چکيده:
اين مقاله در ابتدا به معرفي شهر اصفهان كه آنرا يكي از كهن ترين شهرهاي ايران، به قدمت اين سرزمين خوانده اند، مي پردازد و به اهميت اين شهر در ادوار مختلف اشاره مي نمايد.
سپس با معرفي زاينده رود به لحاظ تاريخي، به يکسان نبودن چهره اين رودخانه در طول زمان ها اشاره کرده و آنرا در هر مقطعي از زمان، داراي رنگ و بويي تازه مي داند. در اين بخش ضمن بررسي شهر قديمي سلجوقي و شکل گيري آن در کنار زاينده رود، به بررسي شهرسازي صفوي و نقش زاينده رود در آن و ابتکار دولت صفوي در پخش آب زاينده رود در کل شهر به کمک نهرهايي با نام مادي پرداخته و ضمن بررسي مادي ها و اصول شکل گيري آنها و مقايسه اين اصول با اصول طراحي پايدار، به اصل پايداري در طراحي مادي ها مي رسد. در ادامه با بررسي باغ شهر اصفهان و باغ هاي حاشيه چهارباغ به چگونگي دست يابي به طراحي پايدار در فضاي سبز شهري به کمک مادي ها توسط دولت صفوي اشاره دارد و در نهايت به شرح وضعيت چهارباغ و باغ هاي صفوي در دوران معاصر مي پردازد.
واژگان کليدي:
اصفهان، فضاي سبز شهري، چهارباغ، مادي، زاينده رود
اصفهان و دست يابی به طراحی پايدار در فضای سبز شهری در دوره صفويه
در مورد شهر اصفهان كه آنرا يكي از كهن ترين شهرهاي ايران، به قدمت اين سرزمين خوانده اند، نوشته هاي بسياري باقيست كه همه حكايت از قدمت چندين هزار ساله و اهميت اين شهر در ادوار مختلف تاريخ دارند.
تولد شهر اصفهان به آغاز تاريخ شهري ايران زمين بر مي گردد. استرابو (Strabo) جغرافي دان يوناني (25-58 ق. م.)، از آن به عنوان گابيه (Ptolemy) ياد و آنرا به عنوان يكي از مراكز اصلي دوران هخامنشي توصيف مي كند. در دوران بعدي بطلميوس (Ptolemy) جغرافي دان قرن دوم ميلادي آنرا اسپدان (Aspadan) ناميد. سپس به سپاهان (Sepahan) در زبان پهلوي تغيير يافت و اعراب به آن اسباهان (Esbahan) گفتند. ياقوت حموي معتقد است اصفهان مكاني براي ملاقات سواركاران بود، در حالي كه ساير مورخان معتقدند كلمه سپاهان (ارتشها) را بايد نسخه اصلي نام اين شهر در نظر گرفت.
شهر اصفهان مركز فرمانروايي شاهان ساساني و محلي براي رژه ارتش بود. پس از هجوم اعراب، اين شهر از سال 644 تا 931 م. توسط خلفاي عرب اداره مي شد و همچون ساير نقاط كشور براي بازسازي، نياز به زمان داشت. ملك شاه (1092-1072 م.) شهر اصفهان را به عنوان پايتخت خاندان سلجوقي انتخاب كرد. در آن زمان مردم عمدتاً پيرامون مسجد جامع سكونت داشتند. ملك شاه، كاخ هاي معدودي را بنا نمود و تعدادي باغ هاي معروف را تاسيس نمود.
ابن حوقل اصفهان را به دو بخش معرفي ميكند يكي موسوم به “يهوديه” و ديگري موسوم به ”شهرستان” و ميان آنها دو مايل فاصله است. (تصوير1)
تصوير 1: شكل گيري اولين مراكز زيستي در كنار زاينده رود، ماخذ: (صابر ، 1382: 77)
«ساحل رودخانه زاينده رود در محدوده شهر بوده و در زمان ابن حوقل (قرن چهارم هجري) به آسياب ها، كاخ ها و محله هايي چون “زركاباذ” و “تاجه” اختصاص يافته است. همچنين به گفتة ابن حوقل جشن ها و تفريح هاي زيادي در ساحل رودخانه برگزار ميشده است.» (ابن حوقل، 1366: 109)
توسعه باغ ها و تفرجگاه هاي سلجوقي در داخل باروي شهر (باغ نقش جهان) و در حوالي شهر تا رودخانه (باغ كاران، باغ احمد سياه، باغ بكر، باغ فلاسان و …) عاملي بود جهت برقراری پيوند بين شهر اصلي (يهوديه)، نقاط پراكنده اطراف شهر و رودخانه. اين امر همچنين باعث تقويت محور زاينده رود به عنوان محور تفريحي برون شهري گرديد.
از مطالب فوق چنين بر مي آيد که شهر قديمي در کنار زاينده رود شکل گرفته بوده و آسياب ها، کاخ ها و باغ ها را جهت استفاده از آب زاينده رود در خارج شهر و در ساحل زاينده رود مي ساخته اند.
شاه عباس، شهر اصفهان را به عنوان پايتخت حكومتش به تمام دنيا شناساند. اين شهر با مناظر زيبا و زمين هاي پوشيده از باغ، همچون جواهري در ايران زمين مي درخشيد.
شهر صفوي به گفته “پيترو دلاواله” (Petero Delavalleh) سياح زمان شاه عباس اول، به چهار بخش اصلي تقسيم مي شده است و نقشي را كه زاينده رود و چهارباغ در اين دوران ايفا مي كرده اند را مي توان با شرحي از كمپفر مستند كرد: «سطحي كه توسط دو محور عمود بر هم خيابان و رودخانه به چهار قسمت تقسيم شده و با ديوارهاي فرعي سي باغ را تشكيل داده كه قسمتي از آنها را شاه به بزرگان و اعيان واگذاشته و قسمت ديگر را براي استفاده شخصي يا همگاني تخصيص داده است. نه تنها اين باغ ها به پايتخت رونق و جلوه فراواني بخشيده، بلكه خود اين باغ ها از نظر اينكه با عمارات و قصور كوچك دلربا، راهروهاي پاكيزه، باغچه هاي شكوفا، بوته ها و گل هاي نادر دست چين و همچنين انواع و اقسام آبگيرها و فواره ها آراسته شده است، حكم بهشت روي زمين را دارد و قلم از وصف آنها عاجز ميماند.» (كمپفر، 1360: 196) بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه عملكردي كه از دو محور اصلي شهر (چهارباغ و زاينده رود) و اتصال آن دو با يكديگر پديد مي آيد، عملكردي تفريحي، عمومي، خصوصي و سلطنتي است.
تصوير 2: چهارباغ محور شهري و زاينده رود محور طبيعي
از مطالب فوق چنين مي توان استنتاج کرد که دولت صفوي در ايجاد شهر جديد با تکيه بر اصولی که اکنون ما آنها را به عنوان اصول طراحی پايدار به کار مي بريم، ابتدا با شناسايي كامل مكان (سايت) شامل خصوصيات شهر قديم و عوامل بالقوه سايت که مهمترين آنها زاينده رود مي باشد، بدون ايجاد خرابي و آسيب، با حل کردن شهر جديد در محيط پيرامون، آنرا در توافق كامل با طبيعت قرار ميدهد و با ايجاد حياط هاي داخلي و ميدان ها و باغ ها علاوه بر تبديل شهر اصفهان به باغ شهر باعث نفوذ طبيعت به داخل شهر گرديده است؛ تا آنجا که تاورنيه در سفرنامه خود اصفهان را چنين توصيف کرده است: «محيط شهر اصفهان به انضمام محلات خارج از شهر، از پاريس كوچكتر نيست. اما جمعيتش ده برابر كمتر است و نبايد تعجب كرد كه شهر به اين بزرگي اينقدر كم جمعيت دارد. براي اينكه هر خانواده يك خانه جداگانه و هر خانه يك باغ مخصوص دارد، بنابراين فضاي خالي از سكنه بسيار است. از هر سمت كه به طرف اصفهان بروند اول مناره هاي مساجد و بعد درختان خانه ها نمودار مي شوند، به طوري كه از دور اصفهان به جنگل بيشتر شباهت دارد تا به يك شهر». (تاورنيه، 1363: 64)
شناسايي سايت و نفوذ طبيعت به داخل به صورت دو مفهوم ارتباط با طبيعت و مفهوم مکان در اصول طراحي پايدار مطرح گرديده است و دولت صفوي با رعايت اين اصول به طراحي پايدار در شهرسازي اصفهان دست يافت که همچنان آثار آن باقي است.
تصوير 3: كاخ – باغ چهلستون
دولت صفوي با وقوف به اين اصل که جهت پايداري هر باغ يا فضاي سبزي مي بايست در مرحله اول تامين آب آن پايدار باشد، با تکيه بر اصل مفهوم مکان و شناسايي سايت، با کمک گرفتن از آب زاينده رود و شيب زمين و ايجاد نهرهايي منشعب از زاينده رود که کل شهر را پوشش مي داده و مادي نام داشته است، مشکل تأمين آب را حل کرده اند که در بخش بعدي به تشريح آن خواهيم پرداخت.
ماديها در دوران صفويه
در زمان صفويه بر اثر رشد جمعيت و توسعه شهر و نياز بيش از پيش به آب، براي تقسيم آب زاينده رود از وجود دانشمند معروف شيخ بهايي استفاده نمودند. طومار شيخ بهايي در سال 923 هجري قمري در زمان شاه طهماسب صفوي تنظيم و مورد استفاده قرار گرفت.
«تقسيم آب زاينده رود كه به نام طومار منسوب به شيخ بهايي معروف است و يگانه تقسيم نامه كامل بر جاي مانده از زمان هاي دور در مورد بهره گيري از آب اين رودخانه محسوب ميشود، شامل يك صفحه (حكم شاه و روش محاسبه و مديريت آن)، دو صفحه قواعد كلي اجرايي و 24 صفحه ريز حقابه هاي بلوكات و روستاهاي مختلف حوزه آبخور رودخانه و جمعاً 27 صفحه است.» (حسيني ابري، 1379: 5) بر اساس اين تقسيم نامه، آب رودخانه طي چهار مرحله تقسيم به آخرين سطوح اراضي آبخور آن ميرسد. (تصوير5)
مهمترين اثر مادي ها در ايجاد فضاي سبز پايدار را در خيابان چهارباغ و شکل گيري باغ هاي صفوي در کنار آن مي توان مشاهده کرد که در بخش بعدي به شرح آن خواهيم پرداخت.
چهارباغ و باغات آن در دوران صفوی و تخريب آنها در دوران معاصر
اين خيابان كه به شكل بلواري از مقابل عمارت جهان نما شروع ميشده و با گذر از سي و سه پل به باغ هزار جريب ميرسيده است. در وسط خيابان چهارباغ يك نهر، تمامي طول آنرا طي ميكرده كه در فواصل معين داراي حوض هايي با فواره هاي مرمرين بوده و با توجه به شيب خيابان چهارباغ آبريزهاي كوچكي نيز در اين نهر وجود داشته است كه به زيبايي خيابان ميافزوده است.
«باغ هاي خيابان چهارباغ داراي ديوارهاي صاف و منظمي بوده است كه مورد توجه پيترو دلاواله قرار گرفته و دو بار در سفرنامه خود بدان اشاره ميكند.
ديوارها به صورت مشبك بوده است و عابرين مي توانسته اند فضاي مشجر و با طراوت و پرگل باغ ها، حوض ها، فواره ها، آبشارها و كوشك مركزي آنها را به شكلي مبهم، برانگيزاننده و دعوت كننده به بيرون ببيند.» (انصاري، 1380: 207 و 209)
«تاريخ عالم آراي عباسي در طرح اوليه چهارباغ از جوي آب در دو طرف خيابان نام برده است و اشاره اي به نهر وسط خيابان نكرده است. البته اين خبر ناقض وجود نهر در وسط خيابان نيز نيست.
تصوير 4: خيابان چهارباغ اصفهان
در سفرنامه تاورينه (ششسفر، 1038-1105 هـ. ق.) از نهر بزرگي كه از كوشك جهان نما شروع شده و در تمام طول خيابان تا پل امتداد يافته نام برده است. وجود نهر وسط چهارباغ كه از سنگ تراش ساخته شده است. در اكثر سفرنامه ها و تواريخ آمده و تصاوير و عكس هاي موجود (تصوير6) نيز آنرا اثبات ميكنند.» (انصاري، 1380: 197)
تصوير 5: نقشه مادي ها و باغ های اصفهان در دوران صفويه، ماخذ: نگارنده با استفاده از نقشه تهيه شده توسط خانم مهوش عالمی
تصوير 6: چهارباغ اصفهان حكاكي روي مس از طرح ترسيمي كرنليس بروين، ماخذ: (انصاري، 1380: 195)
اما متأسفانه از شكوه و زيبايي اين خيابان در حال حاضر جز نام و سايه چيزي باقي نمانده است. زيرا اين خيابان از سال 1311 هجري قمري در زمان ظل السلطان كه از طرف ناصرالدين شاه قاجار حاكم اصفهان بوده شروع به تغيير شكل داده است. ظل السلطان به علت كسري بودجه و سودجويي، باغ هاي اطراف خيابان چهارباغ و حتي فواره هاي مرمرين داخل آبنماها را فروخت و بسياري از فضاها را تخريب كرد و درختان چنار را قطع كرد.
اما تخريب هاي اصلي اين خيابان و تغيير ساختار كلي اين خيابان در زمان شاهنده شهردار اصفهان در زمان رضا شاه رخ داد. در اين زمان بسياري از كوشك ها، سردرهاي اطراف خيابان چهارباغ و درون باغ هاي مختلف كه به مخروبه تبديل شده بود فروخته شدند و سردرها و ديوارهاي اطراف خيابان همگي تخريب شد و به جاي آنها مغازه ها و آپارتمان های متعددی ساخته شد. همچنين يكي ديگر از تخريب هاي بزرگ اين زمان، از بين بردن تمام حوض ها و آبنماها و بالا آوردن كف خيابان چهارباغ و مدفون كردن خيابان اصلي چهارباغ در زير خروارها خاك بود.
از مطالب بالا چنين بر مي آيد که در دوران معاصر با از بين بردن نهر مياني و دو نهر کناری و قطع نهر جوب شاه و فدن از محل ورود به چهارباغ و همچنين بالا آوردن سطح خيابان، پايداری در استفاده از آب جهت باغات و درختان چهارباغ از بين رفته است و لذا خود به خود اين باغ ها نابود شده اند و از آن درختان چنار تنومند جز چند نمونه نادر اثری باقی نمانده است.
اين روند تخريب براي ساير مناطق اصفهان نيز ادامه يافت و نقش مادي ها به عنوان انتقال دهندگان اصلي آب زاينده رود به باغ شهر اصفهان فراموش گرديد و با خشک شدن يا کم آب شدن مادي ها فضاي سبز پايدار حاشيه آنها نيز نابود گرديد.
نتيجه گيري:
دريدا در يکي از نوشته هاي خود يادآور شده که هر متن، خود مقدمه اي است براي قرابت متن هاي بي شمار. دريدا مي گويد که استقلال متن ادعايي است واهي، زيرا که فضاي هر متن تداعي کننده متون پيشين و درآمدي به سوي متون ديگر است. شهر اصفهان نيز متني مستقل نمي باشد، متني است که در طول هزاران سال و توسط دولت ها و حکومت هاي متعدد شکل گرفته است. صفويه شهر سلجوقي را در کنار رودخانه زاينده رود به ارث بردند و بر آن شدند تا اين شهر را به پايتختي در خور دولت صفوي تبديل کنند، لذا شهر جديدي در کنار شهر سلجوقي ايجاد کردند و آنرا از طريق بازار به شهر قديم سلجوقي وصل نموده و ميدان نقش جهان و مسجد جامع عباسي را با عظمت تر از ميدان عتيق سلجوقي و مسجد جامع عتيق در شهر جديد احداث کردند و با نفوذ رودخانه به داخل شهر و احداث باغ هاي متعدد اصفهان را به باغ شهر تبديل کردند. اين اعمال باعث شد که شهر جديد صفوي در عين حالي که تداعي کننده متون پيشين است به درآمدي براي متون آينده تبديل گردد و شهر کنوني مطابق با همان الگوي صفوي با فرض محور چهارباغ به عنوان محور مصنوع و محور زاينده رود به عنوان محور طبيعي که شاخه هاي آن در شهر جاريست، توسعه يابد.
ليکن همان گونه که والتر بنيامين در مقاله مشهور خود با عنوان «اثر هنري در عصر باز توليد مکانيکي» اشاره دارد که شيوه هاي مدرن توليد و باز توليد فن آورانه از آن طريق، ايده هاي مطرح در خصوص ارزش زيبايي شناسانه اثر هنري را از بين برده اند، ساخت و سازهاي جديد که بيشتر تحت تاثير مکالمه با معماري غربي شکل گرفته اند باعث تغيير در متن و ضعيف شدن قدرت تداعي آن از متون گذشته گرديده است.
منابع
- ابن حوقل. 1366. سفرنامه ابن حوقل. مترجم: جعفر شعار. تهران. انتشارات اميرکبير.
- انصاري، مجتبي. 1380. ارزش هاي باغ ايراني (صفوي – اصفهان). رساله دکتري. رشته معماري. دانشگاه تهران. دانشکده هنرهاي زيبا.
- تاورنيه. سفرنامه تاورنيه. 1363. ابوتراب نوري. تهران. کتابخانه سنايي.
- حسيني ابري، حسين. 1379. مديريت سنتي آب زاينده رود، بحثي در دانش بومي ايران. اصفهان. دانشگاه اصفهان – مرکز اطلاع رساني.
- كمپفر، انگلبرت. 1360. سفرنامه کمپفر. مترجم: کيکاووس جهانداري. تهران. انتشارات خوارزمي.
- صابر، حميد. 1382. پل در گذر زمان. دانشگاه آزاد اسلامي – واحد خوراسگان. دانشکده هنر و معماري.