قطعه ساختاری پایه” تلقی شود که شامل نقطه، خط، صفحه و حجم است. (اسپیرن، 1384: 35)

منظر راه
درکی است که عامه مردم به واسطه تفسیر و توصیف نمادها و المان های شاخص راه از محیط طبیعی و یا مصنوع آن به دست می آورند.
نخستین منظره این منطقه بخصوص برای کسی که فاصله بین تهران و قسمت شرقی مازندران را به وسیله کوتاه ترین جاده طی می کند بسیار شگفت انگیز است. جاده در امتداد زمین های لم یزرع از سر بالایی ها و سرازیری هایی منتهی به دره های تنگ پیچ می خورد تا به رشته کوه البرز می رسد که در حدود 2400 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. در یک روز خوب و آفتابی منظره دامنه های سبز کوه و دریای خزر که از دوردست دیده می شود تماشایی است.گاه قطعاتی از جنگل و دریا از میان چادری از ابر، هزاران متر پایین تر از جاده پدیدار می شود. به تدریج شیب جاده زیادتر می گردد و رو به پایین می رود تا هنگامی که از جنگل های بزرگ و و محل اقامت کارگرانی که ذغال چوب تهیه می کنند می گذرد و سرانجام خط ساحلی به وضوح نمایان می شود… . (دونالد ویلبر،1383؛129)
متن فوق بخشی از گزارشات دونالد ویلبر، سیاح فرانسوی است که در زمان سلطنت رضا شاه از ایران دیدن کرده و در این قسمت به توصیف منظر راه در سفر شمال پرداخته است. منظر راه چالوس که با گذشت چندین دهه از زمان سفر وی، به علت پیوستگی عناصر طبیعی همچنان حس حضور در آن فضا را به راحتی القاء می کند و برای بینندگانی که امروز از این مسیر عبور خواهند کرد قابل درک است.
با این تعریف می توان راه را در سه مرحله معرفی کرد. هر مرحله شامل عنصر ارتباط دهنده ای است که در ادامه تبدیل به عنصری مستقل شده و در نهایت جزء عناصر ادراک شهر شناخته می شود.
به عبارت دیگر، راه تنها مسافتی که برای رسیدن به مقصد طی می شود نیست، بلکه بسته به عواملی که در ادامه ارائه خواهد شد می تواند جزء اصلی سفر و تشکیل دهنده خاطره جمعی عابران و مسافران باشد تا جایی که نمی توان میزان تاثیرآن را بسته به خوب یا بد بودن حسی که از طی مسیر به عابران منتقل می شود بر خاطره به جا مانده از مقصدی که در انتها به آن ختم می شود نادیده گرفت.
می توان راه و ویژگی های هویتی – عملکردی و زیباشناسانه آن را از دیدگاه منظر بررسی کرده و بسته به قوت هر یک از این شاخص ها بر تاثیرگزاری آن قضاوت نمود.
وجود عملکردهای مختلف در طول مسیر و خوانایی آن و همچنین ساماندهی نقاط عطف هویت بخش از زیر مجموعه های هویت راه ها است.
چشم اندازهای طبیعی یا مصنوعی در طول جاده بین شهری و ریتم حرکت المان های طبیعی در آن بر ویژگی های زیبایی شناسانه راه دلالت می کند.
همانطور که در توضیحات دونالد ویلبر مطرح شد، در توصیف  یک جاده بین شهری که در عین ایفای نقش اصلی عملکردی اش که عنصری مواصلاتی است، عناصر طبیعی همچون کوه، جنگل، دریا و ابرهایی که به دلیل انبوه بودن به چادری از ابر تشبیه شده اند و در کنار کاربری های خاص که مختص آن منطقه است – کارگران کوره های ذغال چوب – قرار گرفته و همه اینها در کنار هم در امتداد یک مسیر زیبا تهران را به دریای خزر وصل می کند.

 بررسی ویژگی های منظرین مسیر
یکی از عناصر مهم در منظر راه های بین شهری همخوانی بصری مسیر با مقصد مورد نظر و القای حس شهر و یا روستای مقصد از طریق عناصر مشابه منظرین در جاده است. عناصر طبیعی متعلق به یک اقلیم خاص،که در مسیر مشاهده می شود به گونه ای ملموس در مقصد نیز تکرار می شود. فرم طبیعی زمین و پوشش گیاهی خاص که با نگاه گذرای عابرین درک می شوند از این جمله هستند.
تنوع در منظر همچنین متأثر از اقلیم است. هر چه اقلیم خشن ‌تر باشد الگوها در تمام مقیاس ‌ها ساده ‌تر خواهند بود – یعنی اگر منظر تحت تأثیر سرما، گرما و خشکی شدید قرار داشته باشد، جدا از شکل زمین و زمین شناسی که ممکن است متغیر باشد، الگوهای گیاهی محدود شده و شامل گونه ‌های کمتری می ‌شوند.
شهرهای کویری از نظر منظر طبیعی آنچنان با محیط کویر همخوان است که تنها عوامل و ابعاد عملکردی و حضور و فعالیت انسانها می تواند وجه تمایز مسیر و شهرهای مقصد باشد. با اینکه المان ها و نمادهای موجود در هر مسیر کویری می تواند متمایز و متنوع باشد، اما در مجموع القاء کننده حس کلی کویر است.
انواع و گونه های گیاهی، پراکندگی پوشش گیاهی، رشته کوه های دوردست، فرم تپه ماهورها، افق دید حاصل از تغییر ارتفاع جاده، ابنیه معماری بین راهی مانند کاروانسراها و بناهای تاریخی و … می تواند از عناصر شاخص در هر جاده کویری باشد که باعث شکل گیری تصویر وخاطره از مسیر و تثبیت آن در ذهن عابران می شود.

طبیعت در جاده های کویری به علت کم بودن تعداد المان ها، استعاری و اشاره ای است. به همین دلیل هر یک از عناصر طبیعی در منظر این گونه از راه های بین شهری به صورت یک شاخص منظرین مورد توجه قرار می گیرد، که از این جمله آسمان و ابر،کوه ها و تپه ها، پوشش گیاهی است.
تک درختی کهن سال که در پهنه عریان کویر خودنمایی می کند، یک عنصر طبیعی است که در پس زمینه تهی به عنوان یک نقطه عطف شاخص مطرح می شود. از پس زمینه جدا شده و خود را به رخ می‌کشد. در حالی که درخت تنها ریزدانه ای از طبیعت است، در این منظر نمادی از طبیعت بکر کویر می شود و تاثیری عمیق بر بیننده می گذارد.
شکل تپه ‌های شنی، در طول زمان توسط باد تغییر می‌کند و با سرعت نامحسوسی در صحرا در حرکت‌اند. احجام تو پر نامنظم بسیار رایج‌اند. برخی ممکن است گرد و نرم باشند، در حالی که برخی دیگر زاویه دار و خشک ‌هستند. احجام توپر طبیعی تأثیر مهمی در چشم انداز دارند شکل‌های پر قدرت آنها با نور و سایه قدرت بیشتری پیدا می‌کند. اشکال حاصل از باد و باران بر پیکره تپه ماهور ها مناظری بدیل را پدید می آورند. دور از انتظار نیست که چنین ساختارهایی ارزش‌های روانی، افسانه‌ای یا مرموز برای ساکنان و یا عابران داشته باشد. همچنین تصویر کوه ها در دور دست، گاهاً فرو رفته در غبار کویری بر این حس مرموز می افزاید. این احجام غول پیکر با اشکالی متنوع در مقاطعی از مسیر نهایت افق را برای عابران تعریف می کند و در عین اینکه نزدیک و ملموس به نظر می آیند، عظیم و دست نیافتنی هستند.

01 02

“… تپه ها کوچک و بزرگ، همچون بچه هایی بازیگوش در دشت پخش و پلا بودند و پدر و مادر هایشان: کوه هایی بلند، ایستاده در پشت سر آنها، نگران و دلواپس.” (مزینانی، 1371: 19)
شکل‌های بزرگ، بلند یا عمیق ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. چون ما آنها را با اندازه خودمان مقایسه می‌کنیم. تجربه زیبا شناختی که به عنوان “تحسین و تمجید” شناخته می‌شود. هنگامی که حواس ما سرشار از عظمت منظر شده و ما مجذوب وسعت و پهناوری منظر و یا قدرت مهیب طبیعت که آنها را ایجاد کرده‌اند، می‌شویم. (اسپیرن، 1384 ؛71)
“…کویر از هر طرف در محاصره کوه های بلند قرار دارد. از این رو کویر را می توان به یک کاسه سفالی تشبیه کرد؛ یک کاسه سفالی که ته آن ترک خورده باشد. کوه ها و بلندی های اطراف کویر به لبه های این کاسه می مانند. کاسه ای بی آب که لبریز از غربت و شکوه است.” (مزینانی، 1371 ؛93)

03

همه احجام در طول مسیر واقعاً سنگین یا در حقیقت توپر نیستند. ابرهای شناور در گسترة آسمان یا درختان بدون برگ، توده‌هایی سبک و شفاف‌اند. این عناصر اساسی می‌توانند در ارتباط با نور، رنگ، زمان و حرکت دیده شوند. بازی باد با توده های ابر در عرصه آسمان نیلگون کویر از جذابیت های بصری و عناصر موثر در منظر منطقه است که ما آنها را با شیوه ‌های مختلفی مشاهده می‌ کنیم. (اسپیرن، 1384 ؛57)
همچنین عناصر طبیعی ممکن است جهت را نمایش دهند، به دلیل روشی که شکل گرفته و رشد کرده‌اند. درختان به صورت طبیعی به سمت نور رشد می‌کنند یا می‌توانند توسط باد شکل داده شوند. همة تپه‌ های شنی به یک سمت رو کرده ‌اند و در جهت باد حرکت می‌ کنند. این حالت در شکل آنها منعکس شده است.
بافت گیاهان که از اندازه، شکل و فواصل بین شاخه ‌ها و برگ ‌ها و گلها نشأت می‌گیرد نیز به نوعی بر درک بیننده از مناظر تاثیر می گذارد. تنوع تراکمی بافتی به طور معمول در تلاقی یا اتصال بین دو گونه منظر دیده می‌شود. این پدیده ممکن است در جای توپر به پوشش متخلخل، سپس با افزایش فضای باز تا جایی که تقریباً فضای بازی با تک درخت‌های پراکنده وجود دارد و در نهایت بدون هیچ درختی صورت پذیرد.
درجه بندی تراکم در مناطق خشک را می‌توان، جایی که گیاهان در ته دره‌ ها یعنی جایی که رطوبت بیشتری وجود دارد، تجمع می‌کنند و در نواحی خشک ‌تر مانند قله‌ ها، تراکم کمتری دیده می‌شود، مشاهده کرد. این درجات تراکمی ثابت نیستند.
هر یک از این ویژگی های منظرین در شکل گیری خاطره و تصویر مسیر در ذهن عابرین اثر می گذارد. گاه مولد یک حس شاعرانه و خلاق است و گاه پدید آور حسی غریب و رمز آلود.

04

به هم رسیدن خطوط موازی جاده در افق دور دست، حس بی نهایت و بی کرانگی را القاء می‌کند و کششی به سمت آن نقطه عطف ایجاد می‌کند. (اسپیرن، 1384 ؛36) خطوط ذهنی مانند خطوط تراز که نقاط ارتفاعی یکسان را به هم متصل می‌کنند، می‌توانند تأثیرگذار باشند. برای مثال خطی از گیاهان در منطقه‌ای کوهستانی (ترکیبی از ارتفاع و اقلیم) ساخت و سازها در ایجاد پیچ و خم ‌های جاده‌ای، یا سطوح صاف در کشاورزی تراس بندی همگی می‌توانند توسط ارتباط ‌شان با خطوط تراز تعیین و موقعیت یابی شوند. (اسپیرن، 1384 ؛42)

05

برخی از این ابنیه تاریخی بین راهی در اثر گذشت زمان و فرسودگی اشکال و فرم های متنوع و عجیبی به خود گرفته است و گاه در میان تپه ماهورها گم می شوند.
“قلعه عظیم و هول آور بود. از آنجا می شد نه تنها کویر که جهان را با نگاهی تسخیر کرد. بلند بود و رویایی، با شکوه بود و زیبا و آنچنان پنجه در پنجه آسمان انداخته بود که انگار خیال به خاک رساندن پشت آسمان را دارد. می شد پشت یکی از دیوارهای آن کمین کرد و چند تا از فرشتگان خدا را شکار کرد.” (مزینانی، 1371 ؛108)

06

“… و چقدر بهار در حاشیه کویر دیدنی و زیباست! آن روز غروب بوی بهار را با تمام وجود می شنیدم. یک طرف گندم زار ها، سبز و شاد و بازیگوش و یک طرف کویر، تیره و سرسنگین و خاموش. کویر و گندم زار، جلوه شگفت انگیزی از تلاقی نیستی و هستی. هیچ گاه، مرگ و زندگی را آنقدر به هم نزدیک ندیده بودم. آنقدر نزدیک که با هم یکی شده باشند.” (مزینانی، 1371 ؛28)
با وجود این تفاسیر دشت ‌های بزرگ، نواحی وسیعی هستند که از نظر شکل زمین، خاک، آب و هوا و گیاهان طبیعی یکسان ‌اند. ممکن است ساعت‌ ها در یک منطقه سفر کرد و تغییرهای کمی در ظاهر کلی منظر مشاهده کرد. جزئیات، پراکندگی و تنوع اندکی وجود دارد. به همین دلیل حس کلی یکنواخت است. چرا که مغز و چشم به سرعت با نگاه کردن به چشم انداز ثابتی در طولانی مدت تنبل می‌شود. بدعت اولیه به سرعت از بین می‌رود و به دلیل عدم جذابیت به زودی کسالت آور می‌شود. ,برای رفع این مشکلات باید از عناصر منظرین نام برده همچون پوشش گیاهی به عنوان ظرفیت های محیط کویری استفاده کرد. ممکن است رانندگی در این گونه مناظر ساعت‌ ها به طول انجامد اما جو حاکم بر کویر بار معنایی برای مسافر به وجود می آورد که متاثر از شاخصه های محیطی توصیف شده است .

07

“کویر داشت به زور ما را به طرف خود می کشید. کشش جادوئی و مرموزانه اش را به خوبی احساس می کردم. کویر چقدر با جاهای دیگر فرق دارد. چرا هیچ گاه برای تفریح و شادی به کویر نمی توان رفت؟ چرا در آنجا نمی توان از چیزهای معمولی لذت برد؟ چرا در آن سکون مطلق، در آن بی انتهای وهم انگیز نمی توان گوسفندی را سر برید و آن را به سیخ و دندان کشید و خورد؟ در کویر نمی توان اینگونه خوش بود، چون او آدم را به چیز های دیگری دعوت می کند؛ چرا که او جدی و ساده و عمیق و بی آب و رنگ است. نه سبزی و طراوت و برکت جنگل را دارد و نه امنیت و عسل و آبشار کوهستانی را. در کویر حتی از حجم و رنگ هم خبری نیست. او همان است که هست. تو را بیخودی به خودش مشغول نمی کند. کویر در همان ابتدای برخورد، شخصیت و من تو را از تو می گیرد و نمی گذارد که خود همیشگی ات باشی؛ یا بهتر بگویم، همچون پهلوانی تو را از روی زمین بلند می کند و بالای سر می چرخاند. آنقدر می چرخاند که سرگیجه بگیری … در کویر ارتباط انسان با جهان خارج قطع می شود. تو در آنجا مجبوری که خودت باشی. فقط با خودت ارتباط برقرار کنی … کویر بهترین جا برای ویران کردن هرچه سطح است.” (مزینانی، 1371 ؛36)

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *