متن زیر چکیدهای از سخنرانی پروفسور “یان نوسوم” است که در نشست زیبایی شناسی منظر شهری در موزه هنرهای معاصر در تاریخ ایراد گردید.
سخنرانی امروز من در مورد منظر شهری از دیدگاه فرانسویان است. از آنجاییکه مفاهیم ممکن است در ترجمه تغییر کند باید گفت که منظر شهری از دیدگاه فرانسویان با urban landscape که منظر شهری از دیگاه انگلیسی زبانان است به کلی تفاوت دارد. مفهوم منظر شهری از دیدگاه فرانسویان تا کنون تغییر و تحولات زیادی را تجربه کرده است. اگر امروز از بسیاری از مردم فرانسه سؤالی در مورد منظر شهری بپرسید متوجه میشوید که تا حدودی این واژه برای آنها عجیب به نظر میرسد و ممکن است درک درستی از این واژه نداشته باشند و یا حتی مفاهیم منظر شهری و شهر را با یکدیگر اشتباه بگیرند.
در گذشته هنگام صحبت از شهر، همواره صحبت از تفکیک شهر و طبیعت بکر اطراف شهر بود، ولی اخیرا در نمایشگاهی که در شهرک معماری و میراث فرهنگی پاریس برگزار گردید،اعلام شد که در زمان ما دیگر مرزی بین شهر و طبیعت اطراف آن وجود ندارد. در پوستری که در این نمایشگاه ارائه شده، شهری را میبینیم که طبیعت قلب آن است. در این پوستر منطقه دفانس که در حال حاضر دارای ساختمانهای بلند است، دیده میشود و خیابان شانزه لیزه که از خیابانهای اصلی پاریس است. در این تصویر که شهری از شهرهای فرانسه (Ville d’Arles) است، تفکیک و تمایز میان شهر و طبیعت پیرامون آن کاملا مشخص است.
در تصویر زیر نیز، محیط پیرامون شهر با کشیدن یک دیوار بلند از محوطههای اطراف جدا شده است.
تفکیک شهر و محیط پیرامون خیلی هم قطعی و بیواسطه نبوده است. برای مثال در قسمتی از این شهرها قطعاتی از زمین را برای کشاورزی در نظر میگرفتند و بدین طریق تلاش میکردند تا قسمتهایی از طبیعت را در این شهرهای محصور و بعضا قلعه مانند به وجود آورند.
تصویر نمادین روبرو که بیتالمقدس را نشان میدهد به شکلی جالب مفهوم محصور بودن شهر را به نمایش میگذارد. باید گفت که درک مردم از شهر یک درک نمادین است و در این دوره تاریخی شاهد تغییر پیدا کردن این مهم در مردم هستیم. برای مثال در حال حاظر شاهد تولید فیلمهایی و تصاویری تخیلی از شهر هستیم که در آنها خیابانهای شهر پر از گیاه و فضای سبز است. برای مثال در تصویر زیر ساخنمانها مانند صخرهای در کنار اقیانوس قرار گرفتهاند، که بیش از هر چیز نشاندهنده میل ترکیب طبیعت و عناصر شهری است.
تحول منظر شهری از آغاز تاکنون:
واژه منظر شهری برای اولین بار در سال 1891 در فرانسه استفاده شده است. شاعری به نام Georges Rodenbach در آثارش شهر را در اشعار خود توصیف کرد. بنابر این باید گفت مفهوم منظر شهری یک مفهوم جدید است و بیانگر دورهای است که بیرون و درون شهر در حال یکسان شدن و ارتباط بیشتر حرکت میکنند.
تعریفهای دیگری نیز از مفهوم منظر شهری عنوان شده که برای مثال میتوان این تعریف را مثال زد: Pierre Lavedan، شهرساز و معمار فرانسوی در یکی از کتابهای خود فصلی را به مفهوم منظر شهری اختصاص داده است و منظر شهری را نمایشی از شهر یا تابلوهایی که یک تصویر کلی از شهر را به ما ارائه میدهد دانسته است.
مرحله بعد تحول مفهوم منظر شهری، بین سالهای 1918 تا 1944 میلادی است که در این مقطع منظر شهری را مترادف با طراحی شهری میدانستند. باید گفت در این دوره، بیشتر طراحی شهری را معادل زیباسازی شهر میدانستند. در سالهای 1960تا 1965، منظر شهری در خدمت تقابل با ساخت و سازهای انبوه در اروپا بوده است.
از سال 1975 به بعد شاهد تکوین مفهوم منظر شهری به عنوان تخصص و دانشی هستیم که ناظر بر روابط و پیوند شهر با پیرامون خود است، در ادبیات و زبان امروز فرانسوی منظر شهری جایگاه درست خود را پیدا کرده است و دیگر دغدغه منظر شهری رابطهی شهر و پیرامون آن نیست.
در سالهای اخیر شاهد رشد چشمگیر مناطق شهری بودیم و مرز میان شهر و محیط پیرامونش تا حدی کمرنگ شده است و مهمتر از آن درکی که از منظر شهری داریم، پیشینهی فرهنگی ساکنین شهر است که بر درک افراد از منظر شهری سایه میاندازد.
برای مثال ممکن است شما سؤالی در مورد منظر شهری شهر تهران از من بپرسید ولی من قبل از پاسخ به آن از شما خواهم پرسید که هویت ساکنان این شهر چیست و به این صورت خود را طرفدار نظریهای میدانم که عناصر فرهنگی مورد نظر شهروندان را پیش از نظر آنها در مورد شهرسازی مهم میداند. متاسفانه برای مدتهای مدید واردات الگوها و مدلهای مختلف در جهان بسیار رایج بود. سؤالی که امروز مطرح است این است که ساکنان یک شهر چه تصوری از شهرشان دارند و چه معنایی برای آن قائل هستند و با توجه به پیشینهی فرهنگی و ذهنی ساکنان باید بتوانیم بر اساس الگویی که متعلق به خود شهر است، آن را توسعه دهیم.
در سال 1880 ایده باغشهر مطرح شد و بر اساس این نظریه شهری ترسیم شد که در داخل مناطق طبیعی احداث شده است و شاید این نظریه نقطهی آغاز مطالعات دقیقتر منظر شهری بوده است و ما میتوانیم یک نزدیکی را بین ایدهی باغشهر و مغهوم منظر شهری مشاهده کنیم.
رییس جمهور فرانسه در حدود چهار سال پیش در یک هماندیشی از معماران و شهرسازان سؤالی مطرح کرد که اگر بخواهیم پاریس را به عنوان یک پایتخت قرن جدید مطرح کنیم چه کاری میتوان انجام داد. ده گروه شروع به تحقیق و مطالعهی موار پیشنهادی کردند. یکی از گروهها پیشنهاد کرد تا پاریس به شهر Le Havre که در نزدیکی کانال مانش قرار دارد، متصل شود. در مورد شهر پاریس باید گفت که توسعهی این شهر مدیون شهرکهایی است که به مرور زمان ایجاد شده و پس از اتصال این شهرکها به یکدیگر شهر پاریس ایجاد شده است. این ایده نیز همین رویکرد را برگزیده است. هدف این طرح این است تا شهرکهای ایجاد شده در بین پاریس و سواحل مانش ایجاد شود تا به تدریج با متصل شدن این شهرکها به یکدیگر پاریس توسعه پیدا کند. نام پیشنهادی این گروه برای این پروژه شهر خطی چند قطبی در طبیعت بوده است و این یک نمونهی مناسب برای بحث ما، یعنی ترکیب شهر و طبیعت است.
در گذشته بیشتر معماران توجه خود را معطوف به بناهای منفرد میکردند ولی در شهرهای امروزی و در مفهوم منظر شهری مسئله بسیار مهم این است که بین بناها (فضاهای میانی) چگونه باید طراحی شوند. مدرنیته امکانات زیادی را در ساخت و ساز به ما اهدا کرده است ولی ما در این میان جغرافیا را فراموش کردهایم. منظر شهری به ما اجازه میدهد تا مقیاس خود را برای اندیشیدن در مورد شار تغیر دهیم.
Emscher Park (1989- 1999) نمونهای بسیار مناسب برای بحث حاضر است. این پارک که به مساحتی در حدود 16000 کیلومتر مربع احداث گردیده و ساخت و سازهایی که در این محدوده صورت گرفته کاملا تحت تاثیر طبیعت پیرامون آنهاست و در این الگو دیگر شهر به تنهایی اهمیتی ندارد و آنچه که مهم است رابطهی شهر در محیط پیرامونی و بستر آن است.
در گذشته همنگام بحث در مورد شهر، بیشتر به مناطق و محدودههای مسکونی و خود شهر توجه میشد در حالیکه امروزه شهر در منظر شهری، شامل پیرامون وسیع طبیعی اطراف نیز میشود.
برای مثال در شهر کیوتو، حفظ کوهستانهای اطراف شهر از اولویتهای منظر شهری است چرا که در شهر کیوتو هویت شهر در رابطهی مستقیم با کوهستانهای پیرامون آن قرار دارد. در بعضی از شهرها که عنصری طبیعی (مانند رودخانه) از میان آنها گذشتهنیز کمرنگ شدن جدایی شهر و طبیعت قابل مشاهده است.