چكيده
فضاي شهري مكاني است عمومي براي برقراري ارتباطات و تعاملات اجتماعي بين اقشار مختلف، براي اوقات مختلف و براي مراسم مختلف.گذشته از اينكه فضاي شهري به لحاظ شكلي و رابطة جزء و كل به دودستة پويا و ايستا تقسيم مي‌شود؛ به لحاظ مقياس كاربردي، خودي و بيگانه بودن بهره‌وران و رابطه حواس انسان با آن نيز به دوگروه فضاهاي مدني، و فضاهاي اجتماعي قابل تقسيم است. به جز آن نبايد فضاهاي نامتعادل نيمه پويا‌ـ نيمه ايستا را از نظر دور داشت.

واژگان کلیدی : فضاي شهري، فضاي پويا، فضاي ايستا، فضاي مدني، فضاي اجتماعي.

مقدمه
زماني‌كه جان لنگ (Jon Lang) طي دهه‌هاي پاياني هزارة دوم اقدام به انتشاريك رشته كتاب در زمينة تحليل تجارب طراحي شهري زد، گمان همگان بر آن بود كه او به بسياري از پرسش‌ها در زمينة نقش و وظيفة طراحي شهري پاسخ گفته است. اما هنگامي كه كتاب جديدش با نام Urban Design : A typology of Procedures and Products  منتشرشد، خود او نگران و با صدايي بلندتر از ديگران پرسيد : به راستي طراحي شهري يعني چه؟ (لنگ 1386: 473) و نيز همان‌گونه كه كاميلو زيته (Camillo Sitte) بيش از120سال پيش پرسيد : فضاهاي غرفه مانند اين مسير (خيابان جديد مجاوركليساى Votiv وين) سرپوشيده‌تر، بزرگتر و باشكوه‌تر از تمامي الگوهاي پيشين اجرا شده، ولي تأثير‌گذاري مورد انتظار را ندارد. چرا؟ (زيته، 1385 :113) اينك ما مي‌پرسيم به راستي فضاي شهري يعني چه؟ و چرافضاهاي شهري امروز تأثيرلازم را بر ادراك بصري ما نمي‌گذارند؟

فضای شهری محلی است برای ایجاد و برقراری تعاملات اجتماعی بین اقشار مختلف مردم در اوقات مختلف، و به ویژه در مراسم خاص. محمود توسلي معتقد است فضاى شهرى يكي ازعناصرساخت فضايي شهر است،كه همراه با تاريخ يك ملت در ادوار مختلف به وجود مي‌آيد، شكل مي‌گيرد و دگرگون مي‌شود. او همچنين از زوكر (Paul Zuker) نقل مي‌كندكه فضاي شهري ساختاري است : سازمان‌يافته، آراسته، واجد نظم؛ استوار بر قواعد معين و روشن كه عبارت است از : ارتباط ميان شكل بدنة ساختمان‌هاي محصور‌كننده، هم شكل…‌ (توسلي،1371: 18-9) ببينيد، از همين‌جا تفاوت‌ها آغاز مي‌شود. در حالي‌كه زوكر فضاي شهري را ساختاري منتظم، آراسته و قاعده‌مند مي‌شمارد، توسلي آن را فقط يكي از عناصر ساخت دگرگون شونده  مي‌داند. مطلبی (دكتر قاسم مطلبی) معتقداست دوگونه فضاي شهري وجود دارد. درگونة اول شكل‌گيري فضا طی فرايندي نسبتاَ طولانی دربستر زمان و به صورت خودجوش و غيررسمي انجام مي‌شود. ويژگي‌هاي آن گونه عبارت است از :

 وى گونة دوم را شكل‌دهی آگاهانه و ارادي به فضا، باچنين ويژگي‌هايي برمى شمارد  :

 ظاهراٌ سازندة فضاي شهري نوع اول؛ زمان و ارادة جمعي مردمان است، و نوع دوم را معماران و نخبگان مي‌سازند. مطلبی تفاوت اين دو نوع رويكرد را اينگونه تحليل مي‌كند كه در رويكرد نخبه‌گرا، قطعيت‌نگري و تكنولوژي هدف توسعه قرارگرفته‌اند و به مسايل محيطي صرفاً در جهت رفع نيازهاي جسماني همچون تأمين هوا، نور و بهداشت نگريسته مي‌شود. هم او، ازديگران نقل مي‌كند كه، اين رويكرد به جنبه‌هاي هنري، زيباشناختي و شكلي نظر داشته (Lang) و به خلق فضاهايي تماشايي همت مي‌گمارد (Punter & Carmona) اين رويكرد فضاهاي شهري را نه براي عموم، بلكه تنها براي درك گروه خاصي از مردم خلق مي‌نمايد (همان : 60) و اين گروه خاص، زماني اشراف بوده‌اند.
در همين راستا زيته ((Sitte مثال مي‌زند كه ميدان سينوريا  ((Signoria به صورت ميدانچه‌اي محل اقامت اشراف‌زادگان بود (زيته‌، 1385 : 23). بي‌جهت نيست كه  تيبالدز تأكيد دارد كه، بايد احتياط كرد همه چيز زيادي منظم، تميز و جاافتاده نباشد (تيبالدز، 1385 : 4).
اما امروز اين خواص، ديگران‌اند. امروز نقش ويژة شهرها ابتدا با فعاليت براي رفع نياز ديگران، سپس خودي‌ها تعريف مي‌شود، اين مهمانان شهرها هستندكه باخواسته‌هاي خود موجب آراستگي فضا مي‌شوند :

با عبور از آنچه آمد، نگارنده معتقداست تعدادی از ویژگی‌های فضای شهری، بدون اولویت، عبارت است از :
الف) فضای شهری منتظم آن است، که بدنة کالبدی آن تعریف شده باشد.
ب) فضای شهری مهم آن است، که در سازمان فضایى،کالبدی شهر و اجزای آن، دارای نقش، و وظیفة معین باشد.
ج) فضای شهری فعال آن است، که در فعالیت‌های پایة شهردارای جایگاه تثبیت شده باشد.
د) فضای شهری منتظم آن است، که دارای حد معینی از محصوریت باشد.
هـ) فضای شهری متعادل آن است، که دارای گرانیگاه عملکرد اجتماعی، در درون خود باشد.
و) فضای شهری متعادل آن است، که در میان اجزا و عناصرکالبدی خود دارای گرانیگاه هندسی باشد.
ز) فضای شهری منتظم آن است، که دارای وجوه مشخصة پویایی و یا ایستایی باشد و در آن مبدأ، مقصد و مسیرحرکت و یا نقاط ورود و خروج تعریف شود.
ح) فضای شهری پایدارآن است، که در طول زمان مداومت داشته باشد.
ط) فضای شهری پایدار آن است، که همراه با تحولات شهروسازمان شهری و مردمان آن، تحول بپذیرد و نقش مربوط به زمان خود را ایفا نماید.
ی) فضای شهری قوی آن است، که فعالیت‌های اجتماعی متناسب با آن فضا در درون و یاکنار آن جای بگیرند.
ک) فضای شهری متعادل آن است، که در آن عملکردهای مکمل، یکدیگر را تقویت کنند.
ل) فضای شهری متعادل آن است، که فعالیت‌های اجتماعی و عناصرکالبدی تعریف‌کنندة فضا، با فاصلة معین از همدیگر در آن قرارگیرند و هر یک دارای حریم ادراک بصری خاص خود باشد.
م) فضای شهری قوی آن است، که بین عناصر کالبدی تعریف‌کنندة فضا، و نقش و وظیفة آن فضای شهری ارتباطی معنادار و متقابل باشد.
ن) فضای شهری قوی آن است، که در بین فعالیت‌های اقتصادی، مذهبی، آموزشی و سایر تعاملات اجتماعی، وظایف متعددتر و گسترده­­تری را بر عهده داشته باشد.
س) فضای شهری شاخص آن است، که بانشانة  بصری هم مقیاس و متناسب بانقش اجتماعی خود در سطح شهر شناخته شود.
فضای شهری، همانطور که ملاحظه شد، با توصیفاتی همچون : منتظم، مهم، متعادل، پایدار، قوی و یا شاخص و همچون آنها همراه است. بدین معنا که تمام فضاهای شهری ملتزم به داشتن تمام این صفات نیستند، اما با داشتن هریک از آنها، بدان متصف می­شوند. بنابراین ممکن است فضايی شهری با یک، و یا چندصفت تعریف شود و یابا همة آنها. ضمن آنکه صفات یادشده نسبی هستند و بر طبق آن می­توان، یک فضای شهری را فی‌المثل پایدارتر نامید.
برخلاف تصور رایج، هیچکدام از صفات یادشده، به طور همگن در قلمرو، و محدودة يك فضای شهری پراکنده نیستند، و این امر 2 پیامد نامناسب خواهد داشت. اول آنکه، ناهمگنی حضور هرصفت، موجب سنگینی فضا در یک سمت، و سبکی آن درسمتي دیگر می­شود. این موضوع باعث ضعف و یا سلب تعادل آن فضای شهری می­شود و اگر به طور همزمان برای چند صفت مهم فضا مصداق بیابد، انسجام آن را تهدید کرده و مقدمات گسست شیرازة فضا را فراهم خواهد ساخت.
دیگر آنکه اگر ناهمگنی حضور صفات فوق دريك فضاي شهري، توسط عناصر و مجموعه­های (کالبدی ـ عملکردی) متضاد و غیرهمخوان با مجموعه‌های اولیه به خوبی ترمیم شود، قطعاً به تجزیة فضا، و  تبدیل آن به دو، و یا چند خردفضای شهری منجر خواهد شد. این پیامد، به ویژه در سطح فضاهای شهری پویا کاملاً چشمگیر است، بدین معنا که یک خیابان در طول مسیر خود، در واقع دارای مجاورتی از خرد‌ فضاهای گسسته خواهد شد. و در این صورت، یک مسیربزرگ، در واقع متشکل از چند خیابان کوچک و منفصل خواهد بود.
همان‌گونه که مختصراً اشاره شد، فضای شهری به لحاظ شکلی، تقسیماتی همچون فضای شهری پویا و یا ایستا را می‌پذیرد. حالت سوم و  بینابینی هم وجود دارد : فضای شهری نیمه پویا ـ نیمه ایستا. البته حالت سوم فضای شهری پایدار نیست و دایماً بین یکی از دو حالت قبلی در نوسان است.

فضای شهری پویا آن است که، روح حرکت در آن مشهود و غالب باشد. از جمله مهم‌ترين فضاهاي شهري پويا، خيابان‌ها هستند. زيته بنا به محدوديت ديد در خيابان،  شكل مطلوب آن را يك كل بسته مي‌داند؛ و معتقداست بايد اتفاقات و مناظر در خيابان متنوع و پيش‌بيني ناپذير باشد (زيته 1385 :‌ نقل به مضمون ازكتاب). مودان (Moudon) نقل مي‌كند كه خيابان‌ها، و آرايش آنها بازتاب جوامعي هستند كه آنها را به وجود آورده‌اند (معيني، 1385 :8). دانشپور براي خيابان نقشي ارتباطي بين فضاهاي شهري قايل است، و آنها را عامل پيوستگي فضاها، و نيز عرصه‌اي براي تقويت ارتباط انسان با محيط شهري مي‌داند (دانشپور، 1379 : 110) اما اين كرير بود كه، برخلاف زيته گفت خيابان به ندرت به عنوان يك فضاي مستقل و جدا عمل مي‌كند (كرير،1383 :17) و اينكه خيابان، ويژگي كاركردي عميق‌تري نسبت به ميدان دارد. او مي‌گويد معماري صحنه خيابان فقط درحال گذر به چشم مي‌آيد (همان : 16). استنباط ما اين است : معماري خيابان اهميت بصري كمتري دارد!
درمجموع به نظر مي‌رسدكه درخيابان دوويژگي مهم مورد توجه تحليلگران شهري قرارگرفته باشد : يكي  پويايي فضاو ديگري عملكردهاي اجتماعي اجزاي آن. اين دو، موجب شكل‌گيري نوعي آداب هماهنگ بين فرد، گروه‌هاي اجتماعي و اجزاي كالبدي خيابان مي‌شود  به زعم نگارنده مهم‌ترین عامل پویایی فضا، عملکرد مجموعه  فضا، و در درجه اول، عملکرد اجزای شاکله آن است. فضای شهری پویا را اصلاٌ  اجزای آن می­سازند، و به اصطلاح در آن جزءها (اجزا) برکل غلبه دارند. اما اجزا نمی­توانند بدون انبوهگی خود بر کل غلبه یابند. و این موضوع ایجاب می­کند که اجزا به لحاظ تنوع و تعدد، كثیر باشند. ضمن آنکه اجزا برای برقراری و تداوم ارتباط فيمابین، و غلبه برکل، باید به نوعی با هم هماهنگ نیز باشند. یعنی فضای شهری (خوب) پویا آن است،که عملکردهای آن درعین کثرت، همگن و هماهنگ باشند. بدین ترتیب دریک فضای شهری پویا و خوب، امکان حرکت وانتخاب، به طور مستمر، برای استفاده‌کنندگان فراهم خواهد بود. این قاعده در تاریخ شهرنشینی ما مسبوق به سابقه است و  به ‌طور خودانگیخته ایجاد می­شده، و به همین دلیل، ما راسته  بازار زرگرها و یا بزازان را در شهرهاى قدیمی، فضای شهری خوب می­شماریم، اما اغلب خیابان‌های جدید خودمان را واجد این صفات نمی­دانیم.

01

 فضاى پويا : به واسطه ى غلبه ى اجزا، كليت يكپارچه محسوس نيست. فضا مى‌توانست هر شكل ديگرى نيز داشته باشد. بازارچه تجريش/مأخذ تصویر: نگارنده

فضای شهری ایستا آن است که، روح مکث و تامل و توقف در آن مشهود و غالب باشد. ما نمي‌دانيم كرير از كجا به اين نتيجه رسيده،كه ميدان از تجمع خانه‌ها دو تا دوريك فضاي بازشهري به وجودمي‌آيد. اگرچه او اذعان داردكه، ميدان‌ها ارزش نمادين يافته‌اند (كرير، 1383 : 16). ظاهراٌاين عقيده،كه ميدان‌هابه صورت تحسين برانگيزي مناسب سكونت هستند (همان : 19) درتناقض با نظر اصلي او قرار مي‌گيرد. آنجا كه مي‌گويد : مناسب‌ترين كاركرد يك ميدان، فعاليت‌هاي، فعاليت‌هاي امورفرهنگي نظير تالارهاي اجتماعات، كاخ‌هاي جوانان، كتابخانه‌ها، تالارهاي نمايش و موسيقي هستند (همان). اين، همان چيزي است كه آرامش سكونت رادرميدان برهم مي‌زند.
در مورد بناهاي عظيم و يا به عبارتي، عناصر شاخص، و اجزاي مهم درميدان، زيته مي‌گويد هماهنگي ميدان‌هاي اصلي شهرها  با بناهاي عظيمي كه آنها را در برگرفته، به آساني قابل تشخيص است. تلاش براي پديدآوردن وحدت و هماهنگي بين بناهاي باشكوه و باعظمت، و آراستن ميدان‌ها با آب‌نماها، يادمان‌ها، مجسمه‌ها و ديگر آثار هنري، همچنان ادامه دارد. جشن‌هاي عمومي، نمايش‌هاي گوناگون، اجراي مراسم تشريفاتي و انتشاررسمي قوانين و مقررات نيز در اين ميدان‌ها صورت مي‌گرفت (زيته، 1385 :21) نگارنده معتقد است كه، ايستادن عابر در فضاي ميدان به عنوان هدف (ونه مكثي اتفاقي درخيابان) محمل بهره‌مندي او از تمام ويژگي‌هايي است كه، كرير، زيته، توسلي وديگران برشمرده‌اند. زيراكه درميدان، كليت يكپارچه  فضا بيش از اجزاي آن (برخلاف خيابان) نقش دارند.
مهم‌ترین عامل ایستایی فضا، عملکردکلیت یکپارچه و غیرمنفصل فضا و در درجات بعدی، عملکرد اجزای آن است. در این حالت، عامل بنيادین شکل‌گیری فضای ایستای شهری، اجزای آن نیست و در آن همواره کل یکپارچه (کلیت فضا) برجزءها (اجزای فضا) غلبه دارند. در اینجا دیگر، اجزا نه می­توانند و نه ضرورت دارد که با انبوهگی­شان برکل غلبه یابند (که اگرچنین بشود،آن فضا اضمحلال خواهد یافت). اما اگر هيچ‌ يك از اجزا نتوانند حضور خود را در فضای ایستای شهری به اثبات برسانند، اصولاً چنین فضایی شکل نخواهد گرفت و این موضوع ایجاب می­کندکه تعدادي از اجزا با فردیت و سنگینی کافی، حضور پرقدرت خود را محسوس نمایند.

در این صورت لازم است :

توجه داشته باشید که درفضای شهری پویا صحبت ازهمگنی و همخوانی اجزا با هم  بود و در اینجا، لزوم تبعیت اکثریت کم اهمیت‌تر اجزا، از اقلیت پراهمیت‌تر آنهاست. بدین ترتیب دریک فضای شهری (خوب) ایستا، یک و یا چندجزء به طور کاملاً برجسته، خودنمایی می­کنند و سایر اجزا، تمام توجه را به سمت آن چند جزء اصلی می­کشانند. درواقع اجزای پرشمار، ولی کم اهمیت، به چند دسته تقسیم می­شوند و هر دسته حریم ادراک بصری یکی ازاجزای پر اهمیت‌تر و کم‌شمارتر را می­سازند. این بدین معناست که، باید بین اندازه و عملکرد این دو نوع، تفاوت‌های فاحش برقرار باشد. در عین حال لازم است، نوع دوم (اجزای فرعی) از الگوهای شکلی نوع اول تبعیت کنند و البته بین آنها (داخل اجزای فرعی) تنوع و گونه­گونی محسوسی به چشم نخورد. ضرورت دارد که چنین فضایی را بدنه کالبدی ـ‌ کاربردی مناسبی، که همسان با فضا باشد، دربر بگیرد.

آن حالت سوم فضای شهری (نیمه پویا ـ نیمه ایستا) هم حالتی بینابین و ناپایداراست. و عمدتاً در نقاط مفصلی اتصال دو و یاچندفضای شهری، اعم ازاتصال پویاـ  پویا و یا ایستاـ ایستا، و یا حتي پویاـ ایستا، و گاه نیز در نقطه­ی عطف ورود به فضایی اصلی (ایستا و یا پویا) اتفاق می­افتد. از این قبیلند : تقاطع و چهارراه خیابان‌های مهم شهر،ورودی به میدان مهم شهری، و مهم­تر از همه : ورودی یک شهر. این گونه فضاها قابلیت آن را دارند که در مناسبت‌های مختلف اجتماعی، تغییرحالت بدهند، و خود را با خواسته­های اجتماعی مقطعی خاص، انطباق بدهند. و درست به همین دلیل، فضاهای مشمول این حالت، تازمانی که بطور نسبتاً پایدار به یکی از دو حالت اصلی نزدیک نشوند، هویت خاص خود را بدست نخواهندآورد. به نظرمی­رسد که، حضور عناصر قوی و قدرتمند در كنار چنین فضاهایی،تمایل آنها را به ایستایی، بیشتر می­کند و خلاناشی ازحضور این عناصر، حالت بیشتر پویا به آنها می­بخشد. گو اینکه اصولاً، و به طورمطلق، فضای پویای کامل، و یا ایستای کامل (شهری) وجود ندارد، و مهم آن است که؛ کدام ویژگی‌ها بطور پایدارتری غلبه یابند.

آنچه آمد، تقسیمات شکلی فضای شهری بود که گفتیم نسبی است. فضای شهری، گونه­بندی دیگری رانیز بخود می­پذیرد که البته، آن نیز نسبی است. گونه­بندی مورد نظر در اینجا، تقسیمات ماهوی و محتوایی فضای شهری است. مطلبي، شكل‌گيري گونه دوم فضاي شهري رادروني مي‌داند و مي‌گويد كه رويكرد توسعه در اين مقوله، دروني است. اگرچه وي، تأثير عوامل بيروني راهم از نظر دور نمي‌دارد (مطلبي 1385 :61). او در اينجا نوعي تقسيم‌بندي خاص را ارايه مي‌دهد كه، به حوزه‌هاي دروني و بيروني ساخت فضايي شهر مربوط مي‌شود. او رويكرد دروني را بيش از هر چيزي متأثر از زمينه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، زيست محيطي، و نيز رفتارهاي روزمره شهروندان براي رفع نياز خودشان، مي‌داند. و درادامه به وايت (Whyte) و  اپليارد (Applyard) استناد مي‌ورزد و آن رابرخلاف رويكرد طراحي آگاهانه  فضاي شهري، در مسيرخلق مداوم گونه‌هاي نو براي جلب مشتري‌هاي هرچه تازه‌تر نمي‌داند (همان : 62) بدين ترتيب به نظر مي‌رسد هرچه در رويكرد نوع دوم (فضاهاي بيروني) تك بناهاي شاخص،حرف اول را مي‌زنند،در رويكرد نوع دوم (دروني) كليت يكپارچه  فضا معركه‌گردان است. در فضاي نوع اول حس بينايي انسان نقش ويژه‌اي بر عهده دارد، به طوري‌كه مي‌توان گفت بر ساير حواس چيرگي يافته است، از اين رو ارتباط اجتماعي لازم بين مردم خيلي سريع، و البته، به صورتي نمادين، و غيركاربردي برقرار مي‌شود. اما در فضاي نوع دوم، تمام حواس دخالت دارند، و بدين لحاظ، زمان بيشتري براي تحليل داده‌ها لازم است. و ارتباط اجتماعي بين مردم نيزكاربردي‌تر است.
به نظرنگارنده، در فضاي شهري نوع نخست، حس مكان (متكي برخاطرات مشترك، و تصورات بصري مردم) عامل هويت‌بخش و مرتبط كننده نسل‌ها است. و درنوع دوم،اين حس تعلق است كه (برمبناي عواطف فردي، و تصورات ذهني مردم) هويت فضا را مي‌سازد و  بدان واسطه، نسل‌ها را به هم پيوند مي‌دهد. و بالاخره، در آن اولي، اين فضا است كه برانسان چيرگي دارد. و در اين دومي حضور بلامنازع از آن انسان است.

02

فضاى مدنى : وجه نمادين، انتظام يافتگى و حضور استفاده كنندگان بيرونى فضا درآن مشهود است. (ميدان امام اصفهان)/ مأخذ تصویر: نگارنده

03

 فضاى اجتماعى : وجه كاربردى ، بي شكلى و حضور استفاده كنندگان درونى فضا از آن. سه شنبه بازار پره سر (طالش)/ مأخذ تصویر: نگارنده

 مابه هردوی این دو دسته فضا، درصورتی كه محلی پایدار برای ایجاد و ارتقای ارتباطات و تعاملات اجتماعی بین اقشار مختلف مردم باشند، فضای شهری می­گوییم. اماچه چیزی این دو گونه فضا را ازهم جدا می­سازد؟ و آیا هرکدام از این دوگونه، خصوصیاتی  پیوسته به هم دارند که بتواند آنها را در یک دسته جادهد؟ اینجا دیگر نمی­توان گونه­بندی فضا را بر اساس شکل، و صورت تعریف کرد. زیرا انتظام هندسی فضا، و یا غیرمنتظم بودن آن، گرچه خودعاملی شکلی وصوری است، اما بيانگر تفاوت­ها در گونه­بندی مورد نظر ما نیست. در اینجا نظم هندسی فضا معلول است، و همراه باتعدادی معلول دیگر، همچون : آراستگی، محصوریت، انعطاف­پذیری شکلی فضا و همچون آنها، از يک علت ناشی می­شوند.(توجه کنید که همگی این عوامل به هر حال شکلی هستند) برای باز شدن موضوع، مايليم به جای دسته بندی ویژگی‌های فضا، به دسته­بندی استفاده‌کنندگان از فضا بپردازیم: استفاده‌کنندگان دروني، و بيروني. واقعیت قابل بحث آن است که، درشهرها ومحله­های ماد و گونه فضای شهری وجود دارد، و هرکدام استفاده‌کننده مخصوص به خود، و ویژگی‌های شکلی مخصوص به خود را دارند. فضایی که برای استفاده‌کنندگان خودی و ساكنين خاصي ساخته می­شود، و یا بهتر بگوییم شکل می­گیرد، معمولاً با این صفات شناخته می­شود:
اندام واره، خودرو، انعطاف پذیر، سیال، بانظم غیرهندسی عمیق_ ولی نامحسوس، پیراسته، ساده و بی‌تکلف به لحاظ تزيينات شکلی، دارای حدبالایی ازمحصوریت، ومقیدبه لحاظ عملکردی. ما اين نوع فضاي شهري را، فضاي اجتماعي مي‌ناميم.
درمقابل، فضاهایی در شهر وجود دارد که اساساً برای استفاده‌کنندگان خودی ساخته نمی­شود. نقاط مقابل صفات فضای مخصوص استفاده کنندگان خودی، معمولاً برای توصیف فضای مخصوص استفاده‌کنندگان غیر خودی مصداق دارد :
پیش اندیشیده، دارای بنيانگذار مشخص، خشک، یکسان، بانظام هندسی بصری ومحسوس، آراسته، پیچیده و مقید به لحاظ تزيينات شکلی، دارای حدپایینی ازمحصوریت، و آزاد به لحاظ عملکردی. و ما اين  نوع فضاي شهري رافضاي مدني مي‌ناميم.
حلقه هايى كه استفاده‌کنندگان ازفضاي شهري راتنگ می­کند، در بیرون از رشته­های اتصال اعضای داخلی آن فضانهفته، و آن، جایگاهی است که هرفضای شهری، در سازمان فضایی شهر بر عهده دارد. و برای ایفای هرچه بهتر آن انجام می­دهد. و آن، دودسته است.
یک دسته ازوظایف فضاهای شهری، برای رفع نیازهای درونی حوزه­ای شهری است که بدان تعلق دارد، و در این صورت،آن فضای شهری، فضایی اجتماعی محسوب می­شود. بعضی بازارچه­ها ،میدانچه‌ها، و گذرها در این دسته جای می­گیرند. و دیگرى، برای رفع نیازهای بیرونی آن حوزه است. این گونه فضاها، فضايی مدني محسوب  می­شوند. بازارهای اصلی، میدان‌های مهم، و خیابان‌های معروف درنوع دوم جای می­گیرند.

نتيجه‌گيري
طراحان شهری موظفند در مقابل شکل‌گیری فضاهای شهری دستة اول، تاحد ممکن منفعل باشند. دخالت مستقيم و تعیین کننده­ طراحان شهری درایجاد فضای اجتماعی، آن را ازحالت اندام واره، انعطاف­پذیر و ساده و بی­تکلف (به لحاظ شکل) خارج ساخته، و  به آن شكلي پیش ‌اندیشیده، خشک، و  پیچیده، و مقید می­بخشد. این کا دست استفاده‌کنندگان را در ایجاد فضای اجتماعی خاص خودشان می­بندد. بهتر است طراحان شهری در چنین مواقعی به دادن الگوهای طراحی بسنده کنند. و کمک کنند تا استفاده کنندگان، خودشان فضای خودشان رابسازند. به عبارت دیگرلازم است برای ایجاد فضاهای اجتماعي غالبا محله‌اي، استفاده‌کنندگان خود عمل کنند و فضا را بسازند. و در ایجاد فضاهای مدنی، بايد طراحان شهری با تکیه بر (قرن‌ها) محصول فکری و آييني محيط، عمل کنند و فضا را بسازند. اگرچه گاهي آزمون‌هايی چنين نيز، ممکن است چندان سودمند نيافتد.

منابع و مأخذ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *