رفتار در گروههاي كوچك
• تجربههاي اوليه حاكي از اثر آسانسازي اجتماعي بر كارآيي و كيفيت عمل «كار فردي» در گروه است كه تا اندازه زيادي در اثر «همچشمي و رقابت هشيار يا ناهشيار» است. اما هنگامي كه اين رقابت شديد باشد اثر معكوس شده و يا شاهد افزايش خطاها و كاهش كيفيت هستيم و يا كارآيي افراد نسبت به موقعي كه تنهايي كار ميكنند كاهش مييابد.
• در آزمايشهاي جديد بيشتر به ماهيت عمل متقابل اجتماعي و ارتباطهاي متقابل بين افراد يا «پويايي گروهي» توجه شده است. در اين ديدگاه جوهر يا ذات يك گروه شباهت يا بيشباهتيهاي افراد آن گروه نيست, بلكه بستگيهاي متقابل اعضاي آن ميباشد. يك گروه را ميتوان به عنوان يك كل پويا شناخت.
«تحليل زمينه اجتماعي» Social Environment Analysis
از اين روش براي فهم و پيشبيني عمل متقابل اجتماعي استفاده ميشود. نتايج آزمايشها نشان ميدهد كه عمل متقابل تنها مبتني بر واقعيتهاي عيني نيست, بلكه مبتني بر اين اصل است كه چگونه عمل متقابل به وسيله افرادي كه متقابلا عمل ميكنند درك و تفسير ميشود.
«جامعهسنجي» Sociometry
جامعه سنجي نوعي نمايش نموداري «ترجيح» بين افراد است و منزلت اجتماعي هر عضو از گروه را بر حسب قبول يا رد او از نظر ديگران نشان ميدهد. در اين نمودار فردي كه در مقايسه با ديگران رأي بيشتري آورده «ستاره» و كسي كه هيچ رأيي نياورده فرد «منزوي» است.
«فرآيند عمل متقابل در حل مسأله»
اين روش در آزمايشهاي مربوط به افرادي مورد استفاده قرار ميگيرد كه با هم روي يك مسأله موقتي كار ميكنند. يكي از نتايج جالب اين نوع تحقيقات به دست آمدن متغيرهاي «رهبري» در گروه است: پرحرفي, توانايي انجام كار, ميزان دوستي با ديگران؛ كه معمولا شخصيت رهبر از لحاظ دو پارامتر اول در درجه بالا و از نظر سومي در درجه پاييني قرار مي گيرد. نكته قابل توجه اين است كه «رهبري» يك نقش اجتماعي است كه اقتباس يا اتخاذ موفقيتآميز آن به مجموعه اي از تواناييها و صفات Abilities and Traits فرد بستگي دارد, اما علاوه بر اينها به موقعيت خاص فرد نيز وابسته است.
«حل مسأله جمعي» Group Problem Solving
آزمايشها نشان دادهاند در بعضي مسائل گروه در حل مسأله جلوتر بوده و در برخي ديگر فرد به تنهايي عملكرد بهتري داشته و در برخي نيز تفاوت چنداني با هم نداشتهاند.
• در روشي كه اصطلاحا به آن «هجوم افكار» Brain-storming گفته ميشود, نوعي بحث گروهي است كه براي ايجاد ايدههاي خلاق به كار ميرود. مبتكر اين روش (يك مجري تبليغاتي) ادعا ميكند كه اين روش باعث ميشود ايدههاي بيشتري در مقايسه با موقعي كه افراد به تنهايي كار ميكنند به ذهنشان برسد.
• «مسأله ارتباط برقرار كردن» طي يك آزمايش با پنج نوع شبكه ارتباطي به اشكال زير مورد مطالعه قرار گرفت:
نتيجه اين طور بود كه شبكه ارتباطي * شكل بيشترين كارآيي و شبكه دايرهاي كمترين كارآيي را داشت.
«مطالعه اقليمهاي اجتماعي» Social Climates
نكته اي كه در اينجا مورد مطالعه قرار گرفته است تغيير اتمسفر گروهي تحت شرايط رهبري متفاوت است. طي آزمايشهايي عملكرد گروههايي همسان ازكودكان را تحت سه نوع رهبري: «آمرانه», «دموكراتيك», و «عدم دخالت در كارها» سنجيدند, كه نتيجه «رهبري آمرانه» از همه بهتر بود چراكه پسربچهها از روي فرمانبرداري براي مدت بيشتري به فعاليت ميپرداختند و كار بيشتري انجام ميدادند. در موقعيت «دموكراتيك», قوه ابتكار بيشتر, و خصومت و پرخاشگري كمتر بود.
«اثرات شركت گروهي»
«كنفرانس در مقابل بحث گروهي»
چندين عامل باعث برتري تصميمگيري گروهي نسبت به روشهاي ديگر است, از آنجمله «شركت فرد در بحث جمعي» است كه از خصوصيات بحث گروهي ميباشد در مقايسه با فعلپذيري نسبي فرد كه از مشخصات سخنراني و كنفرانس است. اين مسأله در مديريت صنعت و تبليغات نقش بزرگي دارد.
• «فشار گروهي روي قضاوت فردي» Group Pressure
همه ما از موقع تولد تا هنگامي كه زنده هستيم تحت فشارهاي گروهي قرار ميگيريم مثلا همان پديده اجتماعي شدن. نكته مهمي كه از نتيجه آزمايشها بر ميآيد اينكه در بزرگسالي نيز, به وسيله آنچه كه ديگران در اطراف و نزديكي ما انجام ميدهند يا ميگويند, گاه به طور مثبت و گاه به طور منفي تحت تأثير قرار ميگيريم و ممكن است حتي گرايشها, عقايد, و قضاوت خود را تغيير دهيم.
«شستشوي مغزي»
در اين روش كه در عالم سياست بسيار كاربرد دارد, كوشش ميشود به وسيله تغيير اعتقادات فرد بر عليه چيزهايي كه به نظر ميرسد كاملا خلاف واقعيت است, نظر شخص را دگرگون كنند.
«شايعه»
شايعه عبارت است از يك گزارش تأييد نشده درباره حادثهاي كه اساسا به وسيله كلمات و به طور لفظي منتشر ميشود و مخصوصا در مواقع بحران عمومي يا موقعي كه اطلاعات موثق در دسترس نيست پخش ميشود. مطالعات نشان دادهاند دو فرآيند آشكار در شايعه, «تعديل» Leveling به معناي تبديل و تحويل جزئيات و «تيزكردن» Sharpening به معناي تأكيد شديد بر جزئيات خاص باقيمانده است. بر اين اساس, همخويشي بين افسانه و شايعه قابل توجيه ميگردد.
جنبه هاي وسيعتر رفتار جمعي (گروههاي بزرگ)
«رفتار جماعت»
جماعت شامل انواع گروههاست كه در دو گروه كلي «تماشاچي» يا «انبوه مردم» دستهبندي ميشود. تفاوت اصلي اين دو در اين است كه گروه تماشاچي عملي را انجام نميدهد. در اينجا گروه دوم يعني انبوه مردم مورد نظر است. دو نظريه موازي در خصوص فرد و جماعت وجود دارد. «گوستاو لوبون» Gustave Le Bon جماعت را داراي نوعي «نفس گروهي» ميداند كه جانشين نفس افرادي ميشود كه آن را تشكيل ميدهند. در مقابل اين نظريه «فلويد آلپورت» Floyd Allport روي رفتار فرد و اينكه در حضور افراد ديگر رفتار از جهات خاصي تغيير ميكند تأكيد دارد.
«نهضتهاي اجتماعي»
نهضتهاي اجتماعي تودههاي بزرگي از مردم هستندكه «جنبش»هاي Mass Movement اقتصادي, سياسي, يا مذهبي به راه مياندازند. همه نهضتهاي اجتماعي با «عدم رضايت» آغاز ميشوند و در «هرج و مرج» رشد پيدا ميكنند و با گسترش ناامنيها يا ناآراميها احساس نياز به يك رهبر به وجود ميآيد؛ مثل جريان نهضت نازيسم در آلمان و ظهور هيتلر.