مقدمه
امروزه با ارتقاء دانش شهری در کشور، در کنار عمران و خدمات شهری، کلیت منظر شهر و مطلوبیت فضاها نیز به یکی از مسایل اداره شهرها تبدیل شده است. در بررسی ویژگی های بنا به عنوان عناصر منظر شهری، با کنار گذاشتن نگاه جزء نگر در می یابیم که ساختمانها فقط به دلیل شکل مصنوع خود موفق نیستند، توانایی آنها در عینیت بخشیدن به مختصات مکان هم مهم است (شولتس، 1381). در میان عناصر کالبدی یک شهر، «نشانه» شهری بیش از هر بنای دیگری باید حائز این ویژگی باشد. «لینچ» عنصر نشانه در شهر را چنین تعریف می کند: “اشیایی با ظاهر مشخص مثل ساختمانها، برج و گنبد که عاملی برای کمک به تشخیص قسمت های مختلف شهر است و می توان برای جهت یابی از آن بهره گرفت. چنانچه یک نشانه بر محیط خود مسلط باشد، آسانتر شناسایی شده و معنادارتر می شود”(لینچ، 1372). در ادامه با دو نمونه موردی از دو شهر شمال غربی کشور، نقش عنصر نشانه در منظر شهر در مقیاس خرد یک محله و چگونگی برنامه ریزی برای آن مورد بررسی قرار می گیرد.

یک- ارومیه، برج «سه گنبد»
برج 800 ساله «سه گنبد» در جنوب شرقی ارومیه، متعلق به دوران سلجوقی است که در سال 1348 به ثبت رسیده است. طی تغییر و گسترش شهر در طول قرنها، اکنون این برج در میانه بافت مسکونی قرار گرفته است. فرد با حضور در این سایت دریافتی مطلوب از فضا خواهد داشت. از میان عوامل کالبدی زمینه ساز کیفیت فضای حول برج «سه گنبد»، مصداق نکاتی از کتاب همیشه خواندنی «سیمای شهر» درباره کیفیت عوامل شهر، در این سایت به چشم می خورد :

استقرار این نشانه در مفصل معابر محله، بر قدرت آن افزوده است. همین امر منجر به سهولت درک فضا می شود.

حضور برج بر فضای این محله کاملاً سایه افکنده است. برج از لحاظ فرم و اندازه همچنان بر بدنه ها برتری دارد. گویی سایر ابنیه، برج را با احترام در بر گرفته و با عقب نشینی و کاهش ارتفاع فرصت نمایش خود را به این بنای تاریخی داده اند.

در یک نگاه کلی بناهای اطراف در یک میانگین ارتفاعی کمتر از برج قرار دارند فضاهای خالی میان بدنه ها با توده سبز درختان پر شده است. غلبه کاربری مسکونی، هویت کلی و واحدی را برای محدوده ایجاد می کند. رعایت مشابهت و هماهنگی عناصر نما (نظیر جنس مصالح، فرم بازشوها و …) نیز می توانست با ایجاد ریتم، خوانایی و هویت زمینه را تقویت کند.

پایین بودن محوطه برج از سطح معابر لبه و نیز خالی بودن محوطه، گستره دید مناسبی برای درک فضا در لحظه ورود به سایت فراهم آورده است.
01
1: نمای در ورودی، موقعیت برج سه گنبدان به عنوان یک مرکز محله برای ارومیه، مأخذ : نگارنده، 1389.

برای حفظ و ارتقاء شرایط کنونی این برج و نقش آن در ساختار محله، تصویب قوانین دقیق و کارشناسی شده برای کنترل تغییرات و ساخت و سازهای آینده ضروری است که از آن جمله می توان به کنترل خط آسمان، حفظ عرصه باز و گستره دید، نظارت بر استفاده از مصالح هماهنگ با محیط، حفظ سبزینگی عرصه های خصوصی و … اشاره کرد.
02
2: نمای پشت ورودی برج، عوامل زیادی در ساخت کیفیت مطلوب فضا دخیل هستند، مأخذ : نگارنده، 1389.

این کیفیت مطلوب، برآیند عوامل گوناگونی است که زمینه اصلی ساخت آن را رویکرد و نگاه کلان به یک سایت تاریخی به عنوان جزئی از شهر زنده امروز و نه یک قطعه منجمد و تماشایی مهیا می سازد. این محدوده در حکم یک پارک محله ای است. بازیهای کودکان این محله در محوطه چمن همین برج اتفاق می افتد. می توان غوغای بچه های مدرسه مجاور سایت را هنگام تعطیل شدن در این مرکز محله تصور کرد. به نظر می رسد تلاش و علاقه همسایگان این محوطه در توجه و پرداخت به نما متاثر از حضور برج باشد (تصویر 3).
03
3: آیا استقرار در کنار یک سایت تاریخی الهام بخش مالک این بنا در پرداخت به نما بوده است؟، مأخذ : نگارنده، 1389.

دو- مراغه، «گنبد کبود» و «گنبد مدور»
دو گنبد «کبود» و« مدور» نیز از دوران سلجوقی برای شهر مراغه، پایتخت ایلخانی و دومین شهر بزرگ آذربایجان شرقی به یادگار مانده است.
اهمیت این سایت از نمونه ذکر شده از شهر ارومیه بیشتر است؛ چرا که در مرز شمالی پهنه تاریخی مراغه و در نزدیکی مهم ترین میدان شهر واقع شده است. در حال حاضر احیای این میدان که از لحاظ لایه های تاریخی و خاطره مشترک شهروندان (از آغاز تا دوران انقلاب)، وزنه سنگینی برای شهر محسوب می شود؛ به یکی از دغدغه های اساسی مدیران شهری تبدیل شده است.
اما متاسفانه نگاه قدیمی که حفظ بنا و تعیین حریم آن را برای مصون ماندن از گزند کافی می داند، باعث شده تا دو برج از نقش آفرینی در شهر و حتی محله بازمانند. در این شرایط زندگی شهری به محوطه نفوذ نمی کند و برای یک تهی بی تعریف در دل شهر حتی باید بروز آسیب های اجتماعی را نیز احتمال داد.

04
4: خلاء قوانین مناسب شهری برای صیانت از چنین سایت منظرینی، راه را برای عرض اندام این مجتمع تجاری هموار ساخت، مأخذ : نگارنده، 1389.

در بررسی مشابه این سایت مطابق تذکرات «لینچ» موارد زیر حاصل می شود :

با وجود نزدیکی برجها به میدان کلیدی و شریانهای درجه یک شهر، به دلیل مسدود بودن دسترسی از شریان اصلی و مهجور ماندن آنها در یک کوچه فرعی و خمیده، برجها نتوانسته اند به عنوان عناصر نشانه شهری کمکی به خوانایی منطقه کنند.

بر خلاف نمونه اول، تسلط بر فضا از هر لحاظ (ارتفاع، رنگ و نما و …) با بناهای جدید است. یک فرم جدید در محیط نباید مخل و مزاحم محیط شود.(لینچ، 1372) اما با کمرنگ شدن ارزش هویتی این سایت در برابر ارزش اقتصادی اراضی مرکز شهر، مقابله با ساخت یک مجتمع تجاری بی نتیجه مانده و اکنون آنچه در پیچ معبر ورودی به سایت خودنمایی می کند، رنگ قرمز امروز مرکز خرید و نه آجری رنگ کهنه برجهاست (تصویر 5).
05
5: اهمال مدیریت شهری در یادآوری ارزش های مشترک و عدم پرداخت به نمادهای باهویت، باعث ضعف زیبایی شناسی مردم و استفاده از الگوهای نامأنوس می شود، مأخذ : نگارنده، 1389.

علاوه بر بی شکلی بدنه محیطی دو برج، اغتشاش خط آسمان و عدم تناسب ارتفاع ساختمانها با فاصله شان از سایت، امکان هرگونه تعریف فضا توسط فرم و هویت دو برج را از آنها سلب کرده است. در اینجا هیچ گونه ریتمی به چشم نمی خورد. تنوع کاربری های اطراف از مسکونی تا تجاری و یا متروک بیشتر میل به آشفتگی دارد و ذهن ناظر از ساده کردن محیط برای سهولت ثبت تصویر ذهنی عاجز می ماند.

یکی از نکات مهم محیط، معنای فضا و وسعت مناظر است. دورنمایی وسیع، نزهت خاطری بوجود می آورد. این دورنما باید خوش سیما باشد و اگر آشفتگی را بیشتر عیان کند، بی رنگی و جدا افتادگی را در نظر می آورد (لینچ، 1372). باوجود مشابهت تصمیم برای محوطه برج (شن ریزی و چمن کاری) با سایت ارومیه، اما دورنمای مناسبی حاصل نشده است. فقر منطقه از لحاظ فضای سبز از مطلوبیت منظر می کاهد.

جمع بندی
مردم خود را با هر محیط زندگی تطبیق می دهند؛ پاره ای از عناصر برایشان مشخص می شود و در ذهن می ماند (لینچ، 1372). حتی اگر در ظنر مردم ما وظیفه حفظ میراث شهری بر عهده مسئولین است، طراحی و مدیریت شهری می تواند ساکنان شهر را در شناسایی عناصر ارزشی و میل به احترام آنها تربیت کرده و یاری دهد. در راستای تصمیم شهرداری بر ساماندهی پهنه تاریخی مراغه، لازم است تا حفظ و تقویت عناصر نشانه و پرمعنای شهر، یکی از موارد ضروری طرح های شهری آتی باشد؛ چرا که “شهر بدون فضاهای موکد شهری، ره به جایی نمی برد” (شولتس، 1381). مطابق گفته شهردار محترم شهر “باغشهر مراغه هنوز هم جایی برای زندگی است” و ساخت وسازهای بدون نظارت و دوراندیشی هنوز نتوانسته معنا و چهره آنرا- آنچنان که در کلانشهرهای توسعه یافته و لجام گسیخته کشور شاهد هستیم- در هم شکند. عبارت “جایی برای زندگی!” گویای پیوند روح مکان با آدمی است و ارزش این مسئله با به خاطر آوردن بحران هویت قرن بیشتر نمایان می شود. شهر به عنوان یک مکان آشنا، یعنی آنجا که فرد مسکن می گزیند و آرامش می یابد. پس از این انتخاب است که فرد به احراز هویت می پردازد (شولتس، 1381) و در این روند، آرامش و ثبات مکانها و تداوم تصویر ذهنی شهروندان از آنها نقش اساسی دارد. بحران هویت شهرهای ما نه با برنامه های عظیم، بلکه با نگهداری آنچه در کنارمان واقع گشته، بهبود می یابد (شولتس، 1381).
در مورد نمونه مورد مطالعه از مراغه, برنامه ریزی برای ساخت یک تصویر شاخص و درخور از سایت و ایجاد امکان تداوم آن در اذهان شهروندان برای نسلهای متمادی، اقدامی است که می تواند به تعریف میدان کلیدی شهر و ایجاد علقه مردم به آن نیز کمک شایانی کند.

منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *